Tuesday, March 7, 2023

گفتگو با حسن قاضی در مورد آثار و زندگی زنده یاد امیر حسن پور

گفتگو با حسن قاضی در مورد آثار  و زندگی زنده یاد امیر حسن پور

مکان: کلاب هاوس در اتاق کافه پراودا

تاریخ: 4 فوریه 2023

خوش آمد از سوی ادمین اتاق: با سلام و خوش آمد به همه کسانی که در اتاق هستند و خوش آمد ویژه به آقای حسن قاضی که امشب قرار است با ما در مورد آثار و زندگی زنده یاد امیر حسن پور صحبت کنند. حسن قاضی علاوه بر این که از دوستان نزدیک امیر بودند، نویسنده و محقق تاریخ و زبان کردی می باشند.

قبل از سخنان آقای حسن قاضی، قطعه ای از بیانیه حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) در بزگداشت رفیق امیر را می خوانم:  

امیر قلبی بزرگ برای بشریت و شوقی عظیم برای جهانی بهتر داشت؛ درابتدای ورودش به فعالیت سیاسی جوان ناسیونالیستی بود که اندوه استثمار دهقانان کردستان؛ ستمگری ملی و روابط پدر سالاری که شیره زنان را می کشید قلبش را می فشرد اما هنگامی که به تئوری کمونیستی دست یافت، ذهنش در مورد ریشه های این وضعیت روشن و برایش ثابت شد که جامعه بشری از هم اکنون پتانسیل آن را دارد که این روش زندگی بیرحمانه و این سازمان اجتماعی- طبقاتی پوسیده را پشت سر گذاشته و پای در عصر نوین جامعه کمونیستی بگذارد.

امیر متعلق به نسل شورشی دهه شصت میلادی بود. در واقع امیر بعنوان یک روشنفکر معترض به وضع موجود اولین برخورد خشونت بار با مامورین نظم و قانون سرمایه داری را در اول ماه مه 1968 در محله لاتن در جمع دانشجویان شورشگر پاریس تجربه کرد؛ در شهر کموناردها.

امیر هم مثل همه روشنفکران تعلیم یافته با تضادی اساسی  روبرو بود که باید حلش میکرد. باید تصمیم میگرفت که  با موقعیت ممتازی که سرمایه داری به وی داده چه خواهد کرد؟ با توانایی های فکری و مهارت هایی که کسب کرده و طبقات و اقشار تحت ستم و استثمار سرمایه داری از کسب آنها محروم هستند، در حالی که برای پاره کردن زنجیرهای ستم و استثمار خود به شدت نیازمند آنند. چه خواهد کرد؟ و این مهارتها را برای که و برای چه مصروف خواهد کرد؟ برای یافتن جایی در زیر آفتاب این سیستم و در نهایت موجه و کار آمد کردن وضع موجود یا در خدمت باز کردن راه سرنگونی سیستم و تغییر رادیکال وضع موجود به نفع کل بشریت و کره زمین. به عبارتی دیگر در کدام سنگر قرار خواهد گرفت؟ و امیر این انتخاب را کرد و انتخابش را زندگی کرد و نوشت: « بله روایتهای من بزرگ هستند. دلم میخواست از این هم بزرگتر بودند. ما هیچ علاقه ای نداریم که انسانی برتر از انسانی دیگری باشد؛ ما چنین دنیایی میخواهیم و چنین روابطی و چنین روایت بزرگی میخواهیم و علم این را به ما میدهد و برپایه این حقیقت علمی باید اراده کنیم که به این افقی که بشر پیدا کرده جهش کنیم و برسیم» ( نقل قولی از کتاب بر فراز موج نوین کمونیسم نوشته امیر حسن پور)

نوشته های امیر حسن پور و کتاب بر فراز موج نوین کمونیسم و گفتگوهایی با او در باره کوچ تاریخی مریوان 1358 و معرفی کتاب شورش دهقانان مکریان، در سایت حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) قابل دسترس هستند:

www.cpimlm.org

 

سخنان حسن قاضی

ژن ، ژیان ، ئازادی

خیلی متشکرم از دعوتی که دوستان بعمل آوردند. من بطور خیلی کلی در مورد زندگی و کارهای رفیق امیر صحبت خواهم کرد، خیلی آرزو میکردم امیر الان زنده بود،  امیر در واقع یک  انسان بود و قبل از کرد بودن و یا ملیتش کسی بود که  به مسئله  مساوات و آزادی مطلق زنان اعتقاد داشت و شما در جای جای کارهایی که به زبان کردی و انگلیسی دارد (  البته کارهاش را به انگلیسی هم خواندەام)  این مسئله آزادی و مساوات و احترام به حقوق زنان را میتوانید ببینید.  بنابراین اگر امیر بود و میدید که در جنبشی که الان در ایران، هم در کردستان و هم در سایر بخشهای دیگر جغرافیای ایران جاری ست  زنان  چه نقشی ایفا می کنند، حتما از این  مسئله خوشحال میشد و حتما  از نزدیک این مسایل را تعقیب  و در این جنبش شرکت میکرد.

 قبلا در زمینه موقعیت  خانوادەگی امیر در بزرگداشت های  امیربحثهایی  چه در تلویزیون و چه در جاهای دیگر شده.بطور کلی باید بگم امیر متعلق به یک  خانواده متوسط بود، او  در مهاباد (درسال ۱۹۳۵ در بطن سیاست تمرکز آمرانه  رضاشاه پهلوی  اسم شهر سابلاغ عوض شد. گویا  از طرف یکی از اعضای فرهنگستان زبان  بنام  اقای رشید یاسمی این پیشنهاد  شده بود که اسم شهر عوض شود).  سال ۱۹۴۳/۱۳۲۲ بدنیا آمد؛  یک مسئله ای که خیلی مهم بود و  یکی از دوستان امریکایی امیر به ان اشاره کرده نقش و تاثیری  بود که مادر امیردر زندگی او  داشت. مادرش  خانم باسوادی بود و این برای جامعه سنتی کردستان در آن شرایط یک  حالت استثنایی داشت، این خانم به مکتب نرفته بود اما برادر روشن بین او سواد یادش داده بود. قران را حفظ کرده بود انطور که میگویند  گلستان و بوستان سعدی را هم خواندە بود.   خانم مری هگلند معقتد است فمینیست بودن امیر بخشا بخاطر مادرش بوده چون او  در خانواده در مقایسه با اطرافش باسواد بوده وبه این مسئله کمک کرده . بنابراین امیر همانطور که در خاطرات خیلی کوتاهی که ازش درمجله "دروازه" چاپ شده خودش هم صحبت میکنه که همه اهل خانواده ش باسواد بودند و در این زمینه ها پوئن  مثبتی داشته .

 یک مسئله ای که در مورد امیر صحبت نشده این است  که ایشان اصالتا اسمش عمر بوده ولی چون هم او و هم بسیاری از کسانی که در محیط کردستان اسمشون عمر بود بخاطر اینکه یک پیش داوری هایی در مورد مسئله سنی بودن وجود داشته بیشتر آنانی که اسمشان عمر بوده  مجبور شدند در جوانی اسمشان را از عمر به امیر تغییر بدهند برای اینکه دور و بریها موجودیتشان را قبول بکنند،  امیر هم اسمش عمر بوده وهنگامی که برای سالهای آخر دبیرستان به دارالفنون تهران رفت،توسط پدرش نامش از عمر به امیر تغییر داده شد. نام برادر دیگرش هم از عثمان به محسن. در سالهایی که ایشان بعد از پایان تحصیلات متوسطه که سالهای آخرش را در تهران میگذرانده گویا در دبیرستان  دارالفنون و بعدها به  فعالیتهای فرهنگی روی می آورد. این در سالهای 1340 شمسی بود. اواخر سالهای 1330 و اوایل 1340 شمسی که در ان زمان یک عده از دانشجویان کرد در دانشگاه تهران و در سایر دانشگاههای دیگر تحصیل میکردند؛ این همزمان است با فعالیتهایی که برای حقوق ملی کرد در کردستان عراق انجام میگرفت که  این در بین کردها در ایران هم انعکاس  داشت و خود این دانشجویان کرد که در دانشگاه تهران فعالیت می کردند از یک طرف با دانشجویان ضد رژیمی تماس داشتند و از طرف دیگر هم با جنبش کرد در کردستان عراق در تماس بودند و در ضمن با فعالین حزب دمکرات کردستان ایران که در آن زمان  اشخاص شناخته شده شان مثل شادوران احمد توفیق و سلیمان معینی مجبور شده بودند فعالیتهایشان را به کردستان عراق ببرند که با اینها در تماس بودند،  به هر حال  این دانشجویان فعالیت خیلی چشمگیری داشتند ،این فعالیتها اول در خود تهران بود بعدا گسترش پیدا کرد به همه جاهایی که دانشجویان کرد بودند گسترش یافت و امیر هم یکی از این کسانی بود که بعد ها در تغییر و تحولاتی که از نظر فکری در این دانشجویان بوجود امد نقش داشت. امیر کسی بود که در واقع در جناح چپ این دانشجویان قرارگرفته بود، چند تن از آن افرادی که در آن زمان در دانشگاه تهران درس می خواندند از جمله اقای فاتح شیخ الاسلامی(خوشبخانه هنوز هم زنده است)  از کسانی بودند که بعدها در تشکیل کومله انقلابی زحمتشکان کوردستان شرکت داشتند و چند تنی دیگر از آنان مثل شهید بزرگ ما اسماعیل شریف زاده که در دانشگاه صنعتی شریف و در دانشکدە فنی درس میخواند او  به مبارزه مسلحانه ای که در سال 1346 و 1347 در بخشهایی از مکریان جریان داشت پیوست و در انجا در برخورد با ماموران رژیم شهید شد .

 در همان دوره بعد از اینکه امیردر تهران دانشسرای عالی را بعنوان کار دبیری طی میکرد  یکی از فعالین آذربایجانی به نام علی کاتبی که در مهاباد همکار امیر بود و  با نوشتن سروکار داشت، او  با حلقه مبارزین آذربایجانی که درتبریز فعالیت داشتند مخصوصا در زمینه فرهنگ و زبان ادبیات آذربایجانی،  امثال بهروز دهقانی ، علیرضا نابدل، صمد بهرنگی، غلامحسین فرنود، رحیم  ریس نیا ارتباط داشت،  امیر هم با این جمع در تماس قرار گرفت .آنها در تبریز یک روزنامه ای منتشر میکردند به نام  «مهد آزادی» که روزهای جمعه این روزنامه  یعنی آدینه هایش را تبدیل کرده بود به بحث مشخص راجع به ادبیات و فولکلور ( در چارچوبی که سانسور محمدرضاشاهی اجازه میداد)،  امیر در بحثی که راجع به یکی از کارهایی که شهید علیرضا نابدل نوشته  «آقای پان و احوالاتش» (در کتاب برفرازموج نوین کمونیسم هم بازنشر پیدا کرده،  در انجا اشاره میکند)،  در این روزنامه آدینه مهد آزادی مطالبی در مورد فولکلور  به اسم مستعار ارمنی میکائیل آرامیان منتشر کرده.

 این دعوت شما از من یک حسنی که داشت این بود  تلاش کردم  اینور و انور گشتم و با کمال خوشوقتی شماره های آدینه را پیدا کردم و اصل  این مقاله امیرکه در مورد فولکلور کردی هست را هم پیدا کردم.  دیروز آنرا بدلیل اینکه کاغذش زیاد جالب نبود  در وب نویسی که دارم  دوباره بازنویسی و  منتشر کردم ، و خیلی جالبه که در انجا دیدگاه کاملا طبقاتی امیر را میبینیم. از آنجایی که میخواست این مقاله  اجازه پخش پیدا کند در متن از خواص و عوام در فولکلور کردی صحبت میکند که منظورش از خواص، طبقه حاکمه و  فرمانروا در جامعه کردستان و بطورکلی است،  و عوام هم توده های مردم هستند. در این گشتن هایم  یک عکس دسته جمعی  در یک عروسی در مهاباد  پیدا کردم که من  در ان عکس کنار امیر نشسته ام در تابستان 1966، یعنی این عکس  همان سالی که این مقاله در روزنامه «مهد آزادی» چاپ شده گرفته شده، آن عکس را هم بریدم و گذاشتم همراه  این مقاله در وب نویسم .

 در آن زمانها ، در تهران هم بعد از تغییر و تحولاتی که در عراق انجام گرفته بود و بعد از اینکه در قانون اساسی  موقت عراق در سال 1358 که کودتای افسران آزآدیخواه به رهبری عبدالکریم قاسم صورت گرفته بود در قانون اساسی موقتش به وجود کردها به عنوان یک ملت در چارچوب عراق  اعتراف شده بود و این زمینه خیلی مساعدی را ایجاد کرده بود برای پیشرفت و انکشاف در زبان و ادبیات، روزنامه نگاری کردی و دیگر زمینه ها،  این در عراق، ترکیه و سوریە  هم که بخشی از کردها زندگی میکردند انعکاس پیدا میکرد؛  بخاطر همین اتاق فکر رژیم محمدرضاشاهی و ساواک فکر کردند یک روزنامه ای به زبان  کردی  در تهران منتشر کنند تا بتوانند نظر کردهای خارج از مرز از جملە عراق را جلب کنند؛  این روزنامه از سال ١٩٥٩ بطور هفتگی در حدود چهار، پنج سال منتشر میشد و بیشتر بە خارج از ایران فرستادە میشد، علیرغم اینکه نویسندگان و مبارزین کرد مطلع بودند از اینکه پشت این جریان چه چیزی هست ولی حتی از این هم استفاده میکردند برای اینکه بتوانند یک جورایی کمک کنند به پیشبرد زبان و نوشتار کردی؛  امیر در این روزنامه که به شکل هفتگی منتشر میشد و اولین شماره ش در اردیبهشت 1338 یعنی 6 می 1959 منتشر شد و تا چند سال ادامه پیدا کرد هم نوشته ای با نام مستعار  دارد در مورد مرگ  عبدالله گوران که شاعرنوپرداز کردی بود که موقعیتی شبیه نیما یوشیج برای شعر و زبان فارسی داشته  ؛عبدالله گوران هم برای زبان کردی همان موقعیت را داشت.

در این زمانی که امیر در مهاباد درس میداد و از ناسیونالیسم کوردایتی  بریده بود و به طرف افکار چپ و مترقی مارکسیستی گرایش پیدا کرده بود  در عین حال علاقه پیدا کرده بود  به تاریخ مکریان یک تفحص و کنکاش  بیشتری داشته باشد و شروع کرده بود به جمع آوری اسناد و مدارک  و قبل از اینکه به امریکا بیاید در کنار جمع آوری مدارک و اسناد عکاسی هم میکرد. مثلا در کتابی که در سالهای اخیر به نام «کردستان در سایه تاریخ» منتشر شده چندین عکس از عکسهایی که امیر خودش گرفته، مثلا عکسی که از مزار قاضی محمد و یارانش گرفته شده  چاپ شده است. از سفر  امیر بە اروپا کە قبلا  در مقدمە اشارە شد  من اطلاعی ندارم ولی من که  در سال 1971 به  اروپا و بعد هم به انگلستان آمدم و میدانم که امیر هم در سال 1972 وارد امریکا شد و در آن زمانها ما مرتب ارتباط نامه ای داشتیم.  متاسفانه یک سال بعد از آن یعنی در سال 1973 حادثه ناگواری برایش پیش آمد؛ برادر کوچکترش به نام فاضل در یک دریاچه غرق شد و امیر با حالت خیلی وحشتناکی که آلان  قشنگ چهره اش یادم هست که برای بازگرداندن جنازه ش از طریق لندن  به ایران مجبور شده بود به  لندن بیاد؛ که اینجا من دیدمش؛ خیلی ناراحت بود و همچنان چهره اش به خاطرم مانده.

امیر هم زمان با  فعالیت خیلی وسیعی که در چارچوب کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در آمریکا  داشت با همسرشان  خانم شهرزاد مجاب آشنا میشوند که در عین اینکه فعالیت سیاسی داشتند به کار تحقیاتی در سطح دانشگاه هم ادامه میداد. همانطور که میدانید فکر کنم ایشان در ایران در دانشگاه تهران کارشناسی ارشد و دوره دکترا بدون تحویل تز تمام کرده بود و در امریکا مشغول نوشتن دکتراش بود و تز دکترایش  که میشه اسمش را گذاشت « تاریخ  تطور زبان کردی» در ساڵ ١٩٩٢ بشکل کتاب چاپ شد.

امیر برای نوشتن پایان نامەاش با بیشتر  کسانی که در آن زمان با مسئله زبان و ابعاد مختلف زبان چه از نظر گرامری و چه از نظر اجتماعی سروکار داشتند از طریق نامه ارتباط داشت و مشخصا سه تن از این افراد را میتوانم نام ببرم که بعنوان رفرمر زبان کردی میشود از انها اسم برد: آقای توفیق وهبی که مقیم لندن بود که بالای ٨٠ سال داشت و آقای مسعود محمد که متاسفانه فوت کردند که یکی از نویسندگان برجسته در کردستان  عراق و بغداد  بود. در آن زمان که امیر در مورد تز دکتراش کار میکرد ایشان رییس آکادمی کرد در بغداد  بودند  و در این مدت که امیر روی تزش کار میکرد با ایشان در ارتباط بود و به امیر خیلی کمک کرده بود و هر کتابی که در عراق و یا در انستیتو خودش  انتشار میداد برای او ارسال میکرد.  در یک مورد آقای مسعود محمد کتابی نوشته بود درباره نقش و جایگاه حاجی قادر کوئی  که یکی از شعرای کرد هستند و در آنجا دیدگاه ایشون برخلاف دیدگاه امیر دیدگاهی طبقاتی نبود، که در این زمینه امیر نامه کوتاهی می نویسد و نظرات و مخالفت خودش را با نوشته و دیدگاه مسعود محمد ابراز میکند که مسعود محمد هم به او پاسخ میدهد البته نتوانسته بود این نامه را برای امیر  بفرستند. بعد ها این نامه در لابلای یکی از کتابهایش میماند و بعدها  که این نامه را پیدا میکند  شروع میکند به پردازش این نامه و اینقدر نوشتن را ادامه میدهد که تبدیل میشود به یک کتاب و ان در زمانی ست که این رابطه مکاتباتی امیر و آقای مسعود محمد قطع شده بوده و این کتاب را در عراق بعنوان  " بۆ ئەمیری حەسەنپوور لە هەر کوێیەک بێت " «برای امیر حسن پور هرکجا باشد»  منتشر کرده بود. امیر تا سال 1993 جوابی به این کتاب نداده بود.

 یکی دیگر از کسانی که امیر در آن زمان باهاش در ارتباط بود یک کرد روژهلاتی بود که بعد از فروپاشی جمهوری کوردستان در سال 1946 مهاجرت کرده بود به کردستان عراق و در بغداد ساکن بود به نام آقای عبدالرحمان ذبیحی. که یکی از بزرگترین فرهنگ نویسان کرد بود، در این زمینه امیر با او مکاتباتی داشته و ذبیحی بە او نوشته به چه شکلی روی این فرهنگ کار کرده که متاسفانه همه اش چاپ نشد چون ذبیحی بدست بعثی ها کشته میشود.

 امیر برای کار بر روی تز دکتراش سعی میکرد به غیر از کار برروی منابع مکتوب با افراد این چنینی که در این زمینه فعالیت داشتند هم ارتباط داشته باشد. در انجمن دانشجویان ایرانی در بریتانیا عضو کنفدراسیون  من هم فعال بودم که ما بچه های کرد بطور جمعی به جلسات کنفدراسیون می رفتیم و در عین حال برای دانشجویان کرد مقیم  اروپا سازمانی وجود داشت به نام  «سازمان دانشجویان کرد اروپا»" که در آن  سازمان رهبری بارزانی نقش زیادی داشت ولی بعد از قراردادی که بین حکومت  صدام در عراق و شاه ایران امضاء شده بود و بە وادادگی رهیری جنبش در کردستان عراق انجامید اکثریت دانشجویان دیگه نمیخواستند  رهبری را که بارزانی ایجاد کرده بود  قبول بکنند و منجر شد به اینکه دانشجویان مترقی همه بخشهای کردستان دور هم جمع بشوند و بخواهند یک سازمان جدیدی بوجود بیاورند؛ در  سال 1975 در برلین یک جلسه ای بود که در آنجا یک انشعابی صورت گرفت و یک جریانی بوجود آمد به اسم «کمیته آماده سازی برای گنگره هفدهم  کوملە دانشجویان کرد در اروپا» و در تابستان همان سال یعنی 1976 امیر مدتی برای کار روی تز دکتراش در لندن بود که ما همه با هم بودیم و از آن جاییکه برگزاری آن  کنگره نزدیک بود من و امیر با هم همکاری کردیم برای نوشتن اساسنامه این سازمان جدید که در واقع بیشترش را هم امیر نوشت؛  از نظر من با ادبیات خیلی افراطی (هیچ اشکالی هم نداشت اما آنزمان من برداشتم این بود).

ما در سپتامبر 1976 به کنگره در فرانکفورت رفتیم  و در آنجا این برنامه مورد قبول واقع شد و سازمان جدید دانشجوئی بنام " کۆمەلەی خوێندکارانی کورد لە دەرەوەی وڵات" [ سازمان دانشجویان کرد در خارج از کشور] تشکیل و بە AKSA معروف شد.این نام از ابتکارات من بود. اینجا یک داستان کوتاهی میخواهم بگویم که جالب است. در ان کنگره  از افراد مختلفی از سازمانهای مختلف دعوت بعمل آمده بود؛ یکی از مهمانان کسی بود که نماینده گروه تروتسکیستهای آلمانی بود که وابستگان به انترناسیونال چهار بودند. وقتی ایشان میخواست پیامش را بخواند امیر اعتراض کرد و گفت که اینها یک گروه منحرف هستند و در جنبش کارگری جایی ندارند و توضیحاتی برای کنگره داد و  بعنوان اعتراض اعلام کرد من پنج دقیقه از جلسه خارج میشوم و خارج شد و این همخوانی نداشت با اون سنت کردی،  اینکه مهمان مهمان است و هر نظری دارد نباید مخالفت شود ... به هر حال برنامه نوشته شده مورد قبول واقع شد و قرار شد با رفتن امیر به امریکا یک شاخه ای از این سازمان دانشجویان کرد هم  در امریکا هم ایجاد شود  ولی اینکار صورت نگرفت چون امیر نظرش این بود که بهتر است  دانشجویان هر بخشی از جغرافیایی که بە آن گره خورده اند با همان  جغرافیای موجود در منطقه خود با آنها کار کنند ،مثلا کردهای ایران با دانشجویان ایرانی کار بکنند و کردهای عراقی با دانشجویان عراقی و ...و در عین حال با هم رابطه هم داشته باشند . به هر حال این نظر ایشون بود در این زمینه .

 در تابستان 1977 که امیر درزمینه تاریخ مکریان میخواست مطالعه بکند هم شنیده بود هم منابعی خوانده بود که یک گروه مسیونری لوتری  امریکایی که در سال 1910 تشکیل شده بود و از سال 1912 تا 1938 در مهاباد و در مکریان؛ فعالیت داشتند و کمکهای درمانی و اجتماعی و فرهنگی به مردم کرد منطقه میکردند و درواقع اگر اینها نبودند خیلی رویدادهای تاریخی ما الان ناروشن بود، مثلا قتل عامی که روسهای تزاری در جنگ اول جهانی یعنی جنگی که بین روسهای تزاری و عثمانی در منطقه و قتل عامی که در مهاباد شده بود و بنا به گفته یکی از مسیونرها بیش از 8 هزار نفر توسط این قزاقان روس  کشته شدند و زندگیشان را از دست دادند .در هر حال اگر نوشته این افراد نبود این مسایل هم به ما منتقل نمیشد. امیر بعد از بازگشتش از لندن در امریکا در تابستان 1977 از طریق کتابخانه محل در" شمپین اوربانا " میگرده و تلفن یکی از خانمهایی که در سالهای ١٩٢٠ و ١٩٣٠ در کردستان  مسیونر بوده به نام" آگوستا گوتهارت"که حدودا 90 ساله بود و چشمش هم خوب نمیدیدە را پیدا میکند و در تابستان 77 به دیدار ایشان میرود و مصاحبه ای با او انجام میدهد  و صدای او را ضبط میکند . امیر میگفت این خانم سئوالاتی در مورد بانوان کرد آن زمان میکرد که من اطلاعی نداشتم چون آن زمان من اصلا متولد نشده بودم.

 من از امیر الهام گرفتم و بر اساس نوشته های این مسیونرها و  همان نوار در مورد این مسیونرها تحقیقات مفصلی کردم در حدود 15 حلقه 45 دقیقه ای فیلم  مستند ساختم، این مستند از تلویسۆن آموزشی سکولا در آمریکا و کانال KNN  در کردستان عڕاق پخش شدە است.  البته جنبه مذهبی این منابع برایم قابل طرح نبود و علاقه ای نداشتم در واقع میخواستم بدانم از نظر اجتماعی چه درکی از کردها دارند.، امیر هم فکر میکرد این افراد ممکنه عوامل سیاستهای کشورشان باشند. یک نوشته خیلی جالبی دارد در این زمینه که میگوید من اول اینطور  فکر میکردم ولی وقتی انسان به زندگی کسانی  مثل باسکرویل که یکی از مسیونرهایی بوده که در تبریز در جریان انقلاب مشروطه برای انقلابیون بمب درست میکرده و یا "ل.و. فاسوم" که یکی دیگر از مسیونرها ی مهاباد بوده نگاه میکنیم فکر میکنیم این افراد ممکنه از نظر سیاسی  نیوترال باشند ولی مستقیما عامل اجرای  سیاستهای دولتهای مربوطه نباشند، مثلا آقای فاسوم که در سن جوانی 40 سالگی در ایروان فوت کرد کسی بود که در بین سالهای 1912 تا 1916 روزنامەای  بنام " کردستان" منتشر کرد و میتوان انتشار اولین روزنامە کردی  در کردستان ایران  را به او نسبت داد که 6 شماره از ان در ساوجبلاغ/مهاباد انتشار یافت کە احتمالا آنرا در ارومیە چاپ میکرد. در 1916 بعد از دوسالی کە از درگیری جنگ جهانی اول میگذشت این افراد مجبور شدند  برای مدتی منطقه را ترک کنند . امیر کسی بود که به من و کسان دیگر الهام داد که در این زمینه تحقیق شود؛ و من خیلی خوشحالم که در آغاز اولین فیلم مستند در سال 2009 در برنامه ای که ضبط کردیم امیر حضور داشت و صحبت کرد و در یکی از این حلقه فیلم ها صدای ضبط شده خانم گوتهارت را بکار بردیم .

حالا نزدیک میشویم به انقلاب ایران سالهای 1978 و 1979، و میدانید که در آن زمان جنگ پارتیزانی شهری شکل گرفته بود این انعکاس پیدا کرده بود در صفوف کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی و دچار انشعابات متقاوتی شده بودند هم در اروپا هم در امریکا، بعد از آن ما رابطه مون با امیر کمرنگ شد تا بعد از انقلاب که من شنیدم امیر و همسرش به ایران برگشتند و مدتی در سنندج تدریس میکردند و با جمعیتی که  برای دفاع از حقوق ملت کرد تشکیل شده بود فعال بودند ؛ بعدها امیر در کادر اتحادیه کمونیستهای ایران قرار گرفت  که بعدها  به نام سربداران در شمال ایران مبارزه  کردند. در مهاباد هم یکی از کادرهای اصلی شان به نام کاک صلاح شمس برهان در یک توطئه سیاسی نازنانه به قتل رسید که این مسئله خیلی ناگوار بود چون خیلی لطمه خورد به جنبش چپ آن زمان . امیر در جریان همبستگی با مردم مریوان که در اعتراض به سیاستهای رژیم جدید شهر را ترک کرده بودند هم با عده دیگری از سنندج یک راهپیمایی به منظور پشتیبانی از مردم مریوان بطرف مریوان سازماندهی کرده بودند / بعد از چند سال که امیر همراه همسر و فرزندشان مجبور شده بودند به خارج مهاجرت کنند  در سال 1983 در پاریس با هم دیدار داشتیم .در این برهه از زمان که کاک امیر به ایران بازگشته بود تا بعد از آمدن به اروپا ما ازنظر فکری از  هم دور بودیم ؛ من با حزب دمکرات و عضو حزب  بودم ؛در آن زمان مقالاتی در نشریه حقیقت می خواندم  در مورد کردستان که حدس میزدم یک فرد غیر کرد نمی تواند این اطلاعات را داشته باشد، و حدس میزدم این نوشته امیر باشد و من راضی نبودم از اون نوشته ها ولی همانطور که بعدها مشخص شد این اختلافات  فکری ما  تاثیری در رابطه ما نداشت. کارها و کمکهایی   که ایشان دراین  زمینه  به  رشد فرهنگی و علمی  در بین توده های مردم انجام میداد هم برای من هم دیگران قابل ارزش و احترام بود . بعد از پاریس به امریکا می رود و از آن جاییکه تز دکترایش بخاطر رفتن به ایران  نیمه کاره مانده بود  به نوشتن آن ادامه میدهد. در سال 1989 دکترایش را گرفت و تز آن به شکل کتاب در سال 1992 چاپ شد.  به نام "زبان و ناسیونالیسم در کردستان از 1918 تا 1985" این کتاب به لحاظ تئوریک  ممکنه دیگران نظرات دیگری داشته باشند ولی کاملترین منبع و  کتابیست که در 507 صفحه به انگلیسی  نوشته شده  که به تاریخ زبان کردی یعنی  به همه واریانتای کردی پرداخته ، بخشهایی از دستنوشته  این کتاب قبل از اینکه به انگلیسی چاپ بشود از طرف جمیل گوندوغان کە در زندان ترکیه بود و در زندان  زبان انگلیسی را یاد گرفته بود  با هدف شناساندن این کتاب  آنرا  به صورت یک جزوه چاپ میکند ،با اینکه این فرد حکم قطعی داشت اما بدلیل این کارش دوباره محاکمه میشود  ،از طرف  همسر این فرد با امیر تماس گرفته میشود وموضوع را مطرح میکند ، امیر نامه ای مینویسد که در دادگاهی که برای جمیل گوندوغان تشکیل شده بود این نامه در رای دادگاه ایشان  تاثیر گذار بود.

این کتاب اکنون در دست ترجمه به فارسی است. اما قبل از این دراستانبول در  سال 1997 از طرف انتشارات اوستا  به نام Kurdistan’da miliyetçilik ve dil 1918 - 1985  به زبان ترکی  منتشر شدە و از طرف ابراهیم بینگول و جمیل گوندوغان ترجمه شده و قرار بود به زبان کردی هم ترجمه شود که تا کنون مسئله اش مشخص نیست.

بعدها بعد از بازگشت رفیق امیر به اروپا بعد از 1983-1984 در سال  1985 در سوئد یک مدرسه  تربیت معلمی بود که در آن افراد برای تدریس زبان مادری مختلف  آموزش میدیدند یکی از آن زبانها هم زبان کردی بود ، یکی از معلمها  یک نشریه ای منتشر میکرد به زبان کردی به نام "ماموستای کورد" یعنی استاد کورد که در انجا هم یک نوشته ای از امیر در مورد شهرداری مهاباد هست ، من به اون نوشته اعتراض داشتم و با هم کمی بحث داشتیم، تا اینکه درسپتامبر  سال 1992 کاک امیر از امریکا به سوئد آمد و ما دو سمینار داشتیم یکی در استکهلم و یکی در اوپسالا؛ در باره تز دکترایش که هنوز به شکل کتاب چاپ نشده بود اما امیر بخش هایی از آن را آورده بود. آن بخشی رو که ایشان با خودش آورده بود توانستم جمع آوری کنم ودر  کمونی که بودم حدود 50 یا 60 جلد از ان را چاپ  و پخش کردیم ، سمینار استکهلم که حدودا 4 یا 5 ساعت طول کشید تاریخش مشخصه و امیر به معرفی تزش می پردازد و یک بخش پرسش و پاسخ هم دارد که وی به پرسشها پاسخ میدهد هم بطور مکتوب به زبان کردی موجود است و هم   به شکل تصویری  در یوتیوب میتوان دید .

من در سال 1993 یک کتابی از دکتر "محمدرضا باطنی"  زبانشناس معروف ایرانی به زبان کردی ترجمه کردم ،  در باره گرامر زایشی آقای نوام چامسکی که آقای باطنی  در مورد دستور زایشی نوشته بود بعد از ترجمه برای امیر فرستادم ، آقای دکتر محمدرضا  باطنی در تهران  استاد رفیق امیر بوده ، در یک جلسه ای در کانادا  کە نشریە شهروند  ترتیب دادە بود امیر بە ایشان توضیح میدهد که این کتاب شما بە کردی ترجمه شده .

در سال 93 و 94 که امیر به اروپا آمد یک کنگره جهانی خیلی مهمی از طرف انستیتو کرد پاریس برگزار شده بود که در حدود 20 زبان شناس از کشورهای مختلف نه فقط زبان کردی بلکه همه زبانها از جمله  گرجی، فارسی، .. حتی میشود گفت استادان  زبانهای ناشناخته ، و بسیاری از استادان زبال کردی امثال امیر که دیگر در بین ما نیستند در این کنفرانس شرکت داشتند . امیر در کتابی که در مورد زبان کردی نوشته در مورد تاریخ تحول استاندارد شدن لهجه سلیمانی برای  کردی سورانی  توضیح میدهد و در آن دوره  به این نتیجه درست رسیده که در واقع زبان کردی دارای دو استاندارد کرمانجی یا کردی شمالی و استاندارد کردی سورانی یا کردی ناوەڕاست یا میانه است که در این کتاب تثبیت شده ، در این زمینه ما همکاری هایمان خیلی بیشتر شد.

 در همین سالهای 93 و 94 که در سوئد بود همکاری زیادی داشتیم مصاحبه با خیلی از افراد در مورد تجارب زندگیشان  مثلا با خانم  "کبری عظیمی" صحبت کردیم کسی بود که در زمان جمهوری  کردستان شغل اموزگای داشتند و امیر میخواست از ایشان داده هایی بگیرد برای کاری که خانم شهرزاد مجاب در دست نوشتن داشت در مورد زنان کرد که در کتاب خانم مجاب که به زبان انگلیسی نوشتە است بخشی از این داده های خانم عظیمی اورده شده که خوشبختانه هم کاست صوتی هم متن نوشتاری ان موجود است ، همینطوربا  آقای "جلیل گادانی"( که اخیرا در سن بالای 80 سالگی در کردستان عراق بر اثر کرونا درگذشت)  که یکی از مبارزین قدیمی کرد  درروژهلات،  شرق کوردستان و از رهبران حزب دمکرات کردستان بود مصاحبه شده ، همچنین مصاحبه  با خانم "مینا قاضی" همسر پیشوا قاضی محمد که آنزمان در آلمان بودند و همچنین مصاحبه با دو دختر قاضی محمد که کاست این مصاحبه ها هست و نسخه اش نزد من موجود است و هم درآرشیو امیر در  دانشگاه تورنتو ، رفیق امیر مصاحبه های زیادی انجام داده از جمله  با تلویزیونهای کردی و مشخصا با تلویزیون مد تی وی که در سال 1995 برای اولین بار یک تلویزیون ماهواره  کردی در اروپا شروع به کار کرده بود.  کاک امیر  در این زمینه دو یا سە مقاله نوشته و  در یکی از مقالاتش یک جمله جالبی داره که میگه اگر کردها در روی زمین هیچ حق و حقوقی ندارند الان توانستەاند  حاکمیتشان را در آسمانها تثبیت کنند ؛چون به این نتیجه رسیده بود که کسی نمیتواند جلو امواج  مد تی وی را بگیرد. بعدها بر اثر فشارهای ترکیە سازمان نظارت بر پخش ماهوارە در بریتانیا اجازە پخش مد تی وی را ملغی کرد، ولی کانال دیگری جای آنرا گرفت،.

در سال 1993 در سوئد  یکی که از فعالین سیاسی کە مجبور شده بود کردستان را ترک و به سوئد مهاجرت کند و آرزویش این  بود مجلەای به زبان کردی منتشر کند  به نام "مجله گزینگ" که من و کاک امیر و چند تن از دوستان آکادمیک مثل دکتر "عباس ولی" ، دکتر "هاشم احمد زاده "و علی کریمی (غیر فوتبالیست) با وی همکاری میکردیم و خانمی هم بە نام " نزند بگیخانی" در یکی دو شمارە همکاری داشت این دوستمان کە مجلە گزینگ را در می آورد سلیمان چیرە ( س،چ. هرش) نام داشت و تا ١٠ سال بە انتشار این مجلە ادامە داد،  وی متاسفانە دیگر در بین ما نیست.

 در شماره 15 این مجله در سال 1996 همزمان با پنجاهمین سالگرد اعلان جمهوری کردستان در مهاباد ایشان از امیر خواست بعنوان سردبیر مهمان در این شماره کار بکند ، تمام مقالاتی که در این شماره گزینگ چاپ شده زیر نظر و اشراف امیر بوده و خودش هم چند مقاله دارد ، بطور مشخص مقاله ای که در مورد دیدگاهای شوروی در زمان استالین در  پیوند با مسئله کرد و خاطراتی از مرحوم آقای  "ابراهیم احمد " در زمان کومله ژ.ک. در این شمارە  منتشر شد.

در دانشگاه اگزتر دانشگاهی در انگلستان یک بخش کرد شناسی بوجود آمد، اولین کنگره شان در بارە کردشناسی در سال 2009 انجام شد که در این کنگره از استاد امیر حسن پور و آقای دکتر "حمید بوزاسلان" بعنوان سخنرانان اصلی کنفرانس دعوت شده بود ، بعد از آن بود که کار ما در زمینه تحقیق در  مورد میسیونرهای لوتری در ساوجبلاغ شروع شد که همانطور که گفتم در اولین بخش مستندی کە در این بارە ساختە شدە با امیر هم مصاحبه ای شده و در یکی از بخشهای این مستند مصاحبه ای که امیر در سال 1977 با خانم "آگوستا گوت هارت" کردە بود پخش شده. در این برهه زمانی امیر در شرکت در کنفرانسها  خیلی فعال بود؛  چندین بار به شمال کوردستان و ترکیه و باشور؛ جنوب کوردستان رفت و با دانشجویان در تماس بود ، یک مسئله جالبی که مطرح هست در یکی از این دیدارهایش از باشور  یعنی جنوب  کوردستان (که بدلیل مداخلات امریکا وضع عوض شده بود  یعنی اگر امریکا نبود صدام هم سرجاش بود)  امیر را به یک برنامەء تلویزیونی دعوت کرده بودند درآن زمان امریکا آنجا خیلی محبوبیت داشت، وقتی مجری سئوال کرد راجع به سیاستهای آمریکا اصلا انتظار نداشت حرف منفی بشنود در مورد اینکه آمریکا هرجا میره بدبختی و جنگ با خودش میبره را بشنود، مجری شاخ درآورده بود و کاملا از چهره اش پیدا بود .

یکی از مواردی که همکاری ما را خیلی محکمتر کرد و مهم بود این بود که در سال 2008 ، پنجاه و سه تن از روشنفکران و نویسندگان سرشناس بنام کردستان عراق در نامه ای از اتوریته کردستان عراق و رهبران اقلیم کردستان فدرال خواستند که واریسون سورانی کوردی را بعنوان زبان رسمی ( اول گفتند زبان استاندار بعدا گفتن زبان رسمی) به رسمیت بشناسند ، ولی از آنجاییکه استاد امیر در این زمینه اتوریته بود  چند مقاله نوشت و این مقالات را ما به کردستان میفرستادیم و   پخش میکردیم ، هم آکادمی کرد و هم کسانی که دست اندکار مسئله زبان و ادبیات کردی بودند با کارها و اتوریته وی آشنایی داشتند ، بعدها این مسئله مورد توجه کاربدستان حکومت قرار نگرفت  چون میدانستند اگر بخواهند برتری  یک لهجه را بر یک لهجه دیگر  در نظر بگیرند  مفید نخواهد بود و به توازن اجتماعی کمک نمیکند.

 در سال 2010 یا 2011 آکادمی کرد در هولر ( اربیل) سمیناری در مورد ایجاد  زبان رسمی در باشور/کردستان عراق  تشکیل داد  و  از من ، امیر و چند تن دیگر از زبان شناسان دعوت شده بود ؛ امیر در  جواب ،در نامه ای مخالفت خودش را با رسمی و استاندار کردن یا هر نام دیگری که میخواستند بگذارند اعلام کرده بود و نظرش این بود که ما باید کاری کنیم  همه این شیوه و  استاندارها بتوانند در کنار هم پیشرفت کنند، من هم نامه و جوابی نوشتم که در این رابطه  با چند تن از زبانشناسان معروف دنیا ،  کسانی که در زمینه زبانشناسی اجتماعی کار میکردند مثل آقای "پیتر ترادگیل" (که کتابش را به زبان کردی سورانی ترجمه کردەام واخیرا دو بار  چاپ شده است ) مکاتبه داشتم و  از این افراد خواسته بودم  در مورد اینکه آیا زبان کردی یک زبان استانداردی اعلام بشه یا نه نظرشون را بدهند.

 این نامه ها که به کردستان میرود و کنفرانس شروع میشود ، از امیر  یک نامه ای میخوانند که کاملا تضاد داشته با افکارش تعمدا یا بە اشتباە محتوی عین دعوتنامە خودشان را بنام پاسخ امیر میخوانند. صبح خیلی زود ازآنجا به من تلفن زده شد و گفتند یک چنین چیزی به نام کاک امیر آمده ، من گفتم اصلا امکان ندارد،  نسخه اصلی را برای من فرستاده ،من توانستم به برکت  تکنولوژی  از تورنتو ، جنوب کانادا  به جنوب کوردستان   فوری نسخه اصلی را بفرستم ، به هرحال موفق شدیم  اجازه ندهیم چیز غلطی به نام کاک امیرگفته بشود. حتی کسانی که با نظرات زبانی ایشان هم مخالف بودند در کنفرانس اعتراض کرده بودند که این چیزی که بعنوان نظر امیر حسن پور میگویید درست نیست .

 در این زمینه ها ما خیلی همکاری داشتیم که همه اینها  در وب نویس خودم   به نام "روانگه" پخش شده .در این چند روز که در حال آماده سازی برای این جلسه بودم لیستی  که شامل 55 نوشته ، مقاله ، که اکثرا به کردی و چند مقاله به فارسی  از امیر را در این وب نوشت چاپ شده است پیدا کردم.  

بخش دوم بعد از صحبتهای رفیق مریم جزایری در مورد موسیقی : 

ح.ق: این بخشی که در مورد موسیقی گفتید خیلی جالب بود این" آدالار ساحل اینده "  را من داشتم ترجمه میکردم که متوجه شدم خوشبختانه از طرف رفیق احمد اسکندری که از دوستان رفیق امیر بوده  به بزبان کردی ترجمه و چاپ شده .

وقتی به صحبتهای ناسیونالیستها گوش میدیم معمولا میگن این آهنگ را از مادزدیدەاند ، مثلا میگن  این ترکی ایه ،اون فارسی  یا کردی  ست و ... اما وقتی این ترانه را کردی  گوش میدید هیچکس فکر نمیکند کردی نباشد ، چون یک اصالتی دارد حتی  اگر یک مصری هم به عربی بخواند یا گوش بدهد هم  همان لذت را برای وی دارد .

 به جرات میتوانم بگویم هیچ ناسیونالیست کردی را سراغ ندارم که به اندازه امیر به انکشاف و پیرایش تاریخ زبان و ادبیات کردی خدمت کرده باشد.  در همان کتابش هم با توجه به اینکه  ممکنه دیگران  از نظرتئوری  نظرات متفاوتی داشته باشند اما در هر حال این مسئله را نشان میدهد .

دربین  سالهای 9۳ و 94  امیر بعنوان استاد مهمان در سوند بود و  با رفقایی که از نظر تئوری نظرات متفاوتی داشتند بحثها و مناظراتی انجام میگرفت که امیر بطور فعال در اینها شرکت داشت ، بطور مثال در مورد برخورد یکی از گروههای کمونیست ایرانی راجع به مسئله ملی؛ فکر میکنم این نوارها هم وجود داشته باشه، بحث دیگری  با یکی از رفقای خودمان  که ایشان هم متخصص تئوری سیاسی هستند در کتاب امیر صحبت شده بود در مورد ناسیونالیسم کرد در قرن 15 ؛ بعد معلوم شد که جوانب فرهنگی این مسئله بیشتر مورد توجه بودە است.

نکته دیگر در مورد مجله دروازه ست ، در سال 2017 قبل از اینکه امیر به لحاظ فیزیکی ما را ترک بکند ، عده ای از دانشجویان و محققین کرد هم در اروپا هم در دانشگاهای ترکیه  در صدد بودند  مجله ای علمی به زبان کردی  منتشر کنند ،از امیر هم دعوت کردند که سردبیری این مجله را بپذیرد ؛ ایشان هم قبول میکند ، شماره اول این مجله را  به شکل الکترونیکی  برای امیر میفرستند اما  متاسفانه فرصت نشد نسخه چاپی آن را ببیند ؛ (امیر در 24 ژوئن 2017 ما را ترک کرد ) از ان مجله سه شماره بیرون آمده که شماره آخرش اختصاص داده شده به زندگی و کارهای امیر، که قابل توجه است و بسیار مطالب جالبی دارد .

در مورد آرشیو کارهای امیر؛ امیر از شهرزاد خواسته بود بعد از مرگش کتابها و تمام نوشته ها و آرشیو کارهایش را که سالهای سال روی آنها کار کرده بود  به کتابخانه  دانشگاه تورنتو تقدیم کند؛ دانشگاه تورنتو هم قبول کرد، بعدها بطور علمی روی این مسئله کار کردند و همه فیشها را آماده و بخشی از آنها را هم دیجیتال کردند ، شما بعنوان یک پژوهشگر و یا کسی که به بخشی از مسایل سیاسی ، تاریخی ، زبان ... علاقه داشته باشد میتوانید به این لیست مراجعه کنید ، این لیست بعدا به زبان انگلیسی، فارسی، کردی سورانی و کردی کورمانجی در دسترس هست ، من افتخار دارم که بخش کردی سورانی را  ترجمه کردم .

کتاب  "شورش دهقانان مکریان" یکی از کتابهای مهم امیر است؛ امیر در مورد تاریخ مکریان هم کار کرده بود اما دقیق نمیدانم آیا روی  این یادداشتها کار میشود یا نه  ولی این کتاب "شورش دهقانان مکریان" در دو جلد  قرار بود در ایران چاپ شود که سانسور اجازه نداد اما جلد اولش  در کانادا از طرف انتشارات کتاب "ایران نامگ" در سال 1400 چاپ شد ؛ که این بیشتر زمینه های تئوریک است ، فصل اول را امیر خودش به زبان کردی  نوشته بود که به زبان فارسی ترجمه شده و بقیه ش هم تحت اشراف و نظرات خانم شهرزاد مجاب آماده و چاپ شده است ، بخش دومش هم عبارت است از اسناد که از طرف "انتشارات آسمانا" در اردیبهشت 1401 چاپ شده ؛ در اینجا آن اسنادی که در رابطه با قیام دهقانان مکریان بوده که در بین سالهای 1331-32  یعنی بین 52و53 بوده ، آن بخش اسنادی  که به زبان انگلیسی بوده  توسط آقای دکتر  مهدی گنجوی به زبان فارسی ترجمه شده . آن نامه هایی که بین امیر و آقای "مسعود محمد" (اشاره کردم که یک کتابی نوشته که "برای امیر حسن پور هر کجا باشد" درج شده )  اصل نامه ها با ترجمه فارسی در این کتاب آمده و این خیلی کتاب مهمی ست. من اطلاع دارم امیر برای این کتاب با تعداد زیادی از افراد در تماس بود که سئوالاتی براشون فرستاده که پاسخ بدهند که پاسخ ها را هم دادند و الان در آرشیو کارهای امیر در دانشگاه تورنتو موجود است . در این کتاب جلد دوم که  منتشر شده، فقط اسناد انگلیسی و  اسناد کنسولی ترجمه شده ، اما اشاره ای به  آن جوابهایی که افراد مختلفی که دست اندکار این جنبش دهقانی بودند داده   نشده ؛ در بین این افراد مثلا کسی بوده به نام "حەمەدەمین  شه شه یا محمد امین  احمد پور "   که از رهبران جنبش دهقانی بوده و اکنون زنده نیست یا مثلا مادر من که یکی از مالکینی بوده که به دهقانانی که مورد ستم قرار گرفته بودند پناه داده بود و به آن سئوالاتی که امیر کرده بود پاسخ داده بود .

 بنظر من درست میبود که اینها هم بشکلی در جایی مدون و چاپ میشد. این کتاب امیر خیلی مهم است و امیدوارم تعداد بیشتری از مردم بتوانند به آن  دسترسی پیدا کنند ، اخیرا شنیدم هردو جلد کتاب  در اروپا از طرف انتشارات ٤٩ کتاب  در سوئد بازنشر شدەاند .

در پاسخ به رفیق رئوف کعبی:

ح.ق: در مورد کتاب "کردستان در سایه تاریخ".. که یک کتاب مصوری ست در مورد صدسال تاریخ کردستان ؛  عکسهایی ست که از طرف مسیونرهای مذهبی و جهانگردانی  که در کردستان بودەاند توسط  خانم  سوزان میسلاس  که یک عکاس امریکایی ست  جمع آوری شده ؛ این خانم بخاطر کارها و آلبومهای قبلی شان چندین جایزه  بین المللی گرفته اند، ایشان تصمیم گرفتند با چندین نفر که در مورد کردستان  اتوریته بودند تماس داشته باشند ، یکی از آن افراد امیر بود که امیر هم توضیحاتی در مورد اثائە  ادبی که در مورد مزارپیشوا  قاضی محمد در مهاباد  شده  بود و حتی آن عکسی که خودش گرفته بود  و از تجربیاتی  که مادرش برایش  تعریف کرده بود  که  ما اینها را بعنوان شهید میشناسیم ، مثلا اگر کسی مریض باشد برای زیارت قبر اینها میرویم،  این توضیحات را امیر  به زبان انگلیسی برایش نوشته  بود و این خانم عین این دست خط را در کتاب آورده .

در مورد مارتین  وان براونسن؛  من  او را به سوزان میسلاس معرفی کردم و ایشان هم در همان چاپ اول  توضیح تاریخی آن را ، اول به زبان انگلیسی؛ فکر کنم در سال 1996 یا 1997 منتشر کرد  و  در آنجا فقط به انگلیسی ست و متن تاریخی آن را مارتین وان براونسن نوشته ؛ و در چاپ دومش هم که شما اشاره کردید  شرح عکسها  به ترکی و کردی سورانی  هم ترجمه شده که  حکومت اقلیم کردستان آن را  اسپانسر کرده بود ولی   هیچ تفاوتی با چاپ اول  ندارد تنها یک پانوشتی دارد که مربوط است به تحولاتی که بعد از چاپ اول کتاب صورت گرفته که آن هم به زبان انگلیسی در آخر کتاب آورده شده است .

در پاسخ به دوستمون در مورد محتوی کارهای کاک امیر؛ در مورد کتاب اولشان که متاسفانه  اوریجنال  انگلیسی آن دم دستم نیست؛ این کتاب  به تاریخ تحول زبان کردی از قدیم الایام یعنی از زمانی که بطور مکتوب چیزهایی در دسترسش بوده میپردازد ، مثلا خیلی مفصل  در مورد مناطقی که به زبان کردی صحبت می کنند توضیح میدهد؛  و مناطقی که در کردستان ترکیه، در عراق و سوریه  به زبان کوردی صحبت میکنند ، از تمام برخوردهایی که به زبان کردی شده بوده توضیح داده شده ، این کتاب خیلی مفصله که متاسفانه هنوز به زبان فارسی و کردی سورانی چاپ  نشده است .

 یکی دیگر  از کارهای مهم  اخیر ماموستا امیر، مقدمه ایست که بر کتاب آقای صلاح پایانیانی به نام ئەدەبیاتی زارەکی موکریان" نوشته که بزبان کردی است ، بخشی از آن به زبان انگلیسی هم بیرون آمده که نامش هست " صدا و سیمای زن در هنر شفاهی کردی" .که در این جا اشاره میکند برخلاف اینکه تصور میشود زنان در محیط کردستان از آزادی برخوردار بودند در واقع اینچنین  نیست ، در واقع موقعیت زنان  پاتریاکی بوده و به زنان ظلم شده و اشاره شده به نمایشنامە  " دایکی نیشتمان"  که کسی که  در آن  بعنوان مام میهن نقش  زن را بازی میکرده در واقع زن نبوده و مردی بوده در لباس زنانه  که نقش مام میهن  را ایفا کرده، و این نشان از ظلمی ست که در مورد زنان انجام میگرفته . این نمایش  قبل از اعلام جمهوری کردستان در چند شهر مثل مهاباد و نقده  اجرا شده بود. این مقدمه ای که بر این کتاب نوشته عمق دانش امیر را راجع به ادبیات شفاهی در جامعه کردی نشان میدهد و خیلی از این نظر مفید هست که به آن توجه شود .

 بعد از فوت امیر از  ژوئن 2017 تا به حال پرفسور شهرزاد مجاب تلاشهای زیادی کرده و پنج عدد از کتابهای امیر بیرون آمده ، کتاب "برفراز موج نوین کمونیسم" که توسط حزب مارکسیست لنینست مائویست ایران قبل از مرگ امیر به  زبان فارسی به  چاپ  رسیده بود ، در آن کتاب  امیر به نظرات باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی امریکا  در رابطه با موج نوین کمونیستی  اشاره میکند .

کتاب دیگری از امیر که به کوشش شهرزاد مجاب بیرون آمده کتابی ست  که امیر نظراتش را در زمینه نظرات جامعه شناسی  دکتر" امیرحسین آریانپور" آورده ، ایشان استاد امیر در دانشگاه تهران  بوده ، امیر به همراه یکی از دوستانش آقای فاتح شیخ  (که اکنون  یکی از فعالین کمونیست ایران هستند) در کلاسهای درس آریانپور شرکت داشتند .

از کتابهای دیگرش هم کتاب "شورش دهقانان مکریان" بود که در دو جلد چاپ شده ، در معرفی این دو کتاب هم شهرزاد مجاب هم دکتر گنجوی توضیح داده اند . که در اینجا نوشته آقای گنجوی  را میخوانم .

متن مهدی گنجوی:

 از تابستان  سال 2014  این افتخار را داشتم که پژوهشیار پروفسور امیر حسن پور در پروژه عظیم و دستاورد سترگ نظری تاریخی ایشان یعنی  شورش دهقانان مکریان در سالهای 31 و 32 باشم ، پژوهشیاری با ترجمه  اسناد کنسولگری امریکا در تبریز؛ مکاتبات دیپلماتیک و مطبوعات انگلیسی به فارسی آغاز شد و تا روزهای آخر زندگی ایشان ادامه یافت ، این پژوهشیاری غیر از ترجمه و  خلاصه برداری  اسناد به یافتن بریده های مرتبط در مطبوعات داخلی آن سالهای ایران نظیر اطلاعات، باخترامروز،  بانگ مردم ، به سوی آینده ، جرس، راهنمای ملت ،   سعادت ایران ، آخرین نبرد و داد نیزگسترش یافت ، همزمان با اینکه دکتر امیر حسن پور  در حال نهایی کردن  متن تحلیلی و تاریخ نگاری برای کتاب اول بودند زیر نظر و با توجه به دستورالعمل های ایشان کارآماده سازی کتاب دوم این پروژه را آغاز کرده بودم تشدید ناگهانی بیماری ایشان کار آماده سازی و انتشار آن را به تاخیر انداخت . غیاب پروفسور حسن پور برای جامعه علمی و تحقیقاتی بسیار ناگوار است با اینحال خوشحالم که بیش از سه سال تلاش و ذیل راهنمایی های دکتر شهرزاد مجاب امروز پروژه تحقیقاتی پروفسور حسن پور در دسترس محققان و علاقه مندان تاریخ جنبشهای اجتماعی مسئله دهقانی و ارضی در ایران و کوردستان قرار میگیرد. این پژوهش بنیاد علمی نوینی در مطالعه ساختار اجتماعی- سیاسی، امپریالیزم و فئودالیسم در خاورمیانه و تحلیل تاریخی جنبش های دهقانی می گذارد . چند نکته درتکمیل توضیح دکتر شهرزاد مجاب در زمینه روش نهایی سازی متن در این پروژه لازم به ذکر است. این کتاب با اصلوب علمی مد نظر دکتر امیر حسن پور حروف چینی، علامت گذاری و سطر بندی شده است. ایشان به رعایت اصول علمی در ویرایش و سبک نوشتار علمی بسیار پایبند بودند و در زمینه رعایت یکدست قواعد نگارش علمی دقت و زبردستی فراوان داشتند. در عین تمام کوششی که کرده ام اگر هر عدم هماهنگی یا اشتباهی از این نظر در متن باشد بر عهده شخص من است و مطمئنم هیچ اشتباه ویرایشی از چشم تیزبین ایشان نمی افتاد. دکتر حسن پور قصد داشتند پاره ای از بخشها و فصول جلد اول را در زمینه هایی تکمیل کنند و لذا در مواردی یادداشتهایی  بر روی متن گذاشته بودند در مواردی که این یادداشتها در زمینه افزودن منبع و یا نقل  از اسناد و مدارک  تاریخی بوده است  آن موارد به متن افزوده  گشته است.  امیر حسن پور یک معلم انتقادی و صبور بود آرامی ولی نیز یک کنشگر مداوم در  پژوهش  در باره دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی، انترناسیونالیسم تاریخ چپ و مبارزه طبقاتی خاصه در منطقه کوردستان بر فهم همزمان تاریخ اندیشه و تاریخ جنبشهای اجتماعی تاکید داشت .امیر فروتن شریف و عاشق بود و از جنگ یک تنه در عرصه اندیشه ابایی نداشت و مخالفان و موافقان تئوریکش به او احترام می گذاشتند. در حمایت علمی از دانشجویانش کم نمی گذاشت دانشجویانی چون من که از  وسعت دانش، سعه صدر، امید او به زندگی و اراده اش بر تغییر روابط اجتماعی توشه برداشتند. امیدوارم با به انجام رساندن این پژوهش توانسته باشم قدردانی خودم را از این آموزگار انقلابی و محقق زمینه شکن و الهام بخش نشان دهم .

دکتر مهدی گنجوی کتابخانه روبارتز دانشگاه تورنتو آوریل 2021

ح. ق: نکته دیگری را فراموش کردم بگویم ، ما یک دوست مشترکی داریم  به نام  آقای عمر شیخموس، کورد سوریه و محقق در دانشگاه استکهلم سوئد بودند ،  دریک مکاتبه فاکسی به  امیر مینویسد  سڵاوم  بە ماڵێ بگەیێنە" " سلام ما را  به منزل  برسان ".  در تورنتو  امیر آن را به شهرزاد نشان میدهد،  شهرزاد از اینکه چطور  یک فرد فمینست او را منزل خطاب  کرده در شگفت می شود ؛  روی ان فاکس  صورت خودش را  میکشد و برای او میفرسته و میگه من منزل نیستم من  این هستم: شهرزاد! این  فکس در کتابی چاپ شده و من هم عین  این فکس را در  وب نویسی که دارم آورده ام .



در بارە فلکلور کردی بررسی " بەیت" های کردی


 مقالەی زیر از رفیق گرانقدر امیر حسن پور در سال ١٩٦٦ در نشریە  
«آدینە مهد آزادی» با نام مستعار «میکائیل آرامیان» چاپ شدەاست. آدینە مهد آزادی با همکاری مبارزینی چون بهروز دهقانی و صمد بهرنگی در فاصلە سالهای ١٣٤٤- ١٣٤٥ شمسی در تبریز منتشر میشد. رفیق امیر از طریق علی کاتبی کە در دبیرستان ابن سینای مهاباد کار میکرد و کتابش «بلوای تبریز» در همین نشریە بطور پاورقی چاپ شدە است، با روشنفکران تبریز در ارتباط بود. این تصویر امیر کە از یک عکس دستە جمعی بریدە شدە است در یک عروسی در مهاباد در ٣٠ اوت ١٩٦٦ همان سالی  کە این مقالە را نوشتە، گرفتە شدە است.

آدینە مهد آزادی

شمارە موسەلسەل ١٣١٥، آدینە هجدهم شهریور ماە ١٣٤٥/  9 -ی سپتامبری ١٩٦٦

در بارە فلکلور کردی
بررسی " بەیت" های کردی

   مطلب زیر را آقای میکائیل آرامیان برای آدینە فرستادە است. اظهار نظر بیشتر  در بارەء آن برعهدە هم میهنان کرد است.
                                               آدینە

      کردی از زبانهای غربی شاخەء ایرانی گروە هند-اروپائی است. ادبیات مکتوب کردی از قرن دهم میلادی با آثار" علی تەرموکی" شروع میشود. ادبیات شفاهی کردی ، کە در اینجا زیر عنوان فلکلور بررسی میشود شامل قصەهای قومی و ترانەهای قومی و ضرب المثل است.
    ادبیات کردی در یک نظام معین ( نظام زمین داری) بە وجود آمدە است. بنابراین هر نوع بررسی در این ادبیات، کە قسمت اعظم آن شفاهی است، باید با توجە کامل بە طبقات اجتماعی این نظام باشد.
   سبک فلکلور( فرهنگ قومی یا فرهنگ عوام یا ادبیات شفاهی) واقع گرایی ( رئالیسم) است. محور فلکلور کردی نیز همین است. هنری است پرداختەء عوام، مثبت و سرشار از آرمانهای انسانی کە تضاد مداوم خواص و عوام را منعکس میکند.
  فلکلور کردی نیز پرداختەء عوام است. اما نمیتوان گفت ادبیات مکتوب متعلق بە خواص است. شاعر کرد پروردەء مراکز شعر پرور یا خادم خواص نبودە است. در گذشتە بیشتر شعرا و نویسندگان از میان مکتب دیدەها
(ملاها) برخاستەاند،مسالە مبهم چگونگی یا میزان وابستگی  آنان بە خواص (زمینداران بزرگ) است . خانی (١٦٥٢ – ١٥٩١) " حاکم و امیران" و " شاعر و فقیران" را در دو قطب مخالف قرار میدهد و مسئوولیت هر دو دستە را جداگانە بیان میکند.
    فۆلکلور کردی را نباید همسطح فلکلور اقوام بدوی دانست، زیرا ١- مبارەزەء انسان با طبیعت و کوشش برای تسلط بر آن موضوع اصلی آن نیست. بیشتر محتوی "بەیت" ها مبارزە با محیط اجتماعی است، ٢- ادبیات کتبی کردی در حد خود دامنە دار است.
    "بەیت" ها قسمت اصلی فلکلور کردی را تشکیل میدهند. بنا بر این فعلا بە بررسی "بەیت"ها اکتفا میکنیم:
   "بەیت" (مثل بیت در فارسی تلفظ شود) داستانی است کە "بەیت بێژ" ( گویندەء داستان)  در بارە یک واقعە، ماجرای عشقی، جنگ یا نهضتهای اجتماعی ( مثلا بەیت های " خەج و سیامەند"، دمدم،شیخ عبدالقادر) یا در بارەء یک موضوع دینی، فلسفی یا سیاسی ( مثلا بەیت های شیخ صنعان، زەنبیل فروش، کەل و شیر) خطاب بە چند نفر شنوندە نقل میکند، داستان ممکن است سراسر مظوم باشد یا مخلوطی از نظم و نثر ( قسمتهای منظوم با آهنگ مخصوص  هر بەیت بصورت آواز خواندە میشود). گویندەء بەیت آن را از دیگران شنیدە و بە خاطر سپردە و احتمالا تغییراتی در کلیات و جزئیات داستان دادە است.
    در گذشتە خواص بەیت بیژ مخصوص داشتەاند کە برای اعضای خانوادە یا میهمانان بەیت میخواندە است. در حدود ٧٠ سال قبل اسکار مان در ساوجبلاق در قهوەخانەها بەیت بیژ دیدە است. بعلاوە عدە زیادی از آنها در میان مردم و برای مردم هنگام بیکاری و گرد هم آمدن بەیت میگویند.
     همانطور کە گفتە شد سبک فلکلور – و از آن میان بەیت ها – واقع گرائی است. بررسی اجمالی و کم دامنەء بەیت ها با توجە بە محیط طبقاتی این نتایج را بە دست دادە است:
     ١- محتوی- قسمت مهمی از بەیت ها شرح شجاعت و یا تعزیەء مرگ یکی از خواص است (مثلا بەیت های باپیر آغای منگور، همزە آغای منگور، جعفرآ‌غا، عبدالرحمن پاشا) ، با وجود این تقریبا در اغلب این موارد دفاع مشترک عوام و خواص در مقابل دشمن مشترک وجود داشتە است.
    ٢- فرم –الف: وزن عروض ( وزن ویژەء خواص) در بەیت ها تاثیری نداشتە است. وزن بەیت هجائی است با مصرعهای کوتاە و دراز از ٤و ٦ تا ٢٠ سیلابی و بیشتر. ب: کلمات مهجور و نامفهوم. آن دستە از کلمات عربی و فارسی و ترکی کە در زبان عوام یافت نمیشود، در بەیت ها فراوان است کە در ١٦ نمونە توسط مان ( سال ١٩٠٣ لهجە مکری) جمع آوری شدە است. گویندەء این بەیت ها سعی میکند زبان متصنع ( زبان خواص) را بە کار برد. گوئی سخنگوی رسمی یکی از خواص است کە سادگی همە مظاهر زندگی عوام را تحقیر میکند. با وجود این باید گویندەء بەیت و متن های مختلف تمام لهجەها را در نظر گرفت.
        مسائل دیگری کە در بررسی بەیت ها مطرح میشود عبارتند از:
        ١-چگونگی استفادەء مداوم شعرا از این منبع مهم ادبیات عامیانە. شعرای برجستەای مثل فەقی تەیران (١٣٧٥ – ١٣٠٢)، مەلا باتی (١٤٩٤ – ١٤١٧) احمد خانی (١٦٥٢-١٥٩١)  علی حریری ( ١٤٩٥ – ١٤٢٥) پیرە میرد ( ١٩٥٠ – ١٨٦٧) بەیت ها را در وزن عروض و غیر عروض ثبت کردەند.
       ٢-عدم وابستگی مستقیم شعرا بە خواص و مراکز هنر پرور و کیفیت واقع گریزی در ادبیات مکتوب.
      ٣- مداخلات دو طبقەء اجتماعی در یکدیگر: دو طبقەء اصلی در گذشتە بخصوص بعد از قرن ١٧ بە هم نزدیک شدە  و هر بار در مقابل خطر دشمن مشترک متحد شدەاند. در این مورد باید در نظر داشت کە کردها از زمانی کە در کوههای غرب فلات ایران ساکن شدەاند مدام  با همسایەها در جدال بودەاند. بە قول مورخی ( ب.آ.میسر) بقای آنها در محیطی پر از 'خصم' آن هم در مدت چند هزار سال از شگفتی های تاریخ نگاریست.
        بقای بیشتر و نسبی نظام زمینداری این جامعە تا چە حد بستگی بە این حالت خاص روابط دو طبقە دارد.
       ٤- ظهور افکار ناسیونالیستی در جامعەء زمینداری قرن ١٧ (آثار خانی) و پیدائی  محتوی جدید برای ادبیات مکتوب.
       ٥-بالاخرە علل وسعت و حجم فوق العادەء فولکلور کردی باید بررسی شود
                                                       ***

     در اینجا بند اول بەیت " زنبیل فروش " از چهار متن مختلف آوردە می شود. سە نمونەء اول از فلکلور و چهارمی از ادبیات مکتوب است :
             زەمبیل فروش لاوکی  رو – والە
             بە کفلیت و ئەهل وو عەیالە
             حوسینا یوسف لە بانە
             دەس لە کورسی سەنعەتی
          ( مجموعەء سوسین –لهجە سورانی- ١٨٩٠)
                         ***
           حەق دل وەرە جاریک بجوش
           جامی جە عەشقا مەی بنوش
           کەین قەزییەتی زەنبیل فروش
           فەسیح دەکەم حکایەتی
           دەست دە کورسی سەناعەتی
          (مجموعەء مان ص ٢٧٦ – لهجە سورانی، مکری – ١٩٠٣)
                                   ***
            زەمبیل فروش، لاوکی دەلال
            لە سنعەتا – سەلکی  دوال
           هنیک حوسنی یوسپ ل بال
           زەمبیل فروش، تو سەلکا تی نی
           سوقاق- سوقاق دەگرینی
           

 


نان و آخی پی دەستینی
          ( مجموعەء توگرمان ص ١٤٢ - لهجە کرمانجی ١٩٦٢)
                               ***
           ای دل وەرن دسا بجوش
          جاریک ژ جار میبنوش
         بکن قالا زەنبیل فروش
         دە سەح بکەن حکایەتی
         زەنبیل فروش لاوک روال بو
         بە کفلەتو اهل و عەیال بو
         حسنک یوسفی لبال بوو
        (مەلا احمد باتی – قرن پانزدە میلادی
)




 

No comments: