Sunday, February 5, 2023

جوێننامەی مانقورتێکی ئێرانشاری


ئەم نووسینەی خوارەوە ئی زاتێکی مانقورتە کە نکووڵی لە ناسێنەی تورکی ئازەربایجانی خۆی دەکا و وەدووی خەیاڵاتی پڕوپووچی ئێرانشەهری کەوتووە، لەو نووسینە دا بە زمانێکی بازاری و ئەوپەڕی بێ ئەخلاقی جوێن بە بەڕێز دوکتور کامڕان مەتین دەدا هەر لەبەر ئەوەی لە بەرنامەیەکی تێلێڤیزیۆنی دا ڕاستەقانی فرە نەتەوە بوونی جوغرافیای ئێرانی داگرتووەتەوە و هەر جۆرە داوایەکی بۆ وەخۆ کردنی " تمامیت ارضی " بەستووەتەوە بە بەڕەسمی ناسینی جیاوازەکانی کۆمەڵگەی ئێران و ڕێز لێنان لە مافی دیاریکردنی چارەنووسی گەلانی ئێران. باشە کابرایەکی وەک سەید جەوادی تەباتەبایی کە نکووڵی لە نەتەوەی خۆی دەکا و بە زەحمەت بە فارسی دەدوێ نەخوێندەوار و نەزانە یان کامڕانی مەتین کە بەرگری لە مافی نەتەوەکانی ناو جوغرافیای ئێران و زەحمەتکێشان دەکا. حەق وایە تێکۆشەرانی کورد و ئازەربایجانی بە توندی وڵامی ئەو قسەلۆکانەی تەباتەبایی بدەنەوە و بۆبابی خۆی عاقڵ کەن

حەسەن قازی
یەکشەمە شەو ٥-ی فێڤرییەی ٢٠٢٣ 



"دربارۀ بیانات سخت متین یک استاد بسیار کامران

از نحوست نظامِ بی‌نظم ایران است که هر دبنگوزی کلنگی به دست گرفته و تیشه به ریشۀ اساس کشور می‌زند. این‌که یکی از معاونان ریاست جمهوری، که سواد خواندن درستی ندارد، اعلام می‌کند : «ما با دولت و ملّت مسئله داریم؛ مسئلۀ ما امّت است»، گویا از ویژگی‌های این حکومت یکدست است، کاری نیز از دست ما یک لا قباها برنمی‌آید، اما این‌که هر مهاجری که یک مدرک بی‌ارزشی به او داده‌اند تا تیشه‌ای بر اساس کشور بزند توطئه‌ای نیست که بتواند از کنار گذشت. ایرانی‌هایی که شعور و سوادشان از حدِّ شاگردان اﷲ کَرَم خودمان در دانشگاه مادر فراتر نمی‌رود، با همکاری تلویزیون‌هایی که اکثر کارمندان آن انشانویس‌های دیروز روزنامه‌های تعطیل شده هستند گویی مأموران دانشگاه و تلویزیون‌هایی هستند که کمر به نابودی ایران بسته‌اند و با چشم بسته و دهن باز جلوی دوربین هر یاوه‌ای را تحویل ملّتی می‌دهند که هر قدرتی از طرفی می‌کشد تا از آن امّت‌هایی درآورد.
بحث دربارۀ حقوق عمومی هر کشوری کار اهل خبره‌ای است که درسی خوانده باشند و اندکی نیز تاریخ آن کشور را بدانند. هر فعال سیاسی را که با نوشتن صد و پنجاه صفحه رساله، برادر کردان‌وار، دود چراغ خورده و دکتر شده، نمی‌رسد که وارد معقولات شود و در برابر خبرنگار یک بنگاه یک سخن‌پراکنی گوهرفشانی کند که «ایران کثیرالمله» است و «ما شاهد بودیم که از زمان تشکیل دولت ملّت ایران در آخر قرن 20 میلادی دولت جدید سیستم سیاسی امکانات اقتصادی سیستم آموزشی همۀ این‌ها حول یک هویت واحدی شکل که سنگ بناش زبان فارسی و فرهنگ فارسی است». باید گفت : رحمت به کفن دزدهای قدیمی که تشکیل دولت ملّت را به استبداد رضا شاهی نسبت می‌دادند. این برادر چریک سابق گویا درست نمی‌داند «آخر قرن بیستم» کی بوده است. با این درجه از تاریخ‌دانی استاد، رندان می‌توانند برایش حرف دربیاورند که فراتر از نوک دماغ خود را نمی‌بیند! استاد تاریخ کشوری را که گویا درسی در آن خوانده نمی‌داند؛ بعید می‌دانم که حتیٰ یک کتاب دربارۀ انگلستان خوانده باشد - نمی‌گویم فصلی از کتاب را حفظ کرده و امتحان داده باشد! شگفت این‌که به طور رقت‌انگیزی از تاریخ ایران هیچ نمی‌داند! این گویا باید از مصادیق لایتناهی بلاهت باشد که در استاد از مرزهای لایتناهی فراتر می‌رود.
استاد ادعا می‌کند : «در حالی ما در این جغرافیا ملل دیگری داریم زبان ها و فرهنگ‌های دیگری وجود دارند که بنا به تعریف از دایره دسترسی به قدرت و شرکت برابر در سرنوشت سیاسی کشور به این دلیل محذوف شدند و تلاششون برای احقاق حق مشارکت سیاسی برابر و حق شناسایی موجودیت مستقل و متمایز فرهنگی و زبانیشونو با خشونت سرکوب کردند هم در دوره پهلوی و هم در دوره ج. ا.» تشکیل دولت ملّت ایران در آخر قرن 20 عملی شد، اما ملّت‌های دیگری در این جغرافیایی که حدود و ثغور آن معلوم نیست از دورۀ پیش از پهلوی ملّت بودند و دولتی که قرار بود آخر قرن بیستم تشکیل شود «موجودیت مستقل و متمایز فرهنگی و زبانی آن‌ها» را با خشونت سرکوب کرد! نمی‌دانم استاد از کدام ده‌کوره خود را به دانشگاهی در انگلستان رسانده، اما به عنوان کسی که عمری را در آذربایجان گذرانده می‌توانم بگویم که استاد زیادی بی‌شعور تشریف دارد – یعنی زیادی خر است! او به عنوان فعال سیاسیِ درِ پیتیِ مقیم تلویزیون‌های معلوم‌الحال باید اندکی حوادث ماه‌های اخیر را دنبال کرده باشد. همۀ این شعارها یک تودهنی بزرگ به استاد و خبرنگاران تلویزیون‌هایی بود که صد صد و پنجاه یورو مواجب این‌ جیره خواران خود را کرده‌اند. اگر استاد گمان می‌کند که در زبان «تورکی» شاهکارهای جهانی وجود داشت که استبداد پهلوی «موجودیت متمایز و مستقل» آن‌ها را نابود کرد باید به اطلاع برسانم تنها شاهکار جهانی تورکستان تا سال‌های اخیر شاعری به نام «رومی» بود که از تورکی همان قدر می‌دانست که به آب «سو» می‌گویند و به تازگی نظامی هم به او اضافه شده است.

6.1Kviews03:14

February 5

یادداشت‌ها و جستارها

استاد دانشگاه وطنی انگلستان، گویا یکی از همین مغزهایی باید باشد که فراری داده‌ایم، در ادامۀ پرسش خبرنگاری که شاید بداند افغانستان کجاست، اما نمی‌داند ایران چیست، در ادامۀ افاضات خود می‌گوید : «در نتیجه هر جریان سیاسی که شرط تمامیت ارضی را ارائه میکنه در واقع یک پکیجی رو ارائه میکنه. فقط این شرط به صورت انتزاعی نیست و شما میتونید نگاه کنید هیچ کدوم از کسایی که این شرط رو مطرح می‌کنند همزمان به کثیر المله بودن ایران اعتراف نمیکنند.» خوب! اگر قرار باشد وحدتی وجود داشته باشد باید شرط وحدتی هم وجود داشته باشد. اگر ایران دارای «ملّت‌های کثیر» است – من، به شرط چاقو، تردید دارم استاد با آن همه متانت معنای «کثیرالمله» را می‌داند. اگر کرد و بلوچ و آذری هر یک «ملّت» باشد – به شرطی که استاد تعریف این مفهوم را هم بداند، اعتراف به کثیرالمله بودن به معنای پراکندن وحدت است تا زمینۀ وحدت آینده فراهم آید، همین وحدتی که به طور تاریخی همیشه و هنوز بوده است، یعنی تحصیل حاصل! من نمی‌خواهم پاسخی به این ترهات بدهم که برای پر کردن برنامه‌های تلویزیون‌هایی به کار می‌آید که هر یک به نوعی لانۀ ماران و موران است : از استاد دعوت می‌کنم پنبه از گوش در بیاورد و شعارهای همین مردم «کثیرالمله» را گوش کند یا بازنویسی یکی سخنرانی‌های ریاست دینی اهل سنت بلوچستان را یکی دو بار بخواند و اندکی علم سیاست یاد بگیرد.
این ادعای که آن‌که کثیرالمله بودن ملّت ایران را برسمیت نمی‌شناسد «تکثر فرهنگی رو در ایران به رسمیت نمی‌شناسند» یکی دیگر سخنان یاوه‌ای که استاد بافته؛ در چه دوره‌ای از تاریخ ایران این تکثر برسمیت شناخته نشده، ج.ا. همین جا شکست خورده که بحث دیگری است. دولت کدام یک از زبان‌های محلی را نابود کرده است؟ در کجای ایران پهناور مردم به آداب و رسوم محلی خود عمل نمی‌کنند؟ بهتر بود استاد اندکی دور و بر خود را نگاه می‌کرد، اندکی تاریخ انگلستان و فرانسه می‌خواند و آن‌ها را با ایران استبدادزده مقایسه می‌کرد. مرا نمی‌رسد بگویم استاد مقدمات علم سیاست را نمی‌داند، اما نظر او را به این نکته جلب می‌کنم که اگر گمان می‌کند ایران دولت‌ تمرکزگراست، و این مزخرفات را هم به بچه انگلیسی‌ها یاد می‌دهد آیندۀ درخشانی در انتظار سیاست خارجی آن کشور است، به معنای این است که هیچ از آنارشی حاکم بر کشور اطلاعی ندارد : در کشوری که در هر ده کوره‌ای یک ملای فکسنی نظری دربارۀ مسائل جهانی دارد و آن نظر را نیز از رسانه‌ها منتشر می‌کند تمرکز کجاست؟ شاید، منظور استاد، به عنوان فعال سیاسی دون‌پایه، از دولت تمرکزگرا سی و پنج تا دستگاه امنیتی است که در «وحدت کلمه» زورشان به خبرنگاری می‌رسد وظیفه‌اش انجام می‌دهد و خبری را منعکس می‌کند! جملۀ استاد این است : «مادامی که اونها این تکثر را به رسمیت نشمارند اون شرط معناش همان بازتولید استبداد تمرکزگراست

***
یک سخن نهایی هم به مناسبت با هم‌میهنان بیش فعال سیاسی دارم، اگرچه می‌دانم که به احتمال بسیار بسیاری از آنان خوش نخواهد آمد. ایرانیانِ سابقی که به هر دلیلی، بویژه به سبب نحوست نظام ج.ا. مهاجرت کرده و با پذیرفتن ملّیت کشور متبوع خود به مقامات هم رسیده‌اند دیگر ایرانی به شمار نمی‌آیند. می‌توان از آنان به خاطر حمایت زبانی که از انقلاب ملّی ایران می‌کنند تشکر کرد، اما نباید تَره‌ای برای حرف‌های آن خُرد کرد. اگر کسی نمایندۀ پارلمان سوئد است، او دیگر ایرانی به شمار نمی‌آید. نمایندگی الزاماتی دارد؛ سوئد وطن اسلامی ما نیست که شتر را با بارش به اسرائیل منتقل کنند و سرداران مشغول خط و نشان کشیدن به بچه‌های صغیر باشند! نیروهای بالندۀ انقلاب ملّی در داخل کشور هستند؛ ایرانیان مهاجر از بد حادثه برای ادامۀ حیات مبارزه می‌کند، اینان نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند؛ برشت در شعری گفته بود (نقل به مضمون) پشت مرزها ایستاده‌ایم و ناظران اعمال حرامیان هستیم. "!











 

No comments: