نگرشی بر جمهوری کردستان در مهاباد و برخی اسناد
نگرشی بر جمهوری
کردستان در مهاباد و برخی اسناد
ترجمە و تدوین: حسن
قاضی
ژانویە ٢٠١٢
قبل از آغاز سخن در مورد چگونگی انجام این پروژە، توضیحاتی چند لازم است.
در جریان تسلیم سران جمهوری بسیاری از اسناد و مدارک و عکسها سوزاندە شدند. کسانی
اشاراتی بە از بین بردن این اسناد برای جلوگیری از تعقیبات و انتقام گیری از طرف
رژیم شاهنشاهی نمودەاند کە در اینجا بە
آنها اشارە میشود.
تنها اسنادی کە بیشتر آنها بطور جمعی بدست ما رسیدەاند و ممکن است مقدار
کمی از آنها از بین رفتە باشند، مکاتباتی است کە با یکی از ژنرالهای جمهوری
کردستان حمە ڕشید خان قادر خانزادە انجام گرفتە یا نسخەی نامەهائی است کە وی نوشتە
است. ژنرال حمەرشید خانزادە تا سە ماە ماندە بە سقوط جمهوری در پست فرماندهی نیروهای دمکرات در جبهەی بوکان
و منطقەی سرا انجام وظیفە مینمود و در این تاریخ بەدلیل اتهام ارتباط با همایونی
از فرماندهان ارتش ایران از جمهوری برید و بە دهاتش در کردستان عراق باز گشت، حمە
رشید خان همەی اسناد را باخود برد و سالهای سال
آنها را در شرایط زندان و تبعید حفظ نمود و سرانجام آنها را در اختیار مورخ و پژوهندە کرد محمود
ملا عزت قرار داد کە وی نیز طی سالهای ١٩٩٠ با تقریظ و توضیح بیشتر این اسناد را
در سە جلد کتاب منتشر نمود. در این جا بطور اجمال مسائل زیر توضیح دادە میشود.
١-نقش حمە ڕشید خان از دید یکی از همکاران نزدیکش، میرزا محمدامین منگوری
٢-اتهامی کە از طرف یکی از فرماندهان
پادپولکونیک بکر عبدالکریم حوزی ( بە فتح ح و کسر و ) بە وی زدە شدەاست
٣-جگونگی حفظ اسناد
٤-روایت محمود ملا عزت در
بارەی گرفتن آن اسناد از حمەرشید خان
توضیح این نکتە لازم است کە بررسی این اسناد از نظر سیاستهای نظامی جمهوری
و چگونگی برخورد و عملکرد واحدهای جداگانەی آن در این جبهە اهمیت دارد و این خود آئینەی از کل این بخش
فعالیتهای جمهوری است
منبع دیگری از اسناد عبارتند از نامەهای از عبدالرحمان ذبیحی گردانندەی نشریە
'نیشتمان' ارگان کوملەی ژکاف کە بە زبان
آذربایجانی بە مقامات شوروی نوشتە است. همچنین سە نامەی قاضی محمد در مقام رئیس
جمهوری کردستان بە میر جعفر باقراوف دبیراول حزب کمونیست آذربایجان کە آقای
لاهرودی صدر فرقەی دمکرات آذربایجان در کتاب خاطرات خود آنها را گراور کردەاست.
پژوهشگر کرد مرحوم دکتر هورامی طی
سالهای ٢٠٠٠ بخشی از اسناد آرشیوهای شوروی را در مورد جمهوری کردستان از زبان روسی
بە کردی منتشر کردە است کە در بین آنها
نامەی استالین در پاسخ بە نامەی پیشەوری از اهمیت بسزائی برخوردار است ، چرا کە بە
روشنی چرخش سیاست شوروی نسبت بە حکومتهای مردمی کردستان و آذربایجان از آن مستفاد
میشود.
بدون شک در آرشیوهای روسیە وجمهوری آذربایجان هنوز اسناد زیادی هستند کە
علنی نشدەاند، کنسولگری انگلستان و آمریکا و نیز گزارشات مفصل بعضی از مقامات کنسولی آنها
میتواند در بازسازی تاریخ جمهوری موثر
باشد کە بە آنها اشارە میشود.
در سالهای اخیر کتابی بعنوان
متن دفاعیات قاضی ها در دادگاە منتشر شدە کە درستی آن مورد تردید جدی است و
انتشاردهندەگان آن از منتشر کردن متن اصلی کە گویا از طرف یک سروان ارتش ایران
نسخە برداری شدە تا حال امتناع ورزیدەاند.
منبع دیگر برای بازخوانی تاریخ
جمهوری کردستان مطبوعات آن دوران است کە
خوشبختانە بخش قابل توجهی از آن دوبارە چاپ شدە و موجودند.دکتر عباس ولی با بازخوانی
بخشی از شمارەهای کردستان سعی کردە است گفتمان جمهوری در ایجاد هویت کردی را توضیح دهد کە علیرغم نادرست بودن برخی از
فاکتهای این کتاب، میتوان بعنوان اولین
اثر تئوریک در مورد جمهوری کردستان از آن نام برد.
در سالهای اخیر بخشی از اسناد
در آرشیوهای دولتی ایران نیز منتشر شدە، اما بدون شک در این آرشیوها اسناد بسیاری
دیگری موجود است.
برنامەی حزب دمکرات کردستان،
متن قرارداد دوستی کردستان و آذربایجان، سند اولیەی خواستەهای دو حکومت کردستان و
آذربایجان را نیز در این ڕاستا نباید فراموش کرد.
در مورد عکسهای مربوط بە جمهوری
بیشتر آنها از آلبومهای خانوادگی بدست
آمدەاند، بخشی نیز از طرف بازدید کنندەگان از کردستان از جملە آرچیبالد روزولت افسر اطلاعاتی آمریکائی گرفتە
شدەاند، هم او در سال ١٩٤٧ گزارشی راجع بە جمهوری
مهاباد درمجلەی میدل ایست جورنال منتشر نمود. بدون شک هنوز هم در آلبومهای
خانوادگی عکسهای مربوط بدوران جمهوری وجود دارند کە باید مردم ترغیب شوند آنگونە
کە خود
تشخیص میدهند آنها را در دسترس همگان قرار دهند زیرا جنبەی عمومی آنها از خانوادەگی بودنشان بیشتر است
با توجە بە نکات بالا در زیر بە معرفی و شرح مسائلی کە در بالا بە آنها اشارە
شد پرداختە میشود.
١-روایت رحمان اویسی کارمند رادیوی مهاباد در زمان
جمهوری کردستان در مورد سوزاندن اسناد
".... در هنگامی کە
آذربایجان شرقی و حکومت آذربایجان در آذر ماە سال ١٣٢٥ خورشیدی سقوط کرد و مسلم شد
کە نیروهای حکومت مرکزی رژیم گذشتە بە زودی و حداکثر تا دوم دی ماه ١٣٢٥ شمسی درست
در سالروز تاسیس حکومت جمهوری کردستان در مهاباد (توضیح منظور باید روز ٢ بهمن
باشد کە ایشان با توجە بە شرایط نامناسب بدنی و روحی و بیماری اشتباها دوم دی ماه
نوشتەاند. محمد صمدی) وارد این شهر عزیز و وطن گرامیمان میشوند و هیچ کس و مقامی
در فکر نبود تا در بارە اسناد و مدارک سیاسی و انکت ها و برگەهای تقاضای عضویت در
کومەلەی ژ.کاف و دمکرات سابق ( حزب های سال های ٢٠ تا ٢٥ شمسی) افراد، نیز مقالات
تحریر شدە موجود در سازمان روزنامە دمکرات تصمیمی بگیرد. من بە ابتکار خود از
ادارە فرستندە رادیو مهاباد بدون اینکە شهید پیشوا قاضی محمد روحشان از این موضوع
آگاهی داشتە باشد بە نام ایشان بە آقای ملا قادر مدرسی عضو کمیتە مرکزی و مسئول
کمیتەی استان تلفن زدم تا بە مشارالیە بگویم دستوری از جانب پیشوا (کە خود پیشوا
اطلاعی نداشتند) صادر شدە کە هرچە سریعتر و بدون اینکە حتی برای صرف نهار بە منزل
بروند تمامی اسناد و مدارک، برگەهای پر
شدە برای درخواست عضویت و عکس های متقاضیان و نسخەهای بایگانی شدە کارت های عضویت
اشخاص، دفاتر ثبت اسامی، کلیە مکاتبات و ... را آتش بزنند و از بین ببرند، بە
شهرهای نقدە، ارومیە، اشنویە، خانە (پیرانشهر)، بوکان، میاندوآب، تکاب، شاهیندژ
افشار، سلماس و ... و دیگر مناطق را هم دستور دادە و مامور اعزام دارند تا با
تاکید همە مدارک موجود را تا آخرین برگ آتش بزنند و تا برگی باقی ماندە بە
خانەهایشان نروند.
بە سایر اعضای کمیتەی مرکزی نیز اطلاع دادە و دستور مزبور را
ابلاغ کنند تا بە همین نهج کلیە مدارک کمیتەی مرکزی را طعمە حریق نمایند تا آثاری
برای سوء استفادە مقامات ارتشی و سیاسی
حکومت مرکزی ایران کە بە استناد آن ها افراد شناختە شدە را اعدام می کردند یا بە
زندان های طولانی می انداختند باقی نماند.
آقای مدرسی در محل کار نبود و
بە منزل رفتە بود کە ناچار این دستور را باز بە نام پیشوا و امریە ایشان با افزودن
این مطلب کە در تبریز چون مدارک مشابە
مذکور از بین نرفتە بود عدە کثیری را اعدام
کردەاند و در کردستان نیز چنین
خواهد شد، لذا سوزاندن مدارک موصوف کاملا لازم و ضروری است و باید آقای مدرسی را سریعا
پیدا کردە دستور را بە او ابلاغ کنند. دستور را بە آقای حسین میکائیلی متصدی
چاپخانە روزنامە کردستان دادم و خودم را هم موظف بە سوزاندن اصل کلیە مقالات و
نوشتەهای چاپ شدە در روزنامەهای شمارەهای
گذشتە، نیز مکاتبات و نامەهای متبادلە نمودم کە دستور با سرعت برق بە اجرا در آمد،
بطوریکە هنگامی پیشوا در اوایل شب بە ادارە رادیو و کمیتە مرکزی تشریف آوردند، از
سوزاندن مدارک اظهار تعجب فرمودند و گفتند کە چە کسی بە این فکر و ابتکار اقدام
کردە کە من بە علت اشتغال فکری زیاد در اندیشە صدور دستور این عمل ضروری نبودم، قوری
بە ایشان عرض کردند حضرتعالی خود دستور صادر کردە بودید، فرمودند: نە، من نگفتەام
اما عمل بسیار پسندیدە و ضروری بودە است و این فکر و عمل شایان تقدیر است.
بالاخرە توسط مرحوم حسین
میکائیلی این دستور بە آقای مدرسی ابلاغ شد و او هم نمایندگانی بە شهرهای مذکور فرستاد
و نقشەام عملی گردید و از اعدام عدە کثیری بە دست جلادان حکومت مرکزی این کینە توز
جاەطلب و آدمکش جلوگیری نمودم و مدارک حتی یک برگ هم بە دست آنها نیفتاد. این مطلب
چنانچە منتشر شود و چاپ گردد در هر جزوە و کتابی مربوط بە آن مسالە و یا غیر از آن
از جانب بندە مجازید. ( بخشی از نامەی ٢٠ -١ – ١٣٦٨ خورشیدی رحمان اویسی بە سید محمد صمدی، مندرج
در
سید محمد صمدی،
نگاهی بە تاریخ مهاباد، انتشارات رهرو مهاباد، سال ١٣٧٣، صفحات ١٦١،١٦٢ و ١٦٣ )
٢-مناف کریمی یکی از وزیران
دولت کردستان در مصاحبەای در جواب این سئواڵ کە "چرا حاجی باباشیخ در عکسهای
رسمی جمهوری دیدە نمی شود؟ کریمی: ما همە جوان و سنمان ٢٤-٢٥ سال بود ، اما حاجی بابا
شیخ سنش نزدیک بە ٥٠ سال بود، در جلسات حزبی شرکت نمیکرد و عضو کمیتەی مرکزی هم
نبود. البتە من مطمئن هستم کە وی هم در عکسهای آن دوران هست،اما الان از بین
رفتەاند. من خودم بیش از سد تا عکس داشتم کە پس از فروپاشی جمهوری همە آنها را
سوزاندم."
( مصاحبە با کریمی و دیگران، مجلە راه روانگە، شمارە ١١، مهرماە ١٣٨١، تبریز)
٣-محمدامین منگوری و حمە رشیدخان قادر خانزادە
تحریکات بر ضد حمە رشید خان
در جبهە اشارەی انگشت اتهام و
دروغ و توطئە زیاد بود.برعلیە حمە رشید خان گزارشات مغرضانەای برای روسها فرستادە
میشد. بعضی از افسران لشکر مردم را تحریک میکردند کە بروند و از حمە رشید خان
شکایت بکنند، و آقایان (اربابان) دهبوکری بالعموم دل خوشی از وی نداشتند و چنین
میپنداشتند کە در آیندە حمە رشید خان بلای سیاهی بر سر آنها خواهد شد و کارهایشان
را برملا خواهد نمود.
در ٢٢ تشرین ثانی ١٩٤٦ در
اردوگاه سرا با فرماندەی نیروی بارزانی عزت عزیز آمدی ( بە کسر م ) ملاقاتی داشتم.
فرماندەی نامبردە خیلی راحت این را نوعی خدمت گذاری میدانست کە تا آنموقع ٣ راپرت
برضد حمە رشید خان بە روسها دادە بود. اگر قاضی محمد میگذاشت و مانع نمیشد حمە
رشید خان از سر این راپرتها بدار آویختە
میشد. علیرغم اینهمە توهین و بدگوئی کە افسران زیر فرماندهی بارزانی برضد حمەرشید خان انجام دادند، وی هیچگاە از
هیچکدامشان شکایتی نکرد و خیلی بە نفرات بارزانی و خانوادەهایشان خدمت میکرد، بزور
برای آنها خورد و خوراک و مواد سوختی از اربابها میگرفت و از آنجائیکە من با حمە
رشید خان بودم و باهم در یک جبهە و فرماندهی
در لشکرکشی و فداکاری کردستان مهاباد
کار میکردیم، نمیخواهم از مسیر راستی و پاکی منحرف شوم و هرآنچە را کە
درواقع دیدەام و شنیدەام اینجا مینویسم. من این را مطابق روش خودم نمیدانم کە از
حمەرشید خان جانبداری کنم و عیبهایش را کتمان کنم یا بناحق مسائل دروغ و ناحق را بپای وی بنویسم. رخدادها را آنگونە
کە بودەاند مینویسم و هیچکس را بە اتهام شخصی تخطئە و شخصیتش را لکەدار نمیکنم.
اتهاماتیکە در کردستان مهاباد
بە حمە رشید خان وارد شد
حمە رشید خان در ایران در حکومت
قاضی محمد بە اتهامات زیر متهم شدە بود:
١-اخذ سە هزارتومان و سە عدد
تفنگ از آقا مامند منطقە یازی بولاغ در اطراف سقز
٢-اخذ شش تفنگ و هزار تومان از
علی رضا خان اردلانی
٣-اخذ هزار تومان از شیخ اسعد، ارباب
روستای کس نزان
٤-اخذ سیصد راس حیوان از اربابهای منطقەی گورک سقز
٥-دە هزار پوط گندم از حمە آقای
سرا اخاذی کردە بە اضافەی عایدات ٧
روستای حمە آقا
٦-٢٠٠ لبادە، ١٠٠ لحاف و ٤٠
قالیچە از اهالی دور و بر سقز گرفتە است
٧-ذخیرە برای ١٥٠٠ نفر گرفتە،
اما تعداد لشکریانش از این عدد کمتر بودە.
٨-الوار و مواد سوختی از مردم
ستاندە است
٩-محصول گندم حمە مین خان آخکند، حاجی سلیم خان قشلاق، امیر
خان مرخوز و آقا مامند یازیبولاغی را غصب
کردە است
١٠-در حدود ١٠ قبضە تفنگ از اهالی سقز غصب کردە است
١١-حمە آقای سرا را غارت کردە است
١٢-تفنگ و فشنگ دموکراتها را حیف و میل کردە، گلولەی کافی در
اختیار لشکریان نگذاشتە است.
١٣-در ٢٩ نیسان اجازە ندادە
مصطفی خوشناو [ بلندیهای بالوقای احمد آباد] را ترک کند و بە کمک بکر آقا برود.
این بدین معنای است کە با قاضی محمد رو راست نبودە است.
١٤-در ١٦ حزیران ١٩٤٦ کە جنگ
مامشا اتفاق افتادە است در مقابل ایرانیها،
حمە رشید خان گلولە در اختیار فرماندە
منطقە کاک مصطفی خوشناو نگذاشتە است، آنهم برای اینکە ایرانیها در جنگ غلبە کنند و
لشکر بارزانی شکست بخورد
١٥-در تاریخ ٢٨ تموز ١٩٤٦
نامەای از وی کشف شدە کە برای سرهنگ فیوضی
در سقز نوشتە است
١٦-در تاریخ ١٠ اگوست ١٩٤٦ با
سید علی حجازی فرماندە پلیس بافستیان عراق در روستای سیران بنی ائران ملاقات کردە
است
١٧-اینکە آقا صالح سلطان
پناە رئیس منطقەی سرشیو سقز بە نیروی
دمکرات کردستان ملحق نشدە، مسبب آن حمە رشید خان بودە است
١٨-بەفرمان حمە رشید خان بە آقا
رشید تازەقلعە شلیک شدە است
١٩-حمە رشید خان بە دستور
انگلیسیها بە دمکراتها پیوستە و بە فرمان آنها هم برگشتە است بە عراق
٢٠-کلیەی اسناد و مکاتبات اداری لشکر فرماندهی را با خود بە عراق بردە و
آنها را در اختیار جانشین خود در سرا
نگذاشتە است، این بدین معناست آنها را بخاطر انگلیسی ها بە عراق بردە است.
میرزا محمدامین منگوری بە هر ٢٠
مورد اتهامی برخورد کردە و آنها را رد
میکند و در مورد بند ١٩ مینویسد:
حمە رشید خان نە در جریان
رویدادهای شهریور و نە در دورەی قضییەی
قاضی محمد هیچ رابطەای با انگلیسی ها
نداشت. من معتقدم اگر حمە رشید خان در جریانات شهریور بە انگلیسی ها نزدیک می بود و میتوانست رضایت انگلیسی ها را بطرف خود جلب
کند، موفقیتهای بزرگی کسب میکرد.
حمە رشید خان برای خدمت بە قاضی
محمد و کوردییت بە منطقەی مهاباد آمدە بود و از طرف هیچ محفلی هم برای خدمت یا
خرابکاری تشویق و تحریک نشدە بود. اما در بین مردم شایع شدە بود کە حمە رشید خان
بە فرمان انگلیسی ها بە کوملە پیوست و بە فرمان آنها هم بە عراق بازگشت. زیرا
بعداز بازگشت حمە رشید خان وضع دمکراتها تغییر کرد و مردم بە نحوی از امید و اهداف
خود دلسرد شدند. در واقع این نوع رمل و استرلاب کاری از طرف دشمنانش بوجود آمد و
هر لحظەای اتهامی بە وی می بستند.....
در مورد نقطە ٢٠-دفاتر و
پروندەهای لشکری را کە از مقر سرا باخود
آورد و در اختیار بارزانی ها نگذاشت، بدین علت بود کە میترسید آن نوشتە و پیشنهاداتی را کە در جهت مصالح ارتش دمکرات برا ی قاضی محمد و وزارت جنگ نوشتە
بود بە صاحبانش نشان دادە شود و پردە ازروی بعضی از رازهای مهم حمە رشید خان
بردارد و دشمنانش افکار عمومی را بر علیە
وی بشورانند و خودشان را برحق نشان دهند. در واقع امورات اداری ستاد و مکاتبات بە
شکل بسیار منظمی تنظیم شدە بود و در منتهای سلاست ودر راستای انجام وظایف ستاد لشکر بود، تعداد نامەهای
صادرە بە ٩٤٠ رسیدە بود.
(میرزا محمدامین
منگوری ، سرنوشت سیاسی کرد از ١٩١٤ تا ١٩٥٨ ، بخش اول، سوئد، ١٩٩٩ )
٤-روایت پودپولکونیک بکر عبدالکریم حوزی ( بە فتح ح و
کسر واو) در بارە رابطەاش با حمە رشید خان
علت شکراب شدن میانەی من و
حمەرشید خان
حمە رشید خان آدم شناختەشدەای
بود در ایران و دارای عشیرە بود، بە هر دلیلی بودە باشد در چند دورە گوناگون با حکومت ایران درافتادە
بود. جمهوری مهاباد چنین تشخیص داد درست
است کە از نیرو و نام او
استفادە شود. بویژە از آنجائیکە
در میان عشایر کرد ایران شناختە شدە بود. آنچنانکە در اواخر کار معلوم شد گردانندەگان
جمهوری مهاباد اطمینان زیادی بە حمەرشید خان نداشتند، زیرا از رفتار وی آگاهی
داشتند و درمورد گذشتەهای وی اطلاع داشتند
کە چە آدمی است و اینرا هم درک کردە بودند کە احساس میهن پرستی انگیزەای نبودە است
کە حمە رشید خان را بە جمهوری مهاباد نزدیک کند،از این رو هدف جمهوری نیز آزمودن
نامبردە بود، جمهوری مهاباد هر سە تیپ ( باتالیون) بارزانی ها را تحت فرماندهی حمە
رشید خان قرار دادە بود، اما در حقیقت وی دارای چنین خصلت و صلاحیتی نبود کە چنین
نیروی نظامی منظمی زیر دست او باشد و آنرا سرپرستی کند و بە مصاف ایران برود. این
مرد درحالیکە فرماندە جبهەی سقز بود بیشتر مشغول پیدا کردن پول و ثروت بود، مردم
منطقە را تحت بهانەهای گوناگون زیر فشار
میگذاشت و بە آنها اتهام می بست تا زمینها
و دارائیهایشان را غضب کند. دقیقا بە این شکل بود کە حمدآقای عباسی را کە چند ماە خرج خورد و خوراک مسلحین
وی را تامین کردە بود از سرا بە سقز بیرون راند و معادل یک میلیون تومان توتن، گندم و حبوبات وی را برای خود فروخت و از این مبلغ هم چیزی بە جمهوری مهاباد ندادە
بود. غیر از این ٣٠-٤٠ نفری از مردم روستاهای منطقە را جمع کرد و آنها را بە کشت
توتون گماشت. حتی نیروهای بارزانی کە تحت فرماندهی وی بودند وضعشان پریشان بود، چیزی نداشتند و مصارفشان
تامین نمیشد. غیر از این حمد آقای عباسی مقداری گندم و جو و اجارە آسیاب در روستای
'سرچاوە' از خود باقی گذاشتە بود، حمە رشید خان و رفتار آدمهایش کاری کرد کە بە
اهالی آن روستا دستور بدهم دیگر کسی نباید بیگاری حمەرشید خان را بکند و حتی اگر
سنگی هم خواست کسی بە وی ندهد. لیستی هم از گندم و حبوبات حمد آقا آمادە کردم و
اول از آن مقداری کە باقی ماندە بود خانوادەی خود حمد آقا را تامین کردم و آنچە
باقی ماندە بود بعد از اطلاع دادن بە مهاباد در بین سە باتلیون بارزانی تقسیم
کردیم بدین شکل تا مدتی نیاز بە هیچ آذوقەای نداشتیم کە از مهاباد برای نیروهایمان
تامین شود.
در این میان ملا مصطفی برای
دیدار بە نزد ما آمدە بود و لباس ژنرالی
هم با خود آوردە بود، اما نمی پوشید، بە اصرار ازش خواستیم بپوشد، او هم حرف ما را
زمین نزد و ماهم خیلی خوشحال شدیم کە وی را در این لباس ببینیم و خیلی بە وی تبریک
گفتیم.روز بعد ملا مصطفی بە بوکان بازگشت.
بعد از آنکە مانع شدم حمە رشید خان حبوبات روستای ' سرچاوە' را غصب کند، او خیلی از دست من عصبانی شد و رفت و آمد بین ما متوقف شد. زمانیکە پایگاە خودم را بە روستای ' قاراوا' منتقل کردم بە من اطلاع دادند کە حمە رشید خان خواستە چند نفری را فریب بدهد و با هر کدام از آنها بە توافق رسیدە بود کە پنج عدد تفنگ برنو و ٥ طپانچە و پنجاە هزار تومان بە آنها بدهد برای کشتن من. اما خوشبختانە نتوانست این عمل را انجام دهد، چون افراد من بارزانی بودند و گاردهای منهم از آنها بود و آنها کسانی نیستند کە چنین جرم و خودفروشی ای را مرتکب شوند، آن کسانی هم کە بارزانی نبودند نمیتوانستند بە ما نزدیک شوند و صدمەای بە ما بزنند، از این جهت خان بە آرزوی خود نرسید.
مبادلەی نامە بین حمە رشید خان و سرلشکر همایونی
بر سر راە سرا بە سقز یک پست
نگهبانی برای بازرسی مردم ایجاد شدە بود. یک روزی ماشینی میخواهد از سقز بطرف سرا
برود. در موقع کنترل مسافرین نامەای از جیب یکی از آنها پیدا میکنند کە سرلشکر
همایونی برای حمە رشید خان نوشتە بود، نیز این شخص مقداری شکر و چای بعنوان هدیە
برای نامبردە بهمراه داشت، این شخص را نزد من بە قاراوا آوردند. اگرچە محتوی نامە
بە زبانی معمولی نوشتە شدە بود، اما بە روشنی معلوم بود کە رازی در بین آنها موجود
است در نامە همایونی، موفقیت خان را آرزو میکرد.من از روی نامە گرتە برداری کردم و
بعد نامە واشیاء را بە حامل پس دادم کە بدست حمە رشید خان برساند. یک کپی از نامە
را هم خدمت پیشوا بە مهاباد فرستادم. بە افسر این پست نگهبانی کە سعید آقا بود
گفتم کە خیلی دقت کند برای کشف جواب نامە
و حامل هر کسی باشد چە زن چە مرد بە دقت بازرسی شود.
نزدیک دە روز از این واقعە سپری
شدە بود، روزی بعداز ظهر از پست نگهبانی،مرد پیر مو سپید، پشتبند سبز قد بلندی را
بە پایگاه قاراوا آوردند، اسمش شیخ ملا حسین بود. خیلی کوشیدە بود بە وی اجازە
بدهند بە راهش ادامە دهد و بە زیارت آرمگاە شیخ 'دوزخ درە' برود کە در پائین سقز
واقع شدە بود، اما دست از سر وی برنداشتە
بودند و بدقت وی را بازرسی کردەبودند، شانەای بە سرو ریش و موهای زیر آستینش
میکشند و نامەای پیچیدە شدە مثل نخ سیگار پیدا میکنند. وقتی نامە را باز کردم
متوجە شدم کە جواب حمە رشید خان است بە همایونی. خیلی از این شیخ انتقاد کردم و بە
وی گفتم: ای ملا، تو از طرفی در لباس روحانیت و از طرف دیگر با پشتبند سبز شیوخیت
و با این سنت چکار داری بە این بزم جاسوسی؟ آیا آنقدر از زندگی ات باقی ماندە است،
با این خودفروشی و خیانت بە ملت خودت دلت را بە چە آیندەای خوش میکنی؟ ملاها باید
نمونەای باشند برای میهن پرستی؟ فکر کنم این
را میدانی کە "حب الوطن من الایمان" است، یعنی آنکە وطن خودش را
دوست نداشتە باشد ایمان ندارد، آیا کردستان وطن تو نیست؟ اگر چنین است چرا برای
مال دنیا بهش خیانت میکنی؟ معلوم است کە آدم اجیر شدەای هستی، دیگر از این پیشتر
چیزی بهت نمی گویم. بعد ملا سوگند خورد کە منبعد هرگز دنبال خرابکاری و جاسوسی
نخواهد رفت. بعد از آنکە نسخەای از نامە برای خودم نوشتم، آنرا خدمت پیشوا فرستادم....
از همان ابتدای تشکیل جمهوری
کردستان تا اواخر آن، متاسفانە چە این نامەها و چە بسیاری نامەهای دیگر و مدارک زیاد و اشیاء خانەام را
در 'مرگور' در خانەی سید عبدالە افندی نهری بە امانت گذاشتە بودم، بخاطر اوضاع نا
مساعد خودم و فرارم هر روز از جائی بە جای دیگر ، اینها همە از بین رفتند و دوبارە
بە دستم نرسیدند.
بلافاصلە بعد از کشف این نامە
نیروئی ارسال کردم کە از دور روستای سرا را محاصرە کنند تا خان تا آمدن دستوری از جمهوری مهاباد هیچگونە
فرصت ترک آنجا را نداشتە باشد.
بعداز اینکە نامە بەدست حضرت
پیشوا میرسد، طی تلگرامی حمە رشید خان را از پست فرماندهی عزل میکند. بعداز آن
حمەرشید خان نیز نامەای بە پیشوا مینویسد و در آن از خود و گذشتەاش دفاع میکند و
من را متهم میسازد کە چون با وی عداوت دارم توطئەای علیە وی چیدەام.
در همان نامە میگوید : " شما با نامەی یک رئیس (سروان) بکر ناشناس، شخصیت مرا
شکستە و از فرماندهی عزل کردەاید. اما من انسان میهن پرستی هستم و ... نامەی نزد پیشوا را کان لم یکن انگاشتە بودند. بعداز
سە روز بناگاە ملا مصطفی بە قاراوا آمد. مفصلا مسئلە را برایش تشریح کردم، ایشانهم
گفتند: " حمە رشید خان مسئلە را چنین بعرض پیشوا رساندە کە گویا این یک توطئە
است و تو آنرا طرح کردەای و اینهم بخاطر من تا حمە رشید خان هیچ اقتداری برایش
باقی نماند و من همەی صلاحیت های وی را بدست بیاورم" در جواب بە جناب ملا
مصطفی عرض کردم کە ما از کردستان عراق همراه با نیروی بارزانی ها بە اینجا آمدەایم،
خودمان را سربازان صاحب معنویات و انقلابی می پنداریم......
اما متاسفانە از روزی کە حمە رشید خان سمت فرماندهی را بە
دست گرفتە و نیروی بارزانی ها تحت اختیار
وی قرار گرفتەاست هیچ کار قابل ملاحظەای انجام ندادە کە در آن نفعی بودە
باشد.بالعکس علیە منافع عمومی کار کردە و هر چە کردە است بە سود منافع شخصی خود انجام دادە است. آیا
تماس خان با همایونی را چگونە باید ارزیابی کرد؟ در حالیکە در تپەی مامەشە نیز
موجب بە شهادت رسیدن و زخمی شدن تعداد زیادی
از رادمردان قهرمان کرد شد، ما دلمان میخواست کە حمە رشید خان سرکردەای
دلسوز میبود کە همە ما را سربلند میکرد و نمونەای میشد برای همەی رئیس عشیرەهای
کرد، اما متاسفانە چنین از آب درنیامد.
آنگاە ملا مصطفی بە من گفت کە
میخواهد بە سرا بە دیدن حمەرشید خان برود، من این رفتن وی را صلاح نمیدانستم چون
میترسیدم بە وی خیانت کند، اما مڵامصطفی گفت رفتنش بە آنجا سودمند خواهد بود،قبل
از رفتنش در نامەای بە حمەرشید خان وی را از آمدن خود مطلع ساختە بود، در جواب خان
نوشتە بود: " از آمدن شما خوشحال خواهم شد، اما خواهشمندم رئیس بکر را همراە
خودتان نیاورید، چون وی درحق من ناحقی کردە و دشمن من است و نمیخواهم چشمم بە چشمش
بیفتد"
آنروز ملا مصطفی خود با سە
گارد مسلح بە سرا رفت. شب کە برگشت با یکدیگر بە گفتگو نشستیم و فرمود:
" این یارو معنویاتش را از دست دادە،
میخواهد برگردد عراق، لطفا راهش را باز کن، نمیخواهم از وی کشتار بشود، هرچند
میدانم جرمی کە مرتکب شدە بزرگ و آشکار است" بە ملا مصطفی گفتم: "
تردیدی در آن ندارم ،والا چرا بطرف عراق هزیمت میکند، مهاباد بماند و بی تقصیری
خود را ثابت کند. من ضروری می بینیم این شخص در دادگاە حاضر شود و تاوان خیانت خود
را پس بدهد و مجازات شود و جرمهایش نیز
برای همگان فاش شود." اما ملا مصطفی
بە من اجازە نداد و من ناچار شدم راە وی را از سرا بە خارج باز بگذارم و وی هم
بطرف عراق رفت".
( گشتی در جمهوری
مهاباد، یادماندەهای من از شرق کردستان
١٩٤٤-١٩٤٧، عقید بکر عبدالکریم حویزی، بخش اول، دستگاە سردم، سال ٢٠٠٠)
٥-روایت محمود ملا عزت
محمود ملا عزت اسناد موجود در
نزد ژنرال مایور حمەرشیدخان قادر خانزادە را تحت عنوان" دولت جمهوری کردستان،
نامە و داکومنت" در سالهای ١٩٩٠ با
تقریظ و توضیح در سە جلد منتشر کردە است و در مقدمەی مفصل جلد سوم چگونگی بدست آوردن
این اسناد رابازگفتە است.
" فرصت بە دست آوردن این
اسناد چگونە میسرشد ؟
روزی از روزهای آغاز ماه مارس
١٩٧٣، مسئول شاخەی حزبی و استاندار سلیمانی (علی عبداللە) با من در بارەی حمەرشید
خان صحبت کرد کە چگونە بە علت اجرای قانون اصلاحات ارضی شمارە٩٠ کە رژیم بغداد
بویژە برای کردستان وضع کردە بود و در سایەی انقلاب کردستان در منطقەی پنجون انجام
گرفتە و زمین و روستاهای خانوادەی حمە رشید خان مشمول این قانون شدە و در بین
دهقانان منطقە تقسیم شدەاند، لهذا وی از حزب رنجیدە و لازم است کە او را دلداری
بدهیم. از من سئوال کرد اگر مناسب می بینم بە این منظور سری بە خان بزنم و از وی
دلجوئی کنم. من با " چرا کە نە"
بە وی پاسخ دادم وی گفت پس میتوانید همین امروز بە راە بیفتید، محمد رحیم را با
خودت ببر و خودتت هم میدانی کە چگونە باوی
صحبت خواهی کرد. من شنیدە بودم کە خان سرکردەی بیگزادەهای بانە و ژنرال و یکی از
کاربدستان با نفوذ بیش از نیمی از عمر جمهوری مهاباد، مقدار زیادی از نامەهای آن
دوران را نزد خود نگهداشتە است، از این رو این ماموریت را خیلی مهمتر میدانستم و
خیلی برایم خوش آیند بود.طی راەها و گذرگاههای منطقە در آن زمان و در چنان
فصلی با اتومبیل نوعی شکنجە بود، از آنرو
گیر کردن ماشین در گل و لای بیش از دەها بار کلی مرا خستە کردە بود اگر اهمیت
ندادن بە هوای سرد و خستگی از سوی یاسین برادر زادەام و بیستون ملا عمر و
پیشمرگهای دیگر نمی بود من دچار فلاکت خیلی بزرگتری میشدم، وقتیکە بە " دارو
خان" رسیدیم ساعت از دو نیم نصفە شب گذشتە بود. من خودم چون پرندەای کم کردە
میان دریای نفت شدە بودم. بهنام مجید خان
خیلی سریع بخاری را گرم کرد، کم کم
دوبارە آهی پیدا کردیم، لباسهای خیسمان خشک شدند، گرسنگی بر ما غلبە کرد،
نان و چائی و ماست جلویمان گذاشتند و ما شکم سیری خوردیم. در این مدت من فکرم
همەاش پیش نامەها بود میخواستم قبل از بە خواب رفتن مطمئن بشوم وقتیکە از بهنام
سئوال کردم دلم را خوش کرد وقتی از وی پرسیدم تا چە حد ممکن است پاسخ مثبت بگیریم
اگر آنها را از خان بخواهم؟ بهنام گفت فکر نکنم حرفتانرا زمین بزند ولی مقداری از
آنها را بخشیدە. صبح آن شب بعداز صرف
صبحانە، در کنار حوض حیاط برعکس روز قبل، زیر آفتاب آن فصل بهار نشستیم. سرای خان با
دیوان خانە، باغ و حوض و مناظر عمومی اش و کشیک کشیدن چند مرد مسلح در این و آن
گوشە،چیزی از منطرەی عادی یک خانەی اربابی و رئیس عشیرەی کرد بیشتر نبود. در حرکات
و سکنات خان نیز جنگاوری مفتخر بە گذشتەی خود و ژنرالی مملو از خصلت خانی و شدت
نبردهای نیمەی اول سالهای چهل هویدا بود.
علیرغم تسلط منظرەی گذشتە آن تاریخ در این گوشەی دورافتادەی لب مرز و در مسیر
طوفان دور نامناسب قرارگرفتن بر چهرەاش
نمایان بود.در صحبت از مسئلە کرد و دشواریهای کردستان تا داخل جمهوری کردستان و
نقش برجستە و اشتراک وی در جنگها، ژنرال و افتخاراتش در آن دورە تا هدف اصلی از
این دیدارمان.. وی دو گلایەی بزرگ از انقلاب کردستان داشت: اول اینکە قانون شمارە
٩٠ بسیار بد اجراء شدە و هیچ نوع حق روای
وی در نظر گرفتە نشدە است، دوم شروع کرد بە گلایە از کادرهای حزب چونکە میخواهند
بە وی توهین کنند و دهقانان را علیە وی بشورانند. یک سویەی حرفهای خان درست بود،
زیرا اکثر این کادرها و مسئولین حزبی انگل و فاسد بودند، هوشیاری سیاسی و سواد
آنچنانی هم نداشتند، از اینرو بهش قول دادیم کە چنین اعمالی تکرار نخواهند شد،
و دست آخر گفت اگر احترام من حفظ شود من خانە و کاشانەام برای کردستان است. دیگر
احساس کردم کە آرام شدە است،تا بعداز چند مبادلە مقدماتی بە مطلب دیگر بپردازم،
این بار از اسناد و اهمیتشان برای تاریخ مهاباد و تحقیقاتی را کە با آن مشغول هستم
بیان کردم. بعد تقاضای دریافت این اسناد را کردم، خان هم بهنام را صدا زد و بە وی
گفت یک گونی ای هست آنرا بیاورد، وی هم پس از مدت کمی یک گونی را آورد و جلو خان
گذاشت.
خان بدون سرو صدا گونی را بدست
من داد و گفت: بفرمائید، امیدوارم از آنها استفادە کنی. من با شادی و احترام
زیاد گونی را از دستش گرفتم و بهش قول
دادم آنهارا منتشر خواهم کرد.بعداز سپاسگزاری از پذیرائی و موضع دلسوزانە و هدیەی پرقیمتش وی را بدرود گفتیم و بطرف سلیمانە برگشتیم.
خوشحالی من از باقی ماندن این ثروت و عجلە در رسیدن بە خانە و نگاه کردنشان،در
بازگشت همە فکر من را بە خود مشغول کردە بود، بدوان آنکە توجە چندانی بە ناهمواری
راه بکنم، بویژە در بازگشتمان بجای باد و باران و جو ناآرام هنگام آمدنمان، آب و
هوای خوش و آفتابی مهمانمان بود، چنانکە کرد میگوید: بخاطر نر شدن زمین نیز کە کمی
کزر شدە بود، دیگر با ناراحتی زمان آمدنمان روبرو نشدیم.
بە محض آنکە بە خانە رسیدم، سر
گونی را باز کردم، چە ببینم، سدان نامەی زرد و تا شدە و قسما پوسیدە و پارە شدە و
روی هم ولو شدە بیرون آمدند. معلوم بود حمە رشید خان برای اینکە این نامەها بدست
دشمنانان و معاندان نیفتند، این گونی را در اصطبل مخفی کردە بود، بخاطر این قطرەی
آب و رطوبت و موش و مار آنها را بە این حال انداختە بود .بعد کم کم و با حوصلە بە
جدا کردن نامەها و تنظیم آنها و صاف و صوف کردنشان پرداختم، با هر نامەای کە
میخواندم آفرینی بە عقل و سلیقەی خان میفرستادم. خیلی هم بە این می اندیشیدم کە
چرا بایستی وی در آن شرایط کە بطور نامعمول دست از مسئولیت میکشد و جمهوری را ترک
میکند، ولی این نامەها را باخود میبرد، بدون آنکە
بە محض رسیدن بە محلی کە بە آنجا پناە بردە آنهارا از بین ببرد، حتی در
زمانیکە در تبعید هم بودە بازهم آنها را حفظ کند، این یک براستی برای من شگفت
انگیز بود زیرا زندگی فرار و دربدری و آوارە شدن افراد سیاسی و میهن پرست کرد
آنقدر سخت یا پراز اندوه بودە کە فرصت بکنند چنین اسنادی را محافظت بکند. بویژە نا
امیدی از حفظ آنها در کشوری کە بە آن پناه میبرند کە دشمنی ایشان با چنین
نامەهائی تاریخی از آن دیگری کمتر نیست،
افزون بر خطر کشف شدن آنها و دچار دردسر و دستگیری شدن بخاطر داشتن آنها. بعدها پاسخ این راز را از اثر
دستخط میرزا محمدامین منگوری دریافتم کە بعدا بە آن میپردازم...
این نامە ها را بە چە صورتی
منتشر کنم و بر آنها حاشیە بنویسم، چە زمانی چنین فرصتی دست خواهد داد، برایم مشخص
نبود، زیرا، زندگی سیاسی این کشور (عراق) اجازەی این کار را نمیداد.برای گریز از
موانع و آمادە کردن فرصتی مناسب برای کاری آسانتر از آنچە کە لازم باشد، در ابتدا
چنین فکر میکردم کە می توانم کم کم آنها را منتشر کنم و در بارەی آنها بنویسم، اما
نا آرامی اوضاع و کم کم نشانەی بهم خوردن دوبارەی مناسبات با رژیم بعث در آن هویدا
بود و همچنین ناروشنی آیندە صلحی کە در جریان بود.همەی اینها مشکل گرفتن اجازەی
پخش از طرف سانسور عراق را بیشتر میکرد، افزون بر این من مشغول کار کردن بر روی
مطلب دیگری بودم در بارە کرد و فعالیتهای دیپلوماسی. طرحم چنین بود کە بعد از تمام
کردن این مطلب، با حوصلە بسراغ نامەها بروم...
در مورد دست برداشتن از جمهوری از
طرف حمەرشید خان و بازگشتن بە عراق مجید خان پسر حمە رشید خان در نامەای در جواب سئوال محمود ملا عزت در این
بارە مینوسد:
" زمانی کە پیشوا از سرا دیدن
میکند و با خان ملاقات می کند از بی وفائی روسها سخن بە میان میآورد و، کە چگونە
وی را از تهران خواستەاند و وی وعدە دادە است کە آنجا برود، اما خان نظرش این بودە
کە قاضی محمد اشخاص دیگری را بفرستد. بعداز بازگشت از این سفر قاضی حمەرشید خان را
خواستە بە مهاباد برود و مجید خان هم با وی بە آنجا میرود، وی میگوید دفتر کار پیشوا
عوض شدە بود، پرچم کردستان روی میزش و
نقشەی کردستان کە پشت سرش آویختە بود
سرجایشان نماندە بودند. پیشوا در بارەی سفرش اظهار داشت کە تهران آمادە نیست هیچ امتیازی بدهد جز آنکە
مهاناد تبدیل بە یک انجمن ایالتی شود ، ٢٥٠٠ ژاندارم کرد در مهاباد و اطراف آن در
زیر فرماندهی سیف قاضی باشند و ارتش بە جای خود برگردد. پیشوا اینهارا قبول کردە
است و خان در میان حرفهایش گفتە است کە دولت ایران مدتها است کە چنین مذاکراتی با
من کردە و من نسبت بە چنین طرحی رضایت
ندادەام، آخر سر از پیشوا خداحافظی کرد و
وقتی کە بە سرا برگشت، ماجرا را برای افسران تعریف کرد و گفت دیگر من نمیتوانم زیر پرچم دیکتاتوری چون
ایران زندگی کنم در شرایطی کە پرچم کردستان
بە زیر کشیدە شدە باشد. بعد باهم روبوسی
کردند و خداحافظی نمودند."
طبق تاریخهای کە بر روی اسناد
هستند و آخرین آنها ( ٢١-٥-١٣٢٥) است چنین بر میآید کە در این ماە یعنی در اواخر مرداد ماە سرا را ترک
کردە باشد. یکی از منابع مهمی کە بر بسیاری از مسائل نهفتەی مربوط بە حمە رشید خان
روشنی می افکند ، کتاب دستنویس میرزا محمدامین منگوری است....
(دولت جمهوری کردستان، نامە و
داکومنت، گردآوری، تنظیم ، ترجمە نامەهای فارسی بە کردی، حاشیە نویسی از محمود ملا
عزت، جلد سوم، استکهلم ١٩٧٧ )
شادروان محمود ملا عزت جلد اول این اسناد را در مارس سال ١٩٩٢ و جلد دوم را در سال ١٩٩٥ در سوئد منتشر کردە است. احتمالا این کتابها دوبارە در منطقەی کردستان دوبارە چاپ شدە باشند. در سال ١٣٨٠ آقای بهزاد خوشحالی در همدان بخش قابل ملاحظەای از این اسناد را بە فارسی ترجمە کردە و در کتابی بنام " قاضی محمد در آینە اسناد" منتشر کردە است بدون آنکە در زیر هریک از اسناد، منبع اخذ آنها را ذکر کند تنها در صفحەی پایانی کتاب در کنار منابع و مآخذ نوشتە: "١-محمود ملا عزت، دەولەتی جمهوری کوردستان، سوئد ١٩٩٢ " و این جای تاسف دارد، در حالیکە از جلدهای ١ و ٢ کتاب نیز اسنادی نقل کردە بدون آنکە منبع را ذکر کند.
٦-نامەهای عبدالرحمان
ذبیحی گردانندە نشریە "نیشتمان" از اعضای رهبری "
کوملەی ژیان کورد: بە مقامات شوروی بە
زبان ترکی آذربایجانی
قابل ذکر است کە شمارەی اول نیشتمان در تیرماە ماە ١٣٢٢ی شمسی، ژوئیەی ١٩٤٣ وآخرین شمارەی ان (٨،٧ و٩ در یک شمارە) در خرداد ماە ١٣٢٣شمسی، ژوئن ١٩٤٤ منتشر گشتە است.
نامەها بە روی کاغذ مارکدار
کوملە و با دست نوشتە شدەاند، خط و امضای نامەها همە یکی است، بە استثنا نامەی ششم کە تایپ شدە است. ترجمەی دو تلگراف حمە رشید خان و
نامەی بە کنسول شوروی در تبریز دائر بە ارسال نامەای برای مولوتوف ( نامە مولوتوف
ضمیمە نیست) و توضیحاتی در بارەی تاریخ تشکیل کومەلەی ژێکاف همراە این اسناد است
کە در این بخش ترجمە نشدەاند
نامەی اول
کوملەی ژ.ک
ادارە: مرکزی
تاریخ: ٥ مهرماه ١٣٢٣
٢٧ سپتامبر ١٩٤٤
آرم ژ،ك
کنسول عمومی محترم اتحاد شوروی در
شهر تبریز
با احترام بە عرض میرسانم: ترجمەی برنامەی حزبمان و شمارەهای منتشر شدەی ارگانمان
را کە تا حال پخش شدەاند قبلا حضورتان فرستادم، میخواهم خبرهائی تازەای را کە بدست
کمیتەی مرکزی ما رسیدەاند بە عرض برسانم
١-شعبەی تشکیلات ما اخیرا در شهرهای کرمانشاە (ایران)، سلیمانیە (عراق) باز
شدەاند
٢-طبق نامەای از شعبەی حزب ما
در سلیمانیە کە بە دست ما رسیدە است جوانان کرد مجلەی ما را (بخاطر نوشتەهای کە
آزادانە مینویسم و طرفداریمان از اتحاد شوروی)بە گرمی استقبال میکنند و هر نسخە از
آنرا ٥٠-٦٠ نفر میخوانند و بە قیمت بیش از یک دنیار (١٤٠ریال) فروختە می شود.
٣-شعبەی ما در سلیمامیە از ما
میخواهد کە بیشتر بطرفداری از اتحاد شوروی و در بارەی حکومت شوروی بنویسیم
٤-در بغداد از طرف سفارتخانەی
انگلستان بنام " دەنگی گیتی
تازە" (تازە دنیانین سسی / صدای
دنیای نوین) بە زبان کردی مجلەای در ٤٨ یا ٩٦ صفحە منتشر میشود.توسط پست بدست
اربابهای کرد در ایران میرسد، خوانندەگانش کم هستند. انگلیسها در عراق خودشان
گفتەاند کە مردم روزنامە ما نیشتمان (وطن) را میخوانند.
٥-از جوانان کرد عراق کە این
اواخر بە مهاباد آمدە بودند، بعداز مراجعت بە عراق این سخنانی را کە پیوست این
نامە هستند
بە ما مینویسد.
مدیر مطبوعات پارتی ژ.ک.
عبدالرحمن ذبیحی
محل امضاء
آنچە کە یکی از کردهای عراق بە
ما مینویسد چنین است:
من بە عراق بازگشتم، دو افسر
انگلیسی آمدند از من بازجوئی کردند:
سئوال: چرا بە ایران رفتە بودی؟
جواب: از آزادی راه ها استفادە
کردم و برای گردش بە مهاباد رفتم
سئوال: فقط بە مهاباد رفتە بودی
یا جاهای دیگر هم رفتی؟
جواب: خیر، فقط بە مهاباد رفتم
سئوال: آنجا روسها را هم دیدی
یا نە؟
جواب: در مهاباد پایگاە روسی
نیست
سئوال: کردهای ایران نظرشان
راجع بە روسها چیست؟
جواب: با احترام بە آنها نگاه
میکنند، و آنها را بعنوان ملتی می شناسند کە آنها را از فلاکت رهانیدەاند.
سئوال: مگر کردها فراموش
کردەاند کە در جنگ جهانی روسها در حق
کردها چە ظلمها کە روا نداشتند؟
جواب: کردها این را می دانند کە
روسهای کنونی با روسهای جنگ جهانی اول بسیار فرق دارند. روسهای کنونی طبق اصول
اتحاد شوروی تربیت شدەاند و همەی ملتها را
بە یک چشم نگاە میکنند و با کردها بسیار انسانی و عادلانە رفتار می کنند.
سئوال: (با خشم و عصبانیت) مگر
تا بحال انگلیسیها بە کردها چە ظلمی کردەاند؟
جواب: البتە انگلیسیها مستقیما
بە ما کردها ظلم نمی کنند ، اما آنکە ما را بدست حکومتهای ناعادل ترکیە،ایران و
عراق سپردە است غیر از شما کس دیگری نیست
افسرها اظهار داشتند حکومت
انگلستان تا بحال با کردها عادلانە رفتار
کردە و از این ببعد نیز برای آزادی خلق کرد کار خواهند کرد.
عبدالرحمن ذبیحی
محل امضاء
نامەی دوم
کومەلەی ژ.ك،
ادارە مرکزی
تاریخ ٧ مهرماە ١٣٢٣
٢٩ی سپتامبر ١٩٤٤
کنسول عمومی محترم اتحاد شوروی در شهر تبریز
با احترام بە عرض میرسانم. چند
روز قبل ارتش ایران میخواستە بە منطقەی مریوان برود، حمە رشید خان جلو این کار را
گرفت. سپس ژنرال ایرانی، سرتیپ هوشمند افشار
کە در این اواخر بە مهاباد آمدە است
میخواهد آنجا را بە منطقەی سقز ملحق سازد
و خیال دارد کە ارتش ایران را دوبارە در مهاباد مستقر سازد. محمود خان کانی
سانانی را برعلیە حمە رشید خان تحریک نمودە، بعداز برخوردهای جزئی محمود خان فراری
شدە است.
در ٢٢ سپتامبر تعداد زیادی از
واحدهای سربازان ایرانی از شهر سنندج بە سقز آمدەاند. تیلەکویی،گلباغی و بیگهای
فیض اللەبگی اطراف سقز نیز بە آنها کمک میکنند. از امیر اسعد نیز تقاضای کمک
کردەاند، وی بە ایشان قول دادە کە برود ولی هنوز نرفتە است، ارتش ایران همراە با
عشایر بطرف مریوان حرکت میکنند و دارای ٤
فروند تانک هستند.
از کردهای عراق عشیرە جاف و پسر
شیخ محمود مشهور، شیخ لطیف ( چند ماە
قبل با ١٥٠٠ سوارە بە قصبەی سردشت
آمدەاند، بخشهائی از عشیرە منگور و گورک بە کمک حمە رشید خان پرداختند،بعدازآنکە در نتیجەی برخوردهای جزئی برادرحمە رشید خان زخمی شدە مریوان را ترک کردە
بە بانە رفتەاند.
روشن است کە تمرکز ارتش ایران
در سقز برای اشغال قصبەی بانە است و بهمین مناسبت حمە رشید خان بە ما مینویسد:
" ... پولکونیک سلیم
آتاکیشی یوف بە او وعدە دادە است هر موقع کە در میان او و سربازان ایرانی جنگی رخ
دهد حکومت شوروی بە حمەرشید خان کمک خواهد کرد
یا اینکە مانع پیشروی ارتش ایران خواهد شد. این سخنان در پروندەهای
کنسولگرت نیز موجود هستند"
اکنون استدعای حمەرشید خان از
شما این است کە از برخورد ارتش ایران با وی ممانعت بعمل آورید تا زمانیکی سواران
کرد بەکمک وی میرسند، دیگر اینکە مانع شوید کە ارتش ایران علیە نیروی حمەرشید خان
از تانک استفادە کند.
در عراق انگلیسیها بە عشایر کرد
سلاح میدهند و روشن است این کار را برای جنگیدن آنها با عربها انجام میدهند.
رئیس ایل پژدری کردهای عراق،
بابکر سلیم آقا بنا بە خواست انگلیسیها بە امیر اسعد نامە نوشتە کە مانع از
گسترش حزب ما بشود.
سرتیپ هوشمند افشار در سقز
این اشخاص زیر را بە زندان انداختە است:
دو پسر سیف اللە خان و یک برادر
زادەی وی، حاجی امین التجار، یک ستوان و یک سروان ایرانی بە اتهام رابطە با
حمەرشید خان. گفتە میشود سرتیپ هوشمند افشار منتظر دستور حکومت ایران است برای
امحاء کامل کردها. استاندار رضائیە سرهنگ درخشانی بە مهاباد آمدە و شب در منزل
دکتر امین افشار مهمان بودە. در پایان این نامە در قضییەی حمەرشید خان تقاضا و
استدعای مساعدت بە وی را دارم.
مدیر مطبوعات پارتی ژ.ک.
عبدالرحمن ذبیحی
محل امضاء
نامەی سوم
کومەلەی ژ.ک.
ادارە مرکزی
تاریخ ١١ مهر ماە ١٣٢٣
٣ اکتبر ١٩٤٤
کنسول عمومی محترم اتحاد شوروی
در شهر تبریز
بموجب اجازەای کە از شما گرفتە بودم، رفیق ما بعداز بازگشت از
مسافرت ( رضائیە – مهاباد) با کنسول
انگلیس ملاقات کردە و در بارەی برخورد حمە
رشید خان – ارتش ایران باوی صحبت کردە است. کنسول انگلیس گفتە است کە شما (کردهای
ایران) و کردهای عراق هم عقیدەیتان عوض شدە و از حکومت شوروی طرفداری میکنید.
حالا (بانە) تحت تاثیر من نیست لازم است
کە بە کنسولگری شوروی مراجعە کنید.
یکی از رفقایمان کە در تهران
مراجعت کردە است میگوید: از وکلای پارلمان ایران یک هیئت انتخاب شدە است کە بە مناطق سران عشایر
مهاباد و عشایر منطقەی سنندج و عشایر کرد منطقەی اطراف رضائیە سربزنند و در آنجا با سران عشایر مذاکرە بعمل
آورند. (هنوز مقاصد آنها روشن نیست)
طبق خبری کە از مهاباد بدستم
رسیدە است در عرض چند روز آتی سران عشایر
مهاباد ( قرەنی آقای مامش، عبداللە آقا، منگور، بایز آقا گورک ، قاضی محمد) بە
رضائیە و از آنجا بە تهران خواهند رفت
مدیر مطبوعات پارتی ژ.ک.
عبدالرحمن ذبیحی
محل امضاء
نامەی چهارم
کومەلەی ژ.ک.
ادارە مرکزی
تاریخ: ٢٦ مهر ماە ١٣٢٣
١٨ اکتبر ١٩٤٤
کنسول عمومی محترم اتحاد
شوروروی در شهر تبریز
با احترام باطلاع میرسانم ، طبق
نامەای کە از عراق آمدە است:
١-مجلەای کە از طرف حزب ما منتشر
میشود اهمیت زیادی کسب کردە، خوانندەگانش روز بروز افزایش مییابند.
٢-در کردستان ایران روزنامەای نوشتە
است کە مجلەی ما در روحیەی کردهای عراق تاثیر زیادی دارد.
٣-در عراق " بڵێسە"
کە در ترکی بمعنای "ا لو" است نام یک روزنامە – مجلە است کە با دست
نوشتە میشود و در بارەی کسانیکە برای ملت زیان دارند بە افشاگری میپردازد- تا بحال
٥ شمارەی آن منتشر شدە است.
مدیر مطبوعات حزب ژ.ک. رحمن
ذبیحی
محل امضاء
نامەی پنجم
کومەلەی ژ.ک.
ادارە مرکزی
تاریخ : ١٤ آذرماه ١٣٢٣
٥ دسامبر ١٩٤٤
کنسول عمومی محترم اتحاد شوروی
در شهر تبریز
با احترام بە عرض میرسانم:
١-تشکیلات خلق کرد در عراق کە
هیوا ( امید) نام دارد برای ارتباط با ما دو عضو خود را فرستادە بود. ما با آنها
بە توافق رسیدیم برای پیشبرد مرام هر دو تشکیلات ( یعنی آزادی خلق کرد) تا
آنجائیکە در قدرت داریم در صورت ایجاد رابطە با حکومتی دیگر، آنها پس از مشورت با
ما با رهبر شعبەی تشکیلات ما در عراق در شهر (هولر) ملاقات نمایند، از وی در مورد موضع آنها سئوال کردیم، در آخرین نامە خود (
بتاریخ ١٧ نوامبر) میگوید کە با رهبر
تشکیلات هیوا در شهر هولر دیدار کردە و
میگوید کە وی طرفدار انگیس است. برای
اطلاع از افکار دیگر رهبران آنها در شعبەهای حزبمان در شهرهای دیگر عراق مراجعە
خواهیم کرد.
٢-در عراق یک تشکیلات کمونیستی
موجود است، در این اواخر بطور مخفیانە مجلەای منتشر کردەاند و در شمارەی اول
خود بە مجلەی ما " نیشتمان"
درود فرستادەاند. این تشکیلات میخواهد با ما رابطە ایجاد نماید، ولی از شعبەهای ما
در عراق مطمئن نیستند خودشان نمایندە پیش
ما خواهند فرستاد.
٣-اعلامیەی ما راجع بە نفت شمال
ایران بە عراق رسیدە و در آنجا پخش شدە است.
٤-کمیتەی مرکزی حزب ما در نامەی
شمارە ٣٥١ خود مینویسد:
خواهان ایجاد رابطەای بزرگ در
میان حکومت معظم شوروی و خلق کرد است ، بدین مناسبت تقاضا میکند در صورت امکان از طرف حکومت شوروی در
شهرهای مهاباد،بوکان،نقدە و اشنویە مدارس ایجاد شود و اگر در تمام این شهرها این امر ناممکن است
بسیار بسیار خواهشمندیم کە در مهاباد مدرسەی شوروی ایجاد شود.
٥-در نامەی شمارەی ٣٤٧ کمیتەی
مرکزی حزب ما گفتە میشود:
ارتش ایران تحت فرماندهی سرتیپ
هوشمند [افشار] بە سردشت رفتە و اهالی سردشت از این امر خیلی ناراضی هستند.ارتش
ایران بە هر جائی میرود برای مرعوب ساختن مردم انسانها را بە زندان می اندازد.
اکنون در سردشت در بین دستگیرشدەگان ٣ نفر از اعضای ما هستند کە یکی از آنها اهل
مهاباد است، بە وی گفتەاند شما در مهاباد نفت ایران را بە حکومت شوروی میدهید و بر
علیە کابینەی دولت ایران حرف میزنید بخاطر همین ماهم شما را زندانی میکنیم.
مدیر مطبوعات ژ.ک. رحمن ذبیحی
محل امضاء
نامەی ششم
٢٣-١٢-١٩٤٤
٢-١٠-١٣٢٣
کنسول عمومی اتحاد معظم شوروی در شهر تبریز
معرفی چند تن از اعضاء فعال حزب
ما را کە در راه عقیدە مبارزە میکنند
خواستە بودید، آنها را در زیر بە شما معرفی میکنم
١-قاسم قادری قاضی در
مهاباد است مسن است
٢-علی ریحانی در
مهاباد است مسن است
٣-عبدالرحمن کیانی
" " "
جوان است
٤-مناف کریمی
" " " " "
٥-محمد یاهو
" " " " "
٦-محمد دلشاد
" " " " "
٧-صدیق حیدری
" "
" " "
٨-محمدامین شرفی
" " " "
"
٩-رحمن ایلخانی زادە در
بوکان است جوان است
١٠-عباس حقیقی " "
" " "
١١-رحمن شرفکندی " "
" " "
١٢-مامند قادری در نقدە است مسن است
١٣-مجید خسروی " "
" جوان است
١٤-محمد قادری در اشنویە است " "
١٥-نافع در سقز است " "
١٦-محمد سعید حافدی در کرمانشاە است " "
١٧-طاهر هاشمی در کرمانشاە است " "
١٨-عثمان دانش در سلیمانیە (عراق) است " "
١٩-قادر دباغی در سلیمانیە است
" " [ با دست نوشتە شدە: سقز]
٢٠-محمد سعید مارغانی در هولر (عراق) است "
"
٢١-فتاح غلامی در سردشت است " "
٢٢-محمدامین شیخ الاسلامی در
مهاباد است " "
مدیر مطبوعات پارتی ژ.ک.
عبدالرحمن ذبیحی
نامەی هفتم
١ ژانویە ١٩٤٥
١١ دیماە ١٣٢٣
کنسول عمومی محترم حکومت معظم
اتحاد شوروی در شهر تبریز
بعداز عرض سلام و تبریک حزبمان بمناسبت سال جدید: در
نامەهای قبلیم خبر تاسیس یک تشکیلات کمونیستی را در عراق از طرف جوانان کرد بشما
دادە بودم و دربارە مجلەی آنها نوشتە بودم. از شهر سلیمانیە از طرف شعبەی محلی ما
در روزهای اخیر شخصی آمدە و شمارەهای مجلە را آوردە است، ترجمەی آنها را تقدیم
میدارم.
ازطرف تشکیلات کمونیستی خلق کرد
عراق نمایندە نزد ما خواهد آمد، بعداز آمدن وی در بارەی تشکیلاتشان اطلاعات مفصل و
همەجانبە تقدیم خواهد شد.
از طرف پارتی
" ژ.ك." مدیر مطبوعات – رحمن ذبیحی
محل امضاء
٧-دیدارهای ذبیحی با
مقامات کنسولی شوروی
ترجمە از متن کردی
" شرق کردستان در جنگ جهانی دوم" ( طبق اسناد آرشیو اتحاد شوروی)، دکتر
افراسیاو هورامی، بازبینی و تدوین: صدیق صالح، انتشارات بنکەی ژین ، سلیمانیەم
٢٠٠٨ "
لازم بە توضیح است کە نویسندە
بیشتر اسناد را از زبان روسی ترجمە کردە،
ولی در مواردی با طرح دیدگاههای خود مرز اصل سند و توضیحات قاطی شدەاند
گفتگوی 'حسن اوف' سرکنسول شوروی
در ارومیە با رهبر یکی از عشایر کرد
..... در ١٣ی سپتامبر
(١٩٤٤) برای دومین بار ایلخانی زادە
(قاسم) این بار همراە با " عبدالرحمن ذبیحی" بە دیدار من آمدند. نسخەای
از برنامەی حزب خودشان را بە زبان کردی برایم آوردند (ترجمەی روسی آن تقدیم می
شود). ذبیحی گفتەهای ایلخانی زادە را تکرار
کرد و گفت: این سازمان نزدیک بە دو سال است کە تشکیل شدە است و نامش پارتی ژکاف
است بە معنای "پارتی احیاء کردستان".
بیشتر اعضاء این حزب جوانان مترقی کردستان هستند و نزدیک بە یکهزار و دویست
نفر عضو دارد. ژکاف کلا سازمانی مخفی است و تاکنون شش شمارە از مجلەی 'نیشتمان' را
منتشر کردە است.ذبیحی ٥ شمارە از این مجلە را بمن داد. 'نیشتمان' در همەی کردستان
پخش میشود، اما انگلیسیها پخش این مجلە را در عراق قدغن کردەاند. ذبیحی همچنین
گفت: این تشکیلات بیشتر در کردستان مرکزی فعال است، اگر ما مخالفت نکنیم میخواهند
نمایندەی خود را بفرستند بە عراق و شمال کردستان برای ایجاد تشکیلات این حزب. منهم
در پاسخ گفتم شما خودتان این حزب را ایجاد کردەاید باید خود نیز مسئول کاروبار
خودتان باشید. ذبیحی گفت: میخواهند طبق دستورات ما عمل بکنند، بخاطر همین است
تقاضا می کند در ادارەی این حزب دست رد بە
سینەی آنان نزنیم. منهم در جواب گفتم: این حزب را نمی شناسم، اول باید در بارەی آن
تحقیق کنم . بعد ذبیحی اعلام کرد کە کردهای عراق و انگلیسیها در سلیمانیە روزنامەی
کردی منتشر میکنند و بە رایگان آنرا در دسترس مردم میگذارند. در این اواخر دولت
عراق پخش این روزنامە را [ منظور مجلەی
" دەنگی گیتی تازە" است – هورامی ] ازطریق پست توسط کردها قدغن کردە
است.اما این روزنامە کە از طرف انگلیسها صادر می شود از طریق پست بە کردستان
میرسد. انگلیسیها در این نشریە اطلاعاتی در بارەی جنگ و موفقیتهای خودشان در
جبهەهای جنگ را منتشر میسازند. هم چنین مینویسند
انگلستان دوست بسیار نزدیک خلقهای
کوچک است و همیشە بە این خلقها کە برای استقلال خود مبارزە میکنند کمک کردە و
خواهد کرد. طبق تقاضای من ذبیحی وعدە داد نسخەای از شمارەهای این روزنامە را کە
انگلیسیها بە زبان کردی منتشر میکنند بە دست ما برساند.
حسن اوف، سرکنسول اتحاد شوروی
در تبریز
[ قابل ذکر است کە مترجم
اشتباهی کردە در آغاز مطلب نوشتە: سرکنسول اتحاد شوروی در ارومیە کە باید تبریز
درست باشد]
از راپورت ماکسیموڤ
سفیر شوروی در ایران
١٣-١١-١٩٤٤
طبق گزارش رفیق حسن اوف
کە ملاقاتی با قاسم ایلخانی زادە در بارەی حزب ژکاف داشتە، چنین بر می آید
این حزب با آمدن ارتش شوروی بە ایران متولد شدە [ پیداست کە منظور حزب آزدیخواهان
کردستان است - هورامی] است. اعضاء فعالش عبارتند
از ایلخانی زادە و ذبیحی و وهاب بلوریان. حزب مذکور حزبی ناسیونالیستی است و مجلەی
'نیشتمان' ارگان این حزب است کە بطور مخفیانە در تبریز چاپ میشود
باید موضع ما در مورد این حزب بدین شکل باشد کە بدقت در
بارەی آن تحقیق کنیم، همچنین باید رهبران و اعضاء فعالشان را بشناسیم و در امور
رهبری و تعویض آنها مداخلە نکنیم. در گزارش آتی در بارەی این حزب اطلاعات بیشتری
در اختیار ما بگذارید.
گفتگوی حسن اوف سرکنسول شوروی در تبریز با اعضاء کمیتەی
کردی ژکاف
بتاریخ ٢٦ فوریەی ١٩٤٤
ذبیحی، عضو کمیتەی ژکاف، اعلام کرد: کمیتە فعالیت زیادی
در میان کردها انجام دادە و با صدور بیانیەای ویژە بە زبان کردی راجع بە امتیاز نفت ایران برای شوروی از موضع
دولت ' ساعد' انتقاد کردە است؛ از طرف ٩ میلیون کرد خواستار است امتیاز بهرەبرداری از نفت شمال ایران بە شوروی
تفویض شود.این بیانیە در مناطق کردستان مرکزی پخش شدە است. در مهاباد کاریکاتور
هیتلر و ساعد را کشیدەاند و در خیابان اصلی شهر آویزان کردەاند، کاریکاتور چنین
است کە هیتلر تلفنی بە ساعد نخست وزیر
ایران دستور میدهد امتیاز نفت ایران بە شوروی دادە نشود. پارتی ژکاف تلگرامی را کە
امضای ٢١٣ نفر از معتمدین و افراد سرشناس کرد پای آن بودە بە پارلمان ایران و
روزنامەهای تهران فرستادە و در آن تقاضا
کردە است کە امتیاز نفت ایران بە شوروی تفویض گردد؛ بدین منظور در بسیاری
از روستاها و مناطق کردنشین جلساتی تشکیل دادەاند. همچنین در تاریخ ١٠ شباط
(فوریە) در میتنگی سە هزار نفری در مهاباد کە از طرف ژکاف برپا شد یک جوان کرد عضو
ژکاف بنام محمد رو بە شرکت کنندەگان میتنیگ گفت:
" برادران گرامی و آقایان محترم
از شرکت شما در این میتنگ سپاسگزارم. بادیدن شما احساس
سعادت میکنم.خلق کرد مشکلات زیادی پیش روی دارد و ما باید در بارەی آنها حرف
بزنیم.اما امروز من تنها در مورد یکی از این مسائل با شما سخن میگویم.امروز مشکل
بزرگی در مقابل خلق کرد قد علم کردە است [ ناطق در ادامە در بارە دولت ساعد و
ندادن امتیاز نفت سخن میگوید] ....
بعد از این سخنان، قطعنامەای از طرف شرکت کنندەگان در
میتینگ تصویب شد. راجع بە آمدن فهیمی بە
کردستان ، ذبیحی اعلام کرد.فهیمی از بانە، حمامیان و میاندوآب دیدار کردە است، ١٤ کانون دوم بە مهاباد آمد.
فهیمی در سقز افسر ایرانی " قلی کسائی" را ملاقات نمودە . قلی کسائی
قبلا در مهاباد خدمت کردە و گویا بە " فهیمی" گفتە است رفتنش بە مهاباد خطرناک است، زیرا روسها کردها
را تحریک کردەاند کە دردسر برایش ایجاد
کنند.وقتیکە فهیمی بە مهاباد آمد، دلش میخواست در بارەی رفتار روسها در کردستان
بیشتر بداند. فهیمی در مهاباد با همەی روسای عشایر دیدار داشتە و بە آنها گفتە است
دولت ایران بەوی صلاحیت دادە با آنها گفتگو نماید و از خواستهایشان مطلع شود هم
زمان آمادە است کە خواستەهای دولت را نیز بە گوش آنها برساند،تا خلق کرد نیز مانند
دیگر خلقهای ایران متحدا برای استقلال و حفظ ایران بکوشند.
بعدا فهیمی اعلام کردە است ممکن است پس از بازگشتش بە
تهران کمیسیون دیگری از طرف دولت بە کردستان سفر کند. در پاسخ وی روسای کرد نیز
اعلام کردەاند آنها خدمت کردەاند و هم اکنون نیز آمادەی خدمتگذاری دولت ایران
هستند.
روسای کرد از فهیمی خواستەاند دولت ایران نرخ خرید توتون
را بالا ببرد.قیمت شکر و چای را برای عشایر کاهش دهد بە پاس اینکە آنها آرامش کردستان را حفظ
میکنند.، بە آنها پول بدهد. فهیمی بە آنان وعدە دادەاست این مسئلە را در تهران رفع
و رجوع نماید.کمیتەی ژکاف نامەای بە فهیمی دادە و در آن بشرح زیر خواستار حقوق ملی
کردها شدەاست:
" پس از بیست سال دیکتاتوری، یعنی بعداز اوت ١٩٤١،
دولت ایران بدنیا اعلام کرد کە در ایران دیکتاتوری بسر آمدە و دموکراسی در ایران
مستقر شدە است.این اظهارات برای ٣ میلیون خلق کرد در ایران خبر بسیار شادی آفرینی
بود، خلق کرد چنین پنداشت کە در ایران بە دروغ و دسیسە و استثمار و توطئەگری پایان
دادە شدە است و کردها می توانند اکنون از این
آزادی سود ببرند.
چنانکە از روزنامەهای تهران بر می آید، این وعدەها همە
دروغ بودند، نە تنها کردها، بلکە خلقهای ایران نیز بە آزادی و دموکراسی نرسیدند.بمناسبت
آمدن شما، با استفادە از مسافرتتان بە کردستان، از شما میخواهیم این خواستەها را بە پارلمان ایران برسانید:
١-زبان کردی در کردستان ایران زبان رسمی بشود.
٢-آموزش در مدارس همچنین مکاتبات اداری در موسسات دولتی در
کردستان، بە زبان کردی باشد.
٣-حداقل در شبانە روز دو ساعت برنامەی رادیو تهران بە کردی
پخش شود.
٤-در مورد دو مسئلەی خواست اول، باید مجلس شورای ملی
ایران در بارەی آنها تضمیم بگیرد.این درخواستها
تنها مربوط بە دوران جنگ هستند.بعداز پایان جنگ جهانی دوم، باید مسئلە کرد مورد
بررسی قرار گیرد، ما امیدواریم کە در کنفرانس صلح راه حلی برای مسئلەی کرد پیدا
شود.
دو افسر ایرانی بەنامهای تولابی [ طالبی] و الهی کە با
"فهیمی" بە مهاباد آمدە بودند، در خانەء قاضی محمد جداگانە با کردها
ملاقات و گفتگو کردەاند. همچنین فهیمی بە کردها گفتە است: دولت ایران چون دیگر
ساکنان ایران بە کردها نگاه میکند. کردها باید همەی خواستهای دولت ایران را انجام
دهند. فهیمی با افسران نامبردە بە روستای " قوم قلا" و بە خانەء کریم
آقا رفتە و بە وی سر زدە است. آنجا نیز فهیمی با روسای کرد صحبت کردە و یک نسخە از
کتاب قانون اساسی شوروی را پیش یک کرد دیدە است، کە از طرف حزب ژکاف پخش شدە است.
فهیمی نیز گفتە است در مادەی اول قانون اساسی اتحاد شوروی نوشتە شدە است کە اقتدار
در اتحاد شوروی در دست کارگران و دهقانان است. سپس بە حاضرین نگاه کردە و گفتە است: ببینید این دولت منافع کی را حفظ
میکند ،شما با این دولت میخواهید چە کار کنید؟
ذبیحی گفت: امری طبیعی است کە فهیمی طبق قانون خودش حرف
میزند،چون، طبق قانون شوروی، روسای عشایر و استثمارکنندەگان هیچ کاری از دستشان بر
نمی آید. اگر بتوانند ژکاف را از میان میبرند.
در پایان ذبیحی گفت: برای پخش و توسعەی کارهای کوملە و
چاپ بروشور و مجلە، نیاز بە یک تیپوگراف دستی دارند، از ماخواست اگر میتوانیم در
این زمینە بە آنها کمک کنیم و از طریق نمایندەی بازرگانی چنین تیپوگرافی بە آنها
بفروشیم. منهم در جواب گفتم متاسفانە اکنون ما امکان انجام این درخواست را نداریم.
حسن اوف، سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز
گزارش " شریپوڤ " مسئول انجمن روابط فرهنگی
شوروی با آذربایجان ایران
عبدالرحمن ذبیحی و قاسم ایلخانی زادە در ٢ی شباط
(فوریە)ی ١٩٤٥ نزد من آمدند. درخواستشان این بود بە آنها اجازە دادە شود انجمن روابط فرهنگی با شوروی در کردستان تاسیس
نمایند و مستقل هم باشد. وقتیکە من این مسئلە را برای جناب عبدالرحمن ذبیحی روشن
کردم و گفتم ما نمی توانیم چنین پیشنهادی را قبول کنیم، ذبیحی گفت: اگر ما شعبەای
از این انجمن تشکیل دهیم و اسمش را بگذاریم سازمان روابط فرهنگی با شوروی و در
جواب سوال من کە چرا نمیخواهند اسمش را بگذارند ( انجمن روابط فرهنگی ایران با شوروی)، ذبیحی گفت: ایرانیها
دل خوشی از ما ندارند و برای ما احترامی قائل نیستند و بە ما با چشمی بد نگاە
میکنند و ما را سبک میپندارند، از این نظر ما نمیخواهیم انجمنمان نام شعبەی روابط
فرهنگی شوروی و ایران بر روی آن باشد، بلکە بهتر است نامش ( شعبە یا شاخەی انجمن
روابط فرهنگی شوروی) باشد.
من بار دیگر کوشیدم برای " ذبیحی" روشن کنم کە
چرا ما پیشنهاد میکنیم نام انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد شوروی باشد.آنهم این
است کە ایران یک دولت دوست ما است و این مسئلە نباید انکار شود، برعکس این روابط
فرهنگی را کە ایجاد میکنیم هرچند هم طول بکشند، ولی باید نیرومندتر باشند.
بە کار بردن واژەی "ایرانی" هر بار هم ذبیحی و
هم ایلخانی زادە را عصبانی و خشمگین
میکرد. [ذبیحی] گفت " اگر کشوری
مانند شوروی، کە ارتشش ارتش آلمان را در هم میشکند، از ایران ترس داشتە باشد،
ساکنین بدبخت کرد، کە حداکثر پنج درصد روشنفکر و باسواد در میان آنها یافت
میشود چکاری باید بکند؟ ذبیحی ادامە داد:
ما بدبخت ترین خلقها هستیم، هیچ کسی بە ما کمک نمی کند.منهم گفتم چرا چنین می گوئی
جناب ذبیحی؟ آیا ارتش سرخ دلیر ما منافع
کمی برای خلق کرد بە ارمغان آوردە، کە تعدادی از عشایر کرد را برگرداند سر جا و
مکان خودشان؟ ذبیحی گفت حرف شما کاملا درست
است و کسی نمی تواند این را انکار کند.ولی چرا در این اواخر بما کمک نمی
کنید؟ منهم پرسیدم مثل چی ؟ او هم گفت: برای مثال ما رفتیم پیش رفیق حسن اوف و از وی
تیپوگراف خواستیم کە خیلی بە آن احتیاج داریم، اما تاحال هیچ کاری نکردە است. ما
این را مجانی نمی خواهیم، حتی حاضریم قیمت آنرا با طلا بپردازیم و بشما وعدە
میدهیم کە کسی از این موضوع اطلاع پیدا نخواهد کرد. ازش پرسیدم: تیپوگراف را برای
چە کاری میخواهید؟ در پاسخ گفت: برای آنکە
با آن مجلە و روزنامە و ادبیات دیگر چاپ کنیم و در میان ساکنین کرد پخش نمائیم.
اگر تیپوگرافی بما بدهید، مطمئن باشید در جائی از آن نگهداری خواهیم کرد کە بالدار
هم نتواند بر فراز آن بال بزند.
منهم بە آنها وعدە دادم مذاکراەی رفیق حسن اوف و ذبیحی
را در مورد تیپوگراف روشن سازم. در جواب سئوال من کە چە کسی را برای ریاست انجمن
روابط فرهنگی با اتحاد شوروی معین کردەاند؟ ذبیحی گفت: برادر بزرگ جناب قاسم
ایلخانی زادە. جناب ایلخانی زادە آدم بسیار روشنفکر و باسوادی است و زبان عربی،
فارسی و کردی میداند و در مدارس قدیمەی
کردی تحصیل کردە است. بعد من از جناب ایلخانی زادە پرسیدم آیا آمادە است ریاست
شعبەی انجمن روابط فرهنگی اتحاد شوروی در ایران را در مهاباد بعهدە بگیرد؟ در جواب
گفت: آمادە است کە رئیس شعبەی انجمن روابط
فرهنگی شوروی در مهاباد بشود. من هم بە وی گفتم ازت خواهش میکنم نام انجمن را
آنطوریکە من از آن نام می برم بگو. در پایان این ملاقات جناب ذبیحی و ایلخانی زادە
خواستار ادبیات بە زبان ترکی آذری و کردی شدند و گفتند میخواهند در مورد زندگی
کردهای شوروی آگاهی پیدا کنند.
منهم بە آنها قول دادم از طریق ( انجمن سراسری رابطەی
فرهنگی شوروی) منتهای کوشش خودم را در این مورد بکار ببرم.
شریپوڤ
تبریز
٦ – ٢- ١٩٤٥
شمارە ٦٨
٨-سەنامە قاضی
محمد بە میرجعفر باقروڤ
آقای امیر لاهرودی صدر فرقە دمکرات آذربایجان در کتاب
خاطرات خود بنام "ماندەها و ملاحظەها" (نشر فرقە دمکرات آذربایجان)
کە در سال ٢٠٠٧ در باکو بە زبان فارسی پخش شدە است در صفحات 335،337.336
کپی سە نامەی قاضی محمد را منتشر کردە است کە برای میرجعفر
باقروف نوشتە شدەاند. این نامە ها بە زبان ترکی آذربایجانی و با سە دستخط متفاوت
نوشتە شدەاند. تنها نامەی اول بر روی کاغذ مارکدار " وزارت نیروی کردستان' نوشتە شدە است.
امضای قاضی محمد در همەی نامەها با مقایسە آن با امضای
وی در پای اسناد دیگر یکی است و با در نظر
گرفتن محتوای نامەها تردیدی در صحت آنها نمیتوان کرد. از محتوی نامەی دوم چنین بر
می آید کە پس از تخلیەی آذربایجان از طرف ارتش سرخ در ماە مە ١٩٤٦ نوشتە شدە است.
نامەی سوم از طریق دانشجویان کرد مقیم باکو کە برای بازدید بە کردستان سفر کردە بودند احتمالا در ماە اوت ١٩٤٦ ارسال شدە باشد.
نامە اول
شمارە ٣٣
تاریخ... آرم جمهوری
کردستان
وزارت نیروی کردستان
مهاباد
دبیرکل حزب کمونیست
آذربایجان جناب میر جعفر باقراوف
با احترام فراوان معروض میدارد در مناطق
سردشت، سقز و بانە دشمن دارای تانک است و همچنین در مرکز لشکر آنها در سنندچ هواپیما دارند. بهمین منظور از شما بسیار
خواهشمندم دستور فرمائید بما سە تانک و دو توپخانەی ضد هوائی بدهند،
محمد قاضی
٢٩-١٢-٢٤
٢٠ مارس ١٩٤٦
نامە دوم
آموزگار و پدر معظم خلق
آذربایجان جناب میرجعفر باقراوف
در ابتدا همراه با
سلامهای شخصی و از طرف خلق کرد بشما و ملت آذربایجان سلامهای فراوان میفرستیم و آزادی و خوشبختی خلق شما را برای سالهای
متمادی از صمیم قلب آرزو میکنیم. منظور من
از نوشتن این نامە این است کە شما بکلی مطمئن باشید زحماتی را کە شما و ارتش سرخ کشیدەاید
بە هدر نمیرود و ارتش شوروی از فکر ما و از دل ما بیرون نخواهد رفت. من هیچگاە بر
این باور نیستم کە ارتش روسیە با تخلیەی ایران چشم از خلقهای مظلوم بپوشند و بە
وطنهایشان بازگردند.من فکر میکنم کە بعداز
چهار پنج سال زندگی در اینجا شما و روسها با بازگشتتان خلق کرد را فراموش نخواهید
کرد و با دقت بە مسائل روزانەی ما توجە خواهید نمود.
ملت کرد
همدوش با آذربایجان در راه ملت و وطن و
آزادی خود همیشە در مقابل دشمن ایستادگی خواهد کرد، دیگر میدان از آن ناموس داران
است.
ما ملت
کرد بکمک شما برای ایجاد ملتی متمدن آنرا هم بخوبی میدانیم کە ملتی کە آزادی را
دوست دارد باید متحد شود و بە مبارزە بپردازد. آزادی بدون مبارزە و بدون ایثار خون
ممکن نیست. ما ملت کرد هیچگاە در برابر طهران سرخم نمیکنیم، اما از شما خواهشی
دارم
١-آنگونە کە در روز تنگنا بکمک ملت کرد
شتافتید آنها را از یاد نبرید و همیشە چشم و گوشتان بە او باشد.
خلق کرد در قبل یک دین برای پرداختن صد
برابر آن آمادگی دارد.
٢-
خواهشی دارم و آن نیز بازگرداندن سریع
رفیق عیسی زادە پیش ما است. من از این کار خیلی متعجب هستم انسانی کە بە درستی کار
کند، زحمت بکشد، ارتش مقاومت خلق را ایجاد کند، سرحد و مرز را مستحکم نگەدارد و در
بین خلق از احترام کامل برخوردار باشد با
رفتن روسها و در زمانیکە خلق کرد در مقابل دشمن امتحان مبارزەی خود را خواهد دادم
بە فکر آوردن همسرش می افتد و ما را ترک میکند،این بنظر من بهانەای بیش نبود. حق
ما بە گردن صلاح الدین بە اندازەی شما است زیرا وی اولا فرزند شوروی و در درجەی
دوم کرد است. از این نظر از شما خواهش میکنم، تا کارمان بە جائی میرسد رفیق عیسی
زادە پیش ما برگردند، سعادت و خوشبختی شما را خواهانم، دوستی کە شما را فراموش نخواهد
کرد،
محمد قاضی
نامەی
سوم
رهبر بزرگ و معظم آذربایجان و آموزگار کبیر
حضرت میر جعفر باقراوڤ
اکنون کە کاروان تمدن کوچک ما مرخصی ایشان
بە پایان رسیدە و دوبارە برای کسب علم و کمال و روشنی بخشیدن بە کشورشان بە محل
تحصیلاتشان باز میگردند، موقع را مغتنم شمردە سلامهای صمیمانەی خود را تقدیم
میدارم و تقاضا میکنم دستور موکد صادر فرمائید کە مراحم و بزرگی شما در بارەی
کردها کاملا عملی گشتە و الطاف خیرخواهانەی شما بطور جدی تعقیب گردد.
محمد قاضی
٩-نامەی ستالین بە پیشەوری
آرشیو وزارت امورخارجەی اتحاد
شوروی
٨ مە ١٩٤٦
بە رفیق پیشەوری
فکر میکنم رویدادهای درونی
ایران و نیز بین المللی را درست ارزیابی
نکردەاید. اوڵ: شما اکنون میخواهید همەء خواستهای انقلابی آذربایجان را بدست
بیاورید، اما شرایط امروز امکان رسیدن بە تحقق این برنامەها را نمی دهد. لنین
زمانی خواستهای اصلی انقلابی را بمیان آورد کە در عمل امکان تحقق آنها موجود باشد
– تاکید می کنم وقتی کە درعمل تحقق یابند – آنهم زمانیکە بحران نیرومند انقلابی در
داخل کشور و نیز شکست نظامی در برابر دشمن خارجی در میان باشد. در سال ١٩٠٥ وقتیکە جنگ با ژاپن بە جائی نرسید، همچنین بهنگام جنگ
ناموفق با آلمان در سال ١٩١٧. شما می خواهید از لنین تقلید کنید، این بسیار خوب
است و جای تقدیرنیزهست. اما رویدادهای امروز ایران برخلاف این امر سیر میکنند.
اکنون بحران عمیق انقلابی در میان نیست. دهقانان ایران تابحال فعالیت چندانی از
خود نشان ندادەاند. ایران اکنون در حال جنگ با دشمن خارجی نیست کە در صورت عدم
پیروزی در جنگ موجب تضعیف دار و دستەء
مرتجع ایران گردد. افزون بر این در ایران چنین شرایطی وجود ندارد کە نشود آنجا
تاکتیک لنینی در سالهای ١٩٠٥ و ١٩١٧ بەکار گرفتە شود.
دوم: بی شک شما میتوانستید برای
پیروزی مبارزەی خود و تحقق خواستهای انقلابی آذربایجان ، امیدوار باشید اگر ارتش
سرخ در ایران باقی میماند. اما ما نتوانستیم ارتش خود را بیش از آن در ایران نگە
داریم، بیشتر از این رو، چون ادامەء حضور ارتش ما در ایران اساس سیاست رهایی بخش
ما را در اروپا و آسیا خدشەدار میکرد. آمریکائی ها و انگلیسیها بما گفتند اگر ارتش
شوروی بتواند در ایران باقی بماند چرا بایستی ارتش انگلستان نتواند در مصر و سوریە
و اندونزی و یونان و ارتش آمریکا نیز در چین و ایسلند و دانمارک باقی نماند. لهذا
ما تصمیم گرفتیم ارتش خود را از ایران و چین خارج کنیم برای اینکە بهانەای در دست
آمریکا و انگلستان باقی نگذاریم، جنبش رهائی بخش را در مستعمرات توسعە بخشیم و
بدین شکل سیاست رهائی بخش را مشروع و موءثرتر سازیم. شما همچون یک انقلابی وضع ما را درک خواهید کرد کە ما نمی توانستیم
بگونەء دیگری رفتار کنیم.
سوم: با در نظر گرفتن آنچە کە
گفتە شد میتوان در بارەی ایران بە نتیجەی زیر دست یافت: در ایران بحران عمیق
انقلابی موجود نیست. ایران در حال جنگ با دشمن خارجی نیست کە عدم پیروزی اش موجب
تضعیف ارتجاع و تعمیق بحران گردد. تا زمانیکە ارتش سرخ در ایران بود، شما فرصت
ادامەی مبارزە در آذربایجان را داشتید و میتوانستید جنبشی دمکراتیک با خواستی
درازمدت و وسیع سازمان دهید. اما ارتش ما می بایست از ایران عقب نشینی کند کە کرد.
و اکنون ما در ایران با چە روبرو هستیم؟
ما شاهد برخورد دولت " قوام" با طرفداران انگلستان هستیم کە
مرتجعترین دار و دستەء ایران هستند. گذشتەء ارتجاعی قوام هرچە بودە باشد، اکنون وی
، ناچار است برای دفاع از منافع خود و، نیز حفظ دولتشم بە برخی از اصلاحات
دمکراتیک دست بزند و در میان نیروهای دمکرات ایران بدنبال پشتیبان باشد.
در این حیص و بیص تاکتیک ما چە
باید باشد؟ من اعتقاد دارم ما باید از این برخورد استفادە کنیم تا قوام عقب نشینی
نکند. باید از وی پشتیبانی کرد تا طرفداران انگلیس کنار زدە شوند و بدین سان
زمینەای برای دمکراتیزە کردن ایران بوجود آید. تمام رهنمودهای ما برای شما از این
اساس سرچشمە میگیریند.اما می توان تاکتیک دیگری نیز در پیش گرفت: از همە چی دست
کشید، رابطە را با قوام قطع کرد تا بدین ترتیب پیروزی ارتجاع انگلیس میسر شود. اما
این تاکتیک نیست بلکە حماقت است، این در
واقع خیانت بە خلق آذربایجان و دموکراسی است
چهارم: شما ممکن است بگوئید کە
ما از آغاز شما را بە آسمان رساندیم اما بعد شما را بحال خودتان گذاشتیم و
رسوایتان کردیم. اگر چنین فکر کنید جای شگفتی است. اما در واقع چە رخ دادە است؟ ما
در اینجا شیوەی مشخص انقلابی بکار
گرفتەایم کە نزد هر فرد انقلابی روشن و مشخص است. برای اینکە بتوانیم خودمان را با
شرایطی کە در ایران هست وفق دهیم و حداقل خواستهای جنبش تحقق یابد، لازم است از
خواستهای کم (مینیموم) آغاز شود و آنگاە بە جلو رفت و برای دولت خطر ایجاد شود و
عقب نشینی دولت صورت گیرد، اما فرارتان بجلو، نمی تواند در شرایط کنونی ایران، آن
خواستهائی را کە دولت قوام هم اکنون مجبور است متحقق سازد میسر کند.این قانون جنبش
انقلابی است. اما مسئلەی رسوا کردن و از سر خود وا کردن شما اصلا نباید بمیان آید.جای تعجب است
اگر شما چنین بیاندیشید کە دیگر ما شما را بە حال خودتان گذاشتە و رسوا کردەایم. بالعکس، اگر شما
معقولانە رفتار کنید، با پشتیبانی معنوی ما بە آن خواستهای دست خواهید یافت کە
شناساندم و اکثرشان در شرایط آذربایجان وجود دارند. هم آذربایجانیها و هم ایرانیها
برای شما بعنوان پیشروان جنبش ترقی خواه – دمکراتیک در خاورمیانە دعای خیر خواهند
کرد.
ی- ستالین
٨ مە ١٩٤٦
١٨ اردیبهشت ١٣٢٥
١٠-بیانیە حزب دموکرات کردستان
بسم اللە الرحمن الرحیم
بیانیە حزب دموکرات کردستان
هموطنان! برداران
آتش جنگ عالمگیر کە بواسطە
دشمنان آزادی و پایمال کنندگان دموکراسی روشن شدە بود با زور بازوان سربازان رشید
متفقین بزرگ ما خاموش شد.دنیا دموکراسی پیروزمند و دنیای فاشیسی کە میخواست ملل و
اقوام جهان را زیر انقیاد و اسارت چند نفر قلدر و فعال مایشاء در بیاورد بطور قطعی
مغلوب و منهزم گردید بطوریکە انتظار میرفت برای آزادی ملل و اقوام راه باز شد.
امروز تمام ملل دنیا از بزرگ و
کوچک می خواهند از راهی کە برای ازادی آنها باز شدە است استفادە نمایند و از
وعدەهائیکە بواسطە منشور تاریخی آتلانتیک دادە شدە بود برخوردارشدە ادارە امور خو
د را بدست بگیرند و سرنوشت خود را با میل و ارادە خود تعین نمایند.
ما کردها کە در ایران زندگی
میکنیم سالها و بلکە قرنها است برای حق اختیار ملی و محلی خود مبارزە کردە
قربانیها دادەایم. بدبختانە زمامداران مستبد ایران بهیچ وجە حاضر نشدەاند حرفهای
صالحە ما را بپذیرند، حتی از حقی کە قانون اساسی برای ایالات و ولایات ایران قائل
شدەاست نخواستەاند ما استفادە بکنیم و پیوستە جواب ما گلولە و بمب و توپ و حبس و
تبعید و اعدام و اسارت بودە است. مخصوصا در دورە بیست سالە رضاخان حتی در پوشیدن
لباس خود آزاد نبودەایم، با زوە سرنیزە بواسطە افسران دزد و خائین و غارتگر تمام
هستی و زندگی و عرض و ناموس ما را محو و نابود کردە برای از بین بردن و ریشە کن
نمودن نسل ما از هیچگونە رذالت و وحشیگری خودداری نکردەاند. بالاخرە ما هم بشر
هستیم، ماهم تاریخ و زبان،عادات و آداب و رسومی داریم کە بآنها علاقمند میباشیم
چرا باید حق ما پایمال بشود؟ چرا نمیتوانیم در داخل خانە خود آزاد و مختار باشیم؟
چرا بما اجازەدادە نمیشود با زبان کردی خود اطفال خودمانرا تربیت بکنیم؟ برای چە
نمیگذارند کردستان یک ولایت خودمختار باشد و بواسطە انجمن ولایتی کە قانون اساسی
معین کردە است ادارە بشود؛
هموطنان گرامی باید بدانید حق
را نمیدهند آن را میگیرند. ما باید برای گرفتن حق و اختیارات ملی و محلی خود
مبارزە بکنیم. این مبارزە وحدت و یگانگی میخواهد ، تشکیلات و پیشقدم لازم دارد.
برای این منظور مقدس است کە
فرقە دموکرات کردستان در مهاباد تشکیل گردیدە و شروع بکار نمودە است. شما
هموطنان عزیز ما باید چشم و گوش خود را
باز بکنید و در فرقەء ملی خود گرد شدە برای گرفتن حق مشروع ملی فداکاری نمائید.
فرقەء دموکرات کردستان رهبر و
رهنمای شما است، فقط زیر بیرق آن است کە ملت کرد از خطر اضمحلال نجات خواهد یافت و
هستی و ناموس و حیثیت ملی او محفوظ خواهد ماند و او موفق خواهد شد در داخل حدود
دولت ایران مختاریت خود را بدست بیاورد.
هموطنان ما بغیر از حق مشروع
انسانی خود چیز دیگر نمیخواهیم. شعارهای ما در مواد زیرین خلاصە شدە است آنرا
بخوانید و بتمام افراد ملت کرد بفهمانید
اینک شعارهای ما:
١-ملت کرد در داخل ایران در
ادارەء امور محل خودمختار و آزاد باشد و در حدود دولت ایران خودمختاریت ملت کرد را
بدست بگیرد.
٢-با زبان کردی خود بتواند
تحصیل بکند و امورات دوایر دولتی با همان زبان کردی ادارە شود
٣-انجمن ولایتی کردستان طبق
قانون اساسی بفوریت انتخاب شدە در تمام
کارهای اجتماعی و دولتی نظارت و سرکشی بکند.
٤-مامورین دولت باید قطعا از
اهل محل باشند.
٥-بواسطە یک قانون کلی مابین رعیت
و ارباب سازش بعمل آید و آتیەء هر دو تامین بشود.
٦-مخصوصا حزب دموکرات کردستان
سعی خواهد کرد مابین ملت آذربایجان و اقوامیکە در آذربایجان زندگی میکنند (آشوری
ها، ارمنی و غیرە) در مبارزە وحدت و برادری کامل برقرار گردد.
٧-حزب دموکرات کردستان بواسطە استفادە از منابع طبیعی سرشار کردستان و
ترقی امور کشاورزی و بازرگانی و توسعە امور فرهنگی و بهداشتی برای رفاە حال
اقتصادی و معنوی ملت کرد مبارزە خواهد کرد.
٨-ما میخواهیم ملل ایکە در داخل
ایران زندگی میکنند بتوانند بآزادی برای سعادت و ترقی میهن خود کوشش نمایند
زندە باد کردستان خودمختار
دموکرات
١١-مرامنامە حزب د،کرات کردستان
فصل یكم :
١-نام حزب، حزب دمکرات کردستان
٢-بنیاد حزب بر سر این چیزها
نهادە شدە است: حقیقت، عدالت، تمدن
همە نظامنامە و قوانین حزب پس
از تصویب کنگرە اجرا میشود
٣-قلم و گل گندم برای علامت حزب
قبول شدە است.
فصل دوم:
٤-در مرحلە کنونی بزرگترین هدف
حزب ما عبارتست از اینکە در داخل مرزهای دولت ایران، حقوق خلق کرد را حفاظت کند و
برای تحکیم آن راە و روش خودمختاری انتخاب
کند. در همە آن ایالات و ولایتهایی کە در طول تاریخ کرد در آن زیستە و زحمت کشیدە است، همچنین در
منطقە کردستان باید بر اساس دمکراسی، منافع تودەهای خلق در نظر گرفتە شود. باید
بدون در نظر گرفتن اختلافات ملی و قومی و
مذهبی، برای انتخاب نمایندە بە مجلس شورای ملی دارای حقوق مساوی باشند.
٥-هدف حزب عبارتست از توسعە
دمکراسی و بر اساس آن برای بهروزی بشریت
مبارزە میکند.
٦-حزب با دولت مرکزی هیچ دشمنی
و اختلافی ندارد، فقط میخواهد از طریق صلح آمیز برای بسط و توسعە فرهنگ و بهداشت و
کشاورزی خلق کرد کە در نتیجە سلطە استثمار عقب افتادە است، بکوشد و برای این کار
خواستار حق خودمختاری ملی است.
فصل سوم :
٧-همە مالیات و عوارض بشیوە
ضروری جمح آوری میشود و بر اساس حساب بودجە تنظیم و تقسیم میشود.
٨-اولین گام حکومت ملی اینست کە
شروع میکند بە آبادی کشور و گسترش تشکیلات اقتصادی و سیاسی و از این جهت نمیتواند بیش از ٣ در صد مالیات
جمع شدە را بە حکومت مرکزی بدهد.
٩-باید تمام ماموران کشوری و
سیاسی و تشکیلات کشاورزی از کردها باشد. حکومت ملی هر وقت ضروری دانست میتواند از
مستشاران خارجی دعوت کند. همە کارهای اجتماحی و دولتی و دادگستری باید بزبان کردی
نوشتە و ادارە شود.
١٠-حزب برای توسعە کشاورزی
میکوشد ماشین آلات نوین کشاورزی بخرد. حزب میکوشد کە آن محصولی را کە دهقانان بدست
میآورند بخوبی بە فروش برود.
١١-حزب برای آبادانی و حفظ
بهداشت دهات میکوشد و همە آن موانعی را کە برای رفت و آمد روستائیان از یک دە بە
دە دیگر وجود دارد از بین میبرد.
١٢-حزب بدون تبعیض ملی و
قومی و مذهبی از زندگی سیاسی و اقتصادی و
فرهنگی و بهداشت همە زحمتکشانی کە در کردستان زندگی میکنند حمایت میکند.
١٣-با هدف گسترش علم و تمدن در
میان مردم کردستان، آموزش ابتدائی و متوسطە اجباری میشود و در همە مدارس باید بزبان کردی تدریس شود.
١٤-برای بالا بردن سطح معلومات
و زندگی، تمدن خلق، تعداد زیادی مراکز علمی، کتابخانە و قرائت خانە و کلوب و تئاتر
و میدان ورزشی ایجاد میشود.
١٥-همە ماموران کردی کە در
ایالات و ولایات دیگر در ادارەها و ارتش کار میکنند باید بە کردستان برگردند.
١٦-دولت ملی با در نظرداشت
مصالح خود با دولتهای دیگر و در درجە اول
با دولت کبیر اتحاد شوروی مناسبات فرهنگی
و اقتصادی برقرار میسازد.
١٧-دولت محلی کرد در همە
کنفرانسهای بین المللی کە برای زندگی بشریت برقرار میشود، متناسب با جمعیت خود،
حقوق خود را درخواست میکند.
١٨-حکومت خودمختار کردستان باید
این اختیار را داشتە باشد کە امتیاز معادن استخراج شدە و استخراج نشدە کردستان را
بە هر کسی کە بخواهد بدهد.
فصل چهارم
١٩-دولت ملی برای برآوردن
احتیاجات مردم کردستان از طریق ارزان و راحت شدیدا علیە پیش خرید و گران فروشان و
محتکران اقدام خواهد کرد.
٢٠-دولت ملی اقتصاد کردستان را
گسترش خواهد داد و در همە شهرها کارخانجات دایر خواهد کرد. باید دست منفور استعمار
از ثروت طبیعی ما بریدە شود، باید برای خودمان از این ثروت سود برگیریم و در عین
حال بە بشریت سود برسانیم.
٢١-باید در همە امور سیاسی و
اقتصادی و اجتماعی زنان نیز با مردان دارای حقوق برابر باشند.
٢٢-باید حقوق اقلیتهای ملی کە
در کردستان زندگی می کنند مانند آذربایجانی ها ،ارمنی ها و آسوری ها کلا تامین
گردد
حزب دمکرات کردستان
آذرماه ١٣٢٤
١٢-چندین تلگرام از سوی حزب دمکرات
کردستان بە کنگرەی تاسیسی فرقەی دمکرات
آذربایجان و این ثابت میکند کە حزب دمکرات کردستان قبل از فرقە دمکرات آذربایجان بوجود آمدە است. تلگرامها
همگی در روزنامە "آذربایجان" ارگان فرقە بە زبان فارسی چاپ شدەاند.
١-آذربایجان، شمارە ٣ ایکنجی
دورە، بو روزنامە آذربایجان دموقرات فرقەسنینن ناشری افکاری در
٤شنبە ٢١ شهریور ١٣٢٤
تلگراف از میاندوآب
فرقە دمکرات آذربایجان – آقایان
پیشەوری و رفیعی نظام الدولە
تمام برادران کرد شما با قلب
مملو ازعشق های سرشار وطن پرستی تاسیس فرقە دمکرات آذربایجان را کە آوازە آن در
ساعت ٤ بعدازظهر از مهاباد بە نقدە رسید، احساسات و تبریکات خود را ابراز از این
تاریخ درب سعادت و خوشبختی را بروی تمام افراد آذربایجان باز می بینیم و بدینوسیلە
با نهایت افتخار و سینەصاف مرام مقدس فرقە دموکرات و آزادیخواه را تبریک میگوئیم حاضر
هستیم تا آخرین قطرە خون خود از این آرمان کە دنیای جدید و نسیم آزادی را بروی
کلیە فرق و برادران آذربایجانی باز میکند دفاع و قولا و عملا وجانا و مالادر
پیشرفت مرام مقدس آزادیخواه شریک وسهیم و اطمینان میدهیم پشتیبان با وفای آن
خواهیم بود و بوصول این بشارت مسرت بخش تا صبح پنجشنبە مراسم میتینگ و جشن و
چراغانی عمومی در تمام مهاباد و حومە آن برپا شد
ازطرف بیست هزار نفر حزب
دموکرات کرد[ستان] محمد یاهو
٢-هیئت فرقە مقدس دموکرات
آذربایجان – جناب آقای قاضی محمد
در اینموقع کە فرقە دموکرات
آذربایجان تشکیل و تاسیس یافتە خوشبختانە جناب آقای قاضی محمد کەدر تبریزتشریف دارند برای تشریک
مساعی و پیشرفت مرام آن فرقە بسمت نمایندگی عموم اکراد با اختیار تام معرفی
مینمائیم
ازطرف بیست هزار نفر حزب
دمکرات کرد[ستان] محمد یاهو
٣- آذربایجان، شمارە٣ ایکنجی
دورە، ٤شنبە ٢١ شهریور ١٣٢٤
فرقە دمکرات آذربایجان
آقایان پیشەوری و رفیعی نظام
الدولە
تمام برادران کرد شما با قلب
مملو ازعشق های سرشار وطن پرستی تاسیس فرقە دمکرات آذربایجان را کە آوازە آن در
ساعت ٤ بعدازظهر از مهاباد بە نقدە رسید، احساسات و تبریکات خود را ابراز از این
تاریخ درب سعادت و خوشبختی را بروی تمام افراد آذربایجان باز می بینیم و بدینوسیلە
با نهایت افتخار و سینەصاف مرام مقدس فرقە دموکرات و آزادیخواه را تبریک میگوئیم حاضر
هستیم تا آخرین قطرە خون خود از این آرمان کە دنیای جدید و نسیم آزادی را بروی
کلیە فرق و برادران آذربایجانی باز میکند دفاع و قولا و عملا وجانا و مالادر
پیشرفت مرام مقدس آزادیخواه شریک وسهیم و اطمینان میدهیم پشتیبان با وفای آن
خواهیم بود و بوصول این بشارت مسرت بخش تا صبح پنجشنبە مراسم میتینگ و جشن و
چراغانی عمومی در تمام مهاباد و حومە آن برپا شد.
حاجی سید رحیم نظری –
محمدرسول ذکوی- علی ریحانی – محمدخلیل خسروی – مصطفی داودی – صدیق حیدری – قادر
یدالهی- محمدامین شرفی- عزیز مشیری – محمد یاوری – محمد یاهو – سید محمد ایوبیان –
حسین میکائیلی – ابراهیم سالاری لنگور!! [منگور] – کاک علی کاک حسن لنگور!!
[منگور]- بیژنی – محمدرسول کریمی – مطلب یوسفی – سعید بەبە زادە – عباس حسامی -
هاشم خلیل زادە – وهاب بلوریان- رحیم کریم زادە – سید عبداڵە طە زادە- غفورالدینی
– فتاح اروجی – کریم فرهادی – سید عبدالقادر جعفری – رحمت داودی – رشید مائیلی –
رسول سلماسی – عبداللە حسن زادە- هاشم یوسفی – طە شریفی – سعید صالحیان – ابراهیم
ابراهیم زادە – مناف کریمی – مرادیان – قادر یوسفی – قاسم بافتەچی – حسین زادە –
علی جورابچی- مصطفی کریمی – محمد رحیم داودی – غفور رسولی- حسن ابرکدی – محمود
عظیمی – محمد ابیوردی – سیدهاشم موسی زادە – سید عبداللە- سید عبدالصمد – علی گل جبینی-
محمد صباغ فتحی- ملا حسن زادە – حسن فلاحی – حسن کرباسی – مصباح قادری- اورامی –
خالقی – سید عبداڵلە – عزیز مرادی – محمد تقی – عبداللە- محمد عزیزی – مصطفی –
صالح سهرابی – علی عبداللە صدر باری – رحمن حسن زادە – یداللە پلەو- علی زادە –
مصطفی موءمنی- سید رحیم میلانی – معروف حسن زادە – عزیز صدیقی
از طرف بیست هزار نفر حزب
دموکرات کرد [ستان]
٤- آذربایجان شمارە ٤ دورە دوم، یکشنبە ٢٥ شهریور
١٣٢٤
تلگراف از اشنو
هیئت مقدس دموکرات آذربایجان
– رونوشت جناب آقای قاضی محمد
در اینموقع کە فرقە دموکرات
آذربایجان تشکیل و تاسیس یافتە خوشبختانە جناب آقای قاضی محمد کەدر تبریزتشریف دارند برای تشریک
مساعی و پیشرفت مرام آن فرقە بسمت نمایندگی عموم اکراد با اختیار تام معرفی
مینمائیم.
ازطرف تمام اهالی قصبە
اشنویە ،سعید ابراهیم پور
١٣-متن پیمان اتحاد و برادری حکومت
ملی کردستان و آذربایجان
ازآنجائیکە ملت آذربایجان و
کردستان هموارە در نفع و زیان با یکدیگر
شریک بودە و در عین حال تاکنون از طرف استعمار و استیلاجویان
بە این دو ملت بە یک اندازە فشار و لطمە وارد شدە است ملت آذربایجان برای
رهائی همە اهالی از استبدا و دیکتاتوری کوشیدە است، همچنین ملت کرد نیز در راە
آزادی فداکاری بسیاری کردە و قربانی بی شمار دادە است. اما فتنە و دسایس دلالهای
سیاسی استعمار موجب و مانع نرسیدن این دو ملت بە آمالشان بودەاند.تا این جنگ جهانی
اخیر و بە نیروی توانای دولت پرچمدار آزادی دستگاە فاشیستی کە آلت دست استعمارگران بود
درهم شکست واین دوملت آزادیخواه نیز فرصت یافتند در بین خودشان برای از بین بردن و
امحاء فاشیستی و دیکتاتوری قد مردانگی برافرازند و دوبدودوش یکدیگر دست بە مبارزە
زدند و پرچم آزادی را بە اهتزاز در آوردند و این دو ملت برادر نەتنها برای احقاق
آزادی خودشان بلکە برای استقرار آزادی در سرتاسر ایرن برای همیشە دست بدست هم
دادەاند.
از این رو روز سە شنبە در شهر
تبریز در بناء ملی آذربایجان با حضور سران حکومت ملی کردستان: رئیس حزب دمکرات
کردستان و رئیس حکومت ملی کردستان جناب
آقای قاضی محمد، آقای سید عبداللە گیلانی عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کردستان،
آقای عمرخان شریفی عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کردستان و رئیس ایل شکاک، آقای
محمدحسین سیف قاضی وزیر نیروی حکومت ملی
کردستان، آقای رشیدبگ جهانگیری عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کردستان و رئیس ایل
هرکی، آقای زیروبگ بهادری عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کردستان، نمایندەی کردهای
اشنویە آقای قاضی محمد خضری و با
حضور سران حکومت ملی آذربایجان:
رئیس مجلس ملی آذربایجان جناب
آقا حاجی میرزا علی شبستری، نخست وزیر حکومت ملی آذربایجان ،جناب آقای سید جعفر
پیشەوری، معاون صدر فرقەی مرکزی حزب دمکرات آذربایجان، آقای پادگان، وزیر داخلەی
آذربایجان دکتر سلام اللە جاوید، وزیر فرهنگ آذربایجان آقای محمد بیریا –
برای استحکام دوستی ای در میان
آذربایجان و ملت کرد وجود داشتە است، برای پایداری صمیمیت و دوستی بیشتر در میان
هر دو ملت این قرارهای زیر مورد قبول قرار گرفتند کە هر دو طرف از این ببعد با زندگی
خود هموار سازند.
١-در محلهائی کە ضروری تشخیص
دادە شود هر دو حکومت ملی نمایندە مبادلە می کنند.
٢-در آذربایجان در آن جاهائی کە
ساکنانش کرد باشند کارهای دولتی در دست کردها خواهد بود و در کردستان نیز در
جاهائی کەاکثریت ساکنانش آذربایجانی باشند از طرف مامورین حکومت ملی آذربایجان
ادارە خواهند شد.
٣-برای حل و فصل موضوع اقتصادی
در بین دو ملت کمیسیون مختلطی تشکیل خواهد شد و تصمیمات این کمیسیون بە کوشش سران این دو حکومت اجراء خواهند شد.
٤-در موقع لزوم در بین حکومت
ملی آذربایجان و حکومت ملی کردستان همکاری نظامی
انجام خواهد گرفت و بایست آنجە ضروری است برای کمک یکدیگر انجام دادە شود.
٥-در موقع لزوم گفتگو با حکومت
تهران این امر باید موافقت حکومت ملی آذربایجان و حکومت ملی کردستان باشد.
٦-حکومت ملی آذربایجان برای آن
کردهائی کە در خاک آذربایجان زندگی میکنند تا آن اندازە کە در قدرتش باشد برای پیشرفت زبان و ارتقاء فرهنگ آنها خواهد
کوشید. همچنین حکومت ملی کرد نیز برای آن آذربایجانیهائی کە در خاک کردستان زندگی
میکنند برای پیشرفت زبان و ارتقاء ملی آنها تا آن اندازە کە بتواند کوشش مینماید.
٧-هرکس برای بهم زدن دوستی
تاریخی ملت آذربایجان و ملت کرد و از بین
بردن برادری دمکراتیک ملی آنها یا لکەدار کردنشان بکوشد هر دو طرف با یکدست این
گونە مرتکبین را بە سزای اعمالشان خواهند رساند.
محل امضاء آقایان نامبردە در بالا
١٤-مذاکرات
تهران
هیئت مذاکرە
کنندەی حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان روز ٩ اردیبهشت ١٣٢٥درتهران در
یک طرح ٣٣ مادەای خواستهای خود را با نمایندگان دولت مرکزی در میان گذاشتند. ١٣
مادەی مربوط بە کردستان از این قرارند:
٢-آذربایجان از
استانهای سابق ٣ و ٤ و ولایت خمسە تشکیل
میشود. در یک واحد معین ارضی بنام حکومت خودمختار بخشی است از کشور ایران و مرکز
آن تبریز است.
تبصرە: مرکز
کردستان آذربایجان شهر مهاباد است.
١٠-در ادارات
دولتی و هیئت ملی، مکاتبات بە زبان آذربایجانی و در کردستان آذربایجان بە زبان
کردی خواهد بود.اما از آنجائیکە فارسی زبان دولتی ایران است در مناسبات میان دولت
مرکزی و ادارەهای آذربایجان و کردستان آذربایجان و با هیئت های ملی آنها برای بودن
مکاتبات بفارسی مانعی در بین نیست.
١١-در
مدارس ابتدائی در آذربایجان درس و آموزش بە زبان آذربایجانی و در کردستان
آذربایجان بە زبان کردی خواهد بود. در
مدارس متوسطە و عالی اموزش بە هر دو زبان یعنی آذربایجانی و فارسی یا کردی و فارسی
خواهد بود.
١٢-آن مواد
قانونی را کە تاکنون مجلس ملی آذربایجان تصویب کردە است و حکومت ملی آذربایجان آنها را بە اجراء در
آوردە است، تا زمانیکە از طرف هیئت ملی آذربایجان ملغی نشدەاند اعتبار دارند
(این مادە در
مورد کردستان آذربایجان نیز صدق میکند)
١٣-املاک خالصە
، زمین ، اموال و املاک دشمنان آزادی و مشروطیت در آذربایجان و نیز در کردستان آذربایجان کە در بین روستائیان تقسیم شدەاند بە رسمیت
شناختە میشود و هیجگاە این تصمیم لغو نخواهد شد و اینها پس دادە نمی شوند
١٧-بە آذربایجان
و کردستان آذربایجان اختیار دادە میشود بە نسبت جمعیت خود کە در حدود یک سوم از
ساکنین ایران را تشکیل میدهند، نمایندەگان خود را انتخاب کنند و بە مجلس شورای ملی
بفرستند. اعتبارنامە آن نمایندەگانی کە از طرف هیئت نظار آذربایجان وکردستان تصویب
و صادر شدەاند، مجلس شورای ملی نمی تواند رد نماید.
٢٠-بیست
وپنج در صد مالیات آذربایجان و
کردستان بە مرکز تادیە می شود، اما از آنجائیکە مردم آذربایجان و کردستان برای بدست آوردن دموکراسی و آزادی متقبل هزینەهای گزافی شدەاند،
امسال از پرداخت این مالیات معاف خواهند بود.
٢٣-هیئت
های ملی آذربایجان و کردستان باید آزادانە
اصلاحات معارف، کشاورزی و حفظ بهداشت را متحقق سازند.
٢٤-ثروت طبیعی آذربایجان
و کردستان و منابعشان تنها برای تامین
احتیاجات آذربایجان و کردستان مورد استفادە قرار میگیرند و ادارە کارخانجات این مناطق
در دست خود آنها خواهد بود.
٢٥-در
موقع لزوم کنترل کارخانجات شخصی در اختیار حکومت آذربایجان و کردستان و هیئت ملی
آن خواهد بود.
٢٦-در
آذربایجان و کردستان پخش هر نوع مطبوعات طبق تصویب هیئت های ملی انجام میگیرد. این
امر در مورد مطبوعات بە دیگر زبانها نیز صدق میکند.
٢٧-ادارەی
همەی بانکهای صنعتی، کشاورزی،و دولتی در آذربایجان و کردستان برعهدە هیئت های ملی
آنان است.
٢٨-تمام
مالیتها و عوارض بر درآمد کە در آذربایجان و کردستان بدست می آید در خزانەداریهای
بومی جمع و مستقیما بە مصرف لازم میرسند.
٣٠-دولت مرکزی
متعهد میشود کە در استان ٣ و ٤ و ولایت خمسە، مانند تکاب، سقز، بیجار، سردشت را کە
هنوز در دست دشمنان آزادی هستند تخلیە و آنها را بە کاربدستان ذی صلاح آذربایجان و
کردستان تحویل دهد.
١٥-فرازهای از فعالیتهای قاضی محمد در سالهای ١٣٢٣ و ١٣٢٤ و در زمان جمهوری
قاضی محمد در ١١ اردیبهشت ماە سال
١٢٧٩ هجری شمسی در مهاباد در خانوادەی با نفوذی بە دنیا آمد.
پدرش قاضی علی حاکم شرع بود و
مادرش گوهرتاج خانم خواهر خلیل خان از
عشایر فیض اللە بگی اطراف سقز بود. قاضی علی درتحصیلات علوم دینی وی بسیار سختی بە
خرج میداد. در این بارە سعید همایون مینویسد: "
دوران جوانی قاضی محمد همراە
است با جنگ جهانی اول و کشتار جمعی مردم اطراف آن در اوائل سال ١٩١٦ بدست قوای
ارتش تزاری، و نیز جنگ شهری سمکو با قوای دولتی در اکتبر ١٩٢١ در مهاباد.در جریان
حملەی روسها بە ساوجبولاغ شاید بە انتقام کشتە شدن کنسولشان در مهاباد کە یکسال
پیشتر در میاندواب کشتە شدە بود، قاضی فتاح کە با ترکان عثمانی همکاری میکرد در
جریان دفاع از شهر کشتە شد و پسرانش، عموزادەهای قاضی علی و برادرش قاضی لطیف بە
اسارت روسها در آمدند و تا انقلاب اکتبر در روسیە (گرجستان) زندانی بودند. پس از
این قتل عام بقایای خانوادەی قاضی از جملە قاضی محمد و برادرش مهاباد را ترک کردند
و مدتی را در خانەی دائیهایشان در منطقەی فیض اللەبگی و افشار بسر بردند. قاضی از
جوانی با کتاب سروکار داشت و بدون وقفە بە مطالعە میپرداخت. میسیونرهای لوتری در
سال ١٩١٢ در مهاباد پایگاهی ایجاد کردند، برای ترویج اونگلیسم، سواد آموزی و کمکهای
درمانی و اجتماعی بە مردم. قاضی محمد در حالیکە طلبەی علوم دینی بود با آنها در
تماس قرار گرفت و در مدرسەای کە آنان ایجاد کردە بودند بە آنها درس میداد و خود از
آنان انگلیسی میاموخت. خانم هانا شونهود و خانم امیلیا آندرسون کە در اواسط سالهای ١٩٢٠ در مهاباد بودند در
نوشتەهای خود بدین امر اشارە کردەاند. شونهود در هشتم فوریە ١٩٢٦ مینویسد:
" یکی از پسرهای قاضی علی، قاضی شرع نزد من درس انگلیسی میخواند و بە
من وعدە دادە است در تهیە کردن آن قاموس کردی کە من مدتها است با آن مشغولم بمن
کمک کند". امیلیا آندرسون یکی دیگر این از این میسیونرها پس از اعدام قاضی نوشتە است در " کردستان
مردی را بدار آویختند کە معلم زبان ما بود"، ارتباط قاضی محمد با این
میسونرها ادامە داشت.
هنری مولر کە در سالهایی ١٩٣٠
در مهاباد کار کردەاست از اشتیاق فراوان قاضی محمد برای یادگیری زبان انگلیسی
مینویسد و می افزاید آموزگار من چندان کە بفکر یادگیری انگلیسی است آنچنان بە فکر
یاد دادن من بە زبان کردی نیست..
بدون شک معاشرت قاضی محمد با ان
میسونرهای آمریکائی در شکلگیری برداشتهای وی در بارەی دمکراسی و خرافات تاثیر
زیادی داشت، وی مدتی نیز رئیس معارف مهاباد بود
در اکتبر ١٩٣١ قاضی علی درگذشت
و در مراسم دفن جنازەی پدرش از طرف عمویش سیف القضات قاضی یکی از شعرای برجستەی
کردستان عبای جانشینی پدر ومنصب قضاوت بوی تفویض شد، سیف القضات در آن ایام خود در دهات کردی ناحیەی
مرحمت آباد در کنار جغتو قاضی شرع بود، در این بارە هنری مولر در گزارشی خطاب بە
یکی از همکارانش کە قبل از وی در ساوجبولاغ بودە، از مهاباد مینویسد: " بامدار ١٩ اکتبر سال
١٩٣١، همسایە و دوست مهربان قدیمی مان قاضی علی، بعداز یکهفتە بیماری سر نهفت. بیش
از ٣٠٠٠ نفر در مراسم بە خاکسپاری جنازەی وی شرکت کردند، قبل از مرگش خانم
گودهارت ( یکی از مسیونرهای شیفتەی کردان)شب
و روز بر بالین وی بود و بدون شک اعضای خانوادەی قاضی این خوبی را فراموش نخواهند
کرد. این رخداد بار دیگر میسون ما و فعالیتهای ما را بە بهترین خانودەهای
ساوجبلاغی و بە صدها مردمی کە از دور و نزدیک آمدە بودند شناساند. پسر قاضی علی،
میرزا محمد، در این مراسم بطور رسمی بعنوان قاضی شناختە شد وقتیکە عبای
دراز و کلفت پدرش را بر دوشش انداختند. قاضی علی هر بار کە مرا میدید بخاطر
اینکە از احوالش میپرسیدید تشکر میکرد، باید شما هم از آمریکا نامەای بە پسرش
بنویسید و از او یاد آوری کنید و مرگش را تسلیت بگوئید، او در این بارە با من صحبت
کرد و دریافت چنین نامەای موجب امتنان وی خواهد شد."
16- متن سوگند قاضی محمد و
دیگران در روز دوم بهمن ١٣٢٤
كردستان، چهارشنبه 24 بهمن
1324/ 13 فوریر 1945
باقیماندە جشن خودسری و استقلال
کردستان
چناکه در بالا اشاره شد در اول و آخر و در میان خطابهها و هر وقتیکه نام ' ریاست جمهور قاضی محمد' بر زبان جاری میشد،
بدوان وقفه موزیک ملی نواخته میشد و [ شرکت کنندهگان] کف میزدند و هر از
چندگاهی شاگردان مدارس پسرانه و دخترانه سرود ملی میخواندند. در این موقع رئیس جمهور معظم به اعضاء کمیتهی مرکزی امر فرمود که قران
مقدس و نقشه و پرچم کردستان آماده شود، بلافاصله هیئت جمع شدند و دونفر دو نفر
در پشت سرهم براه افتادند و به مقر حزب دمکرات کردستان رفتند ، قرآن مقدس را
همراه با پرچم کردستان با احترامات فوق العاده روی دست ملا حسین شکاک گذاشتند و هیئت بترتیبی که رفته بودند پشت سر
وی بازگشتند تا به نزد پیشوا رسیدند و پیشوا بدست خود سرپوش را از
روی قرآن مقدس و نقشه و پرچم معظم
کردستان برداشت و مراسم تحلیف را چنین بجای آورد:
من به خدا،به
کلام عظیم خدا، به میهن،به شرافت ملی
کرد، به پرچم مقدس کردستان سوگند میخورم که تا آخرین نفس زندگی ام و ریخته شدن
آخرین قطرهی خونم با جان و مال در راه حفظ استقلال و اهتزاز پرچم مقدس کردستان
بکوشم و نسبت به رئیس جمهوری کردستان و
اتحاد کرد و آذربایجان مطیع و وفادار باشم و، همهی پیشمرگان و نمایندگان و حاضران به
این متن سوگند خوردند و پیمان وفاداری خود را اظهار نمودند. بعداز 5 دقیقه برادر
محبوب غنی خسروی پایان میتینگ را اعلام
کرد.نخست پیشمرگان میتینگ را ترک کردند و جناب ریاست جمهور به مقر حزب دمکرات
تشریف بردند و در سالن انجمن فرهنگی جلوس
کردند و دسته دسته نمایندگان طوایف و قبایل و شعبههای حزب دمکرات و اهالی شهر و
دهات بخدمت پیشوا میرفتند آئین بیعت را بجای می آوردند. وعدهی فداکاری و وفاداری میدادند و پس از صرف شربت و
چائی از خدمت ایشان مرخص میشدند. صدای زنده باد کرد و کردستان بزرگ، زنده باد
رئیس جمهوری معظم کردستان، زنده باد اتحاد کرد و آذربایجان، انسان وحیوان ،در و
دیوار را به رقص در آورده بود. دلها چنان پر از شادی بود که عدهای مست آزادی و برخی دیگر از شدت غرور اشک میریختند و عدهای
دیگر نیز از مرحلهی گریستن خارج شده بودند جدا نشسته بودند و روحشان در عالم
ملکوت در پرواز بود و خود را درعالم بالا میدیدند و بدون وقفه در خیابان ها و کوچهها صدای تیر مسلسل و
تفنگ و طپانچه زمین و کوه را بلرزه می افکند. اینها همگی به افتخار استقلال و
معرفی رئیس جمهوری کردستان انجام میگرفت.میتینگ تا ساعت 12 بعدازظهر ادامه
داشت و در آن موقع ریاست جمهور به خانه
بازگشتند و حاضرین نیز درحالیکه همگی غرق در سرور و مست آزادی بودند به خانههای
خودشان بازگشتند...
نامه» رهبران جنبش ملی-دموکراتیک آذربایجان به رهبران اتحاد
شوروی
(یک سند نو یافته)
سیروس مددی
• سند زیر که برای نخستین بار به فارسی منتشر شده است، «پیام» رهبران حکومت
ملی دموکراتیک آذربایجان (۱۷ آذر ۱۳۲۵) به رهبری اتحاد شوروی است. این «پیام» که چند روز
پیش از اشغال آذربایجان توسط ارتش شاهنشاهی، اوباشان و تفنگداران ملاکین نوشته
شده، از نظر بیان برخی حقایق تاریخی پیرامون نهضت دموکراتیک آذربایجان دارای
اهمیتی بی بدیل است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سهشنبه ۵ دی ۱٣٨۵ - ۲۶ دسامبر ۲۰۰۶
***
جنبش نیرومند مردمی، که پس از فرار رضاشاه (شهریور ۱٣۲۰) در آذربایجان پا گرفت، در
آذرماه ۱٣۲۴ موفق شد با استفاده از شرایط مساعد بین المللی، حاکمیت ارتجاع تهران و
زمینداران بزرگ و مرتجعین بومی را در آذربایجان براندازد و با استقرار حکومتی
دموکراتیک در این ایالت، دست به اصلاحات گسترده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زند.
حاکمیت آزادیخواهان آذربایجان از همان آغاز گرفتار یک بحران بزرگ گشت: وجود دو
قدرت سیاسی با دو ترکیب، دو کارکرد و دو هدف در یک کشور، در دراز مدت ناممکن بود.
آذربایجان که برخلاف ادعاهای ارتجاع، قصد « تجزیه و الحاق» به کشوری دیگر را
نداشت، سرانجام یا باید تهران را بیاری آزادیخواهان سراسر ایران دموکراتیزه می کرد
و یا مغلوب تهران می گشت و همه دستاوردهای نهضت را از دست می داد. راهی جز این
نبود. خود طرفین درگیر نیز بر این حقیقت معترف بودند. تهران می کوشید باسیطرە کامل
بر آذربایجان، حاکمیت را به ملاکان، اشرافیت، دیوانسالاران، ژاندارمها و مرتجعین
رنگ وارنگ بازگرداند واما آذربایجان، سودای ایفای آن نقش سترگی را داشت که درجنبش
مشروطیت و جنبش خیابانی آغاز کرده بود.
سید جعفر پیشه وری- رهبر آذربایجان دموکرات- با اشاره به ناپایداری اوضاع درآن
زمان می گفت:
«همچنانکه در یک حوض نمی تواند دو نوع آب وجود داشته باشد، در یک کشور نیز وجود
سیاستهای مختلف ممکن نیست. حکومت باید حکومت خلق باشد... ما، یا تا آخرین نفر
خواهیم مرد، یا، تمام خلقهای مظلوم ایران را آزاد خواهیم کرد. ( از نطق پیشه وری
در فرودگاه تبریز هنگام عزیمت به تهران جهت مذاکره با تهران. روزنامه آذربایجان.
شماره ۱٨۵، ۹ اردیبهشت ۲۵).
ولی «آزادسازی خلقهای مظلوم ایران» و برقراری «حکومت خلق» به بسیاری عوامل دیگر
مشروط می شد. ایران، هم بخاطر ثروتهای فراوانش و هم بخاطر موقعیت منطقه ای خود -
برای استعمارگران امپریالیست از آنچنان اهمیتی برخوردار بود که آنها حتی حاضر
نبودند- چنانکه بعدها اثبات شد- وجود نیروهای غیر چپ معتدل ضد استعمار، مانند مصدق
را- که چندان نیز در بند اصلاحات دموکراتیک بسود توده های زحمتکش نبود- تحمل کنند.
تا چه رسد به نهضت آذربایجان که با اصلاحاتی همچون رفرم ارضی و تغییر ساختار دولت،
بنیاد ملاکین بزرگ و ... را بر می انداخت.
در نبرد میان آزادی و ارتجاع در ایران، استعمار انگلستان- حمایتگر دیرین اشرافیت
فاسد، زمینداران ستمگر، سازمان روحانیت و مجموعه دشمنان مردم، بهمراهی ایالات
متحده امریکا، همچنان پشتیبانان جبهه ارتجاع بود و قدرت مقابل، یعنی اتحاد شوروی
از جنبشهای دهقانان علیه بهره کشی اربابان، از مبارزه کارگران و توده های شهری
برای بهبود شرایط کار و زندگی، از مبارزات زنان برای کسب برابر حقوقی، از برابر
حقوقی ملیتهای ساکن ایران و از اصلاجات دموکراتیک پشتیبانی می نمود. اژدهای سرمایه
جهانی که به نفت ما و شرق میانه معتاد شده بود، بدلایل متعدد بهیچ رو حاضر نبود،
در برابر نهضت مردم گامی عقب نشیند. اتحاد شوروی نیز که بعد از جنگ جهانگیر دوم،
با پرداخت هزینه ای کمرشکن از محاصره چند ساله دول معظم غرب رسته بود، قبل از هر
چیز می کوشید مانع از استقرار مجدد حاکمیت دولتهای طرفدار غرب در مرزهای جنوبی
خود، و مشخصا در مجاورت کانهای نفت باکو باشد. منافع بلوک کشورهای امپریالیستی با
منافع زمینداران، اشراف و خاندانهای حکومتگر و سران نظامی ایران انطباق می یافت و
اتحاد شوروی- علاوه بر الزامات آرمانی- سود مشخص خویش را در همدستی با توده
دهقانان، کارگران، آزادیخواهان و ... می یافت.
آزادیخواهان آذربایجان که با استفاده از این فضا و با بهره گیری از کمکهای اتحاد
شوروی موفق به عقب راندن ارتجاع از آذربایجان گشته بود با آغاز عقب نشینی اتحاد
شوروی، در برابر تهاجم انگلستان و ایالات متحده، به بحرانی کشنده گرفتار آمدند.
نهضت – علیرغم شرکت توده ای مردم و بویژه دهقانان در آن- در عمل قادر نبود به
تنهایی در برابر اتحاد تهران، ارتجاع بومی و حامیان بین المللی آن دوام آورد.
آذربایجان که در ابتدا با محاسبه روی پایداری توازن موجود و حمایت پایدار اتحاد
شوروی دست به اصلاحات گسترده زده بود و سودای دموکراتیزه کردن سراسر ایران را در
سر داشت، پس از چندین ماه، با درک شرایط جدید و با توصیه – یا فشار- شوروی از
رادیکالیسم – یا تندی- ماههای نخست کاست و در خرداد ۱٣۲۵ با امضای موافقتنامه ای –
که در همین سند به آن اشاره شده است- در برابر تهران چندین گام عقب نشست. ولی
تهران پایبند هیچ موافقتنامه ای نبود. در ایرانی که حاکمیت آن تحت سلطه فاسدترین
نمایندگان زمینداران، اشرافیت و ناسیونالیستهای دوآتشه آریاپرست قرار داشت، تحمل
«آذربایجان دموکرات» ممکن نمی گشت. تهران ماهها بود که آذربایجان «شلتاق» گر را به
«گوشمالی» پس از خروج «مهمان» ( ارتش سرخ) تهدید می کرد و اینک پس از خروج نیروهای
شوروی از ایران، زمان این گوشمالی فرا رسیده بود.
حملات پراکنده ارتش تهران و تفنگداران مزدور فئودالها که از بهار سال ۱٣۲۵ آغاز گشته بود. در آذر ماه
وسعت گرفت. تهران که بر هراس زمستان ۲۴ فائق آمده بود، پس از خروج نیروی سرخ از
آذربایجان، مستظهر به کمک نامحدود مالی و نظامی و بین المللی انگلستان و امریکا،
حمله را آغاز کرد. در جبهه مقابل – یعنی نهضت آذربایجان- فلاکت بتدریج آشکار شد.
یکی از جهات این فلاکت مسئله سلاح بود. زحمتکشان و آزادیخواهان آذربایجان- بویژه
دهقانان، با درک خطر استیلای مجدد اربابها و مرتجعین رنگارنگ خواستار تسلیح و
مقاومت بودند، ولی سلاح لازم وجود نداشت. گفته می شود ارتش سرخ نیز هنگام خروج از
ایران آن مقدار سلاح سنگینی را که در اختیار نهضت گذاشته بود، پس گرفته و با خود
برده بود. فدائیان و ارتش ملی در واقع فاقد سلاح سنگین بودند(۱) و تهران حمله خویش را با
هواپیما و تانک و توپ آغاز کرده بود.(۲) در همین روزهاست که پیشه وری بناچار – در شرایط
فقدان سلاح، طی فرمانی به رهبری فدائیان قافلانکوه، استفاده از بطری های آتش زا،
کوکتل مولوتف، را طرح می کند.(٣) روشن بود که دربرابر هواپیما و تانک و توپ مقاومت
با بطری آتش زا بیشتر به شوخی شباهت داشت تا درگیری در یک جنگ تمام عیار.
در چنین فضایی رهبری نهضت دموکراتیک آذربایجان با فرستادن نامه ای در تاریخ ۱۷ آذر ۱٣۲۵ به رهبری اتحاد شوروی، ضمن
توصیف صحنه نبرد، از اتحاد شوروی تقاضای کمک- و سلاح- کرد. در این پیام که آنرا
اکنون پس از شصت سال منتشر می کنیم، رهبران آذربایجان با یادآوری خطری که جنبش
آزادیخواهانه در آذربایجان، ایران و منطقه را تهدید می کرد، با نشان دادن عواقب
عقب نشینی اینچنینی در برابر مرتجعین زخم خورده، کوشیدند رهبری شوروی را به حمایت
مجدد- حتی پنهانی- از جنبش بکشانند. ولی همه این هشدارها بی نتیجه ماند. رهبران
شوروی منافع کشور خویش را بر منافع آزادیخواهان آذربایجان و ایران ترجیح دادند.
بحران مرگباری رهبران آذربایجان را چنان درهم پیچید که حتی از سلاح موجود نیز
استفاده لازم نشد. آذربایجان، توسط ارتش تهران و چریکهای مسلح زمینداران بزرگ - که
دعای خیر "شریعتمدار" ان همراهشان بود، اشغال گشت. بیش از۲۰ هزار نفر- عمدتا از
دهقانان- بطرق مختلف سلاخی، تیرباران، حلق آویز و کشته شدند، قریب به ۱۰۰ هزار نفر از آذربایجان
تبعید گشته جلای وطن کردند. ارتش شاهنشاهی در آذربایجان آنچنان با خشونت و قساوت
عمل کرد که گویی ارتش خونریز کشوری بیگانه، کشور دیگری را فتح کرده است.
***
سند حاضر که مسامحتا عنوان نامه به آن داده ایم عبارت از ۷ صفحه متن ماشین شده است که
چند تصحیح املایی روی آن انجام گرفته است. مضمون آن مطالبی است که رهبران
آذربایجان در گرماگرم حملات تهران و در بحبوحه فلاکت به کنسول شوروی در تبریز
رسانده اند تا از طریق او به اطلاع رهبری شوروی برسد. کپی متن اصلی این نامه را
پژوهشگر ارجمند آقای افراسیاب هورامی در بهمن ماه ٨٣ در اختیار من نهادند. بر اساس
اطلاعات آقای هورامی، «نامه» با مشخصات زیر АВПРФ, ф.۰۹۴, оп.٣٨ , п.٣۶۴A, д.۴۹, л.۱-۷ در آرشیو سیاست خارجی
فدراسیون روسیه (Федерации Архив внешней политики Российской )
نگهداری می شود. بگفته آقای جمیل حسنلی نسخه ای از این سند با مشخصات زیر در AR SPIHMDA, f.۱,s.٨۹,i.۱۱۴,v.۲۱٨-۲٣۰ ( آرشیو دولتی جمهوری
آذربایجان درباره احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی مخزن۱ فهرست ٨۹ پوشه۱۱۴ صفحه ۲۱٨- ۲٣۰) نیز در باکو نگهداری می شود.
جمیل حسنلی چند سطر از این سند را در کتاب خود تحت نام «گونئی آذربایجاندا سووه ت-
آمریکا- انگلتره نین قارشی دورماسی.(۱۹۴۱-۱۹۴۶) باکی. ۲۰۰۱ آذربایجان نشریاتی. صص ۵۲۰-۵۲۲» (رو در رویی شوروی- امریکا-
انگلیس در آذربایجان جنوبی. (۱۹۴۱-۱۹۴۶) باکو ۲۰۰۱. نشر آذربایجان. صص ۵۲۰-۵۲۲). نقل کرده است.(۴) دقت در نامه نشان می دهد که
این نوشته بخشی از مجموعه ای حجیم است که نگارنده این سطور خواهد کوشید بخشهای
دیگر آن نیز در اختیار پژوهشگران و علاقمندان تاریخ معاصر قرار دهد.
۶۰ سال است که ارتجاع ایران از
درایت قوام السلطنه و از فریب خوردن استالین سخن می گوید. سالهاست که مورخین و
«روشنفکرانی» که با زهر ناسیونالیسم افراطی و عظمت طلبانه فارس مسموم گشته اند،
نیم قرن وطنفروشی این رجل فاسد و بدنام را بخاطر «فریب دادن» استالین و «حفظ تمامیت
ارضی ایران» می بخشند و اورا می ستایند. این نامه بار دیگر بر این تصور خام تفرعن
آمیزخط بطلان می کشد.
***
در پایان، با سپاسگذاری دوباره از آقای هورامی، یاداوری چند نکته را سودمند می
دانیم:
- در عنوان نامه، آخرین کلمه را نمی توان بطور کامل خواند. تنها چند حرف در آن
قابل تشخیص است ( ویـــ ... ). بنابرین، آخرین کلمه می تواند حروف اول
«وئریلسین»(داده شود) و یا «و یولداش..» (به رفیق...) باشد. جمیل حسنلی مدعی است
نامه به رهبری شوروی و باقروف نوشته شده، حال آنکه در سند نامی از باقروف نیست و
امکانی برای قید این نام در آخر عنوان نیز وجود ندارد. اگر نویسندگان نامه ذکر
نامی را ضروری می دانستد، این نام باید استالین می بود. بنابرین بنظر می رسد کلمه
آخر عنوان نامه، «وئریلسین» باشد.
- آقای حسنلی نام کنسول شوروی در تبریز را کراسین ذکر کرده که توسط مترجم فارسی
بخشهایی از کتابش به کراسنی ترجمه شده است. (فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان.
ص ۲۰۷ و ...) در صورتی که در متن
سند کراسنیخ است و در صفحه ۱۵۹ اسناد منتشره از طرف خانبابا بیانی تحت نام
«غائله آذربایجان» نیز کراسنیخ آمده است..(خانبابا بیانی. غائله آذربایجان. تهران.
۱٣۷۵ انتشارات زریاب. ۱۵۹)
سند را من از متن اصلی آن – ترکی آذربایجانی- بزبان فارسی ترجمه کرده ام و نسخه ای
از ترجمه در بهمن ٨٣ در اختیار آقای هورامی قرار داده شده است. ترجمه ای از فارسی
به کردی در مطبوعات کردی منتشر شده است.
در ترجمه فارسی سند کلمات ناخوانا را با نقطه چین مشخص کرده ایم. هر آنجا که کلمه
ای ناخوانا ولی بظن قوی قابل تشخیص بود، در درون [«......»] آورده شده است. در چند
مورد من کلمه ای را برای کمک به درک مضمون جملات به متن افزوده ام که در داخل
[ ] مشخص شده اند. در اصل سند، به جای نام اتحاد شوروی از نامهای
مختلفی استفاده شده است.(شورالار اتفاقی، سویت لر و ...). من همه آنها را به
«اتحاد شوروی» ترجمه کردم.
سیروس مددی. کلن- آلمان. دی ۱٣٨۵
sirus_tabrizi@yahoo.com
------------------------------------------------
۱- «اطلاعات واصله در روز ۱٨ آذر ۱۲٣۵ مشعر بر این بود که
متجاسرین در موضع قافلانکوه فقط دارای ٣ خمپاره انداز و ٣ ارابه توپ کوهستانی
بودند.» سرلشگر زنگنه : خاطراتی از ماموریتهای من در آذربایجان ... چاپ سوم. ص ۱۶٨
۲- خواننده علاقمند به این بخش
از حیات نهضت آذربایجان برای آشنا شدن با استیصال فدائیان دربرابر حملات هواپیماها
و تانکها در قافلانکوه، می توانند از جمله به کتاب گماشتگیهای بدفرجام نوشته حسن
نظری. انتشارات مرد امروز. اردیبهشت ۱٣۷۱، ج.۱، صص۱۲۲- ۱۴٣ ، مراجعه نمایند.
٣- زنگنه. همان منبع. ص ۱۷۵
۴- نوشته های جمیل حسنلی درباره
نهضت آذربایجان، چون تامین اغراض سیاسی، ایدئولوژیک و ... ویژه ای را هدف قرار
داده اند، مخدوش و فاقد بنیان علمی اند. دستچین مغرضانه ای از این آثار غرض آلود
با نام «فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان» بزبان فارسی ترجمه و در تهران منتشر
شده است.
نامه رهبران نهضت دموکراتیک آذربایجان به رهبران شوروی
(۱۷ آذر ۱٣۲۵)
از طریق آقای کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز به دولت شوروی...
شما خود بسیار خوب می دانید که پس از بازگشت نمایندگان ما از تهران(۱) ، مطبوعات دست راستی و
ارتجاعی آنجا، برای نابودی آزادی و مجموعه دستاوردهای نهضت دموکراتیک ما، با لحنی
بسیار جدی و پر حرارت ضرورت حمله نظامی به آذربایجان را تبلیغ می کردند. قوام
السلطنه نیز که قبلا از اعزام نیرو برای تامین آزادی انتخابات سخن می گفت، در
تلگرافات و بیانیه های خود علنا و رسما اعلام کرد که برای خاتمه دادن به نهضت و
نابودی سران آن به آذربایجان حمله خواهد کرد. سرانجام این مسئله
در حرف و نوشته محدود نماند و ساعت هفت قبل از ظهر روز سیزدهم همین ماه [آذر]،
نیروهای مسلح اعزامی او ، در منطقه رجعین ۱۲ ساعت تمام پستهای فدایی مارا زیر آتش تفنگ،
مسلسل، توپ و تانک گرفتند و کوشیدند وارد اراضی ما شوند. گذشته از این، برخلاف
موافقتنامه امضا شده، نیروی مسلح به زنجان اعزام نموده و برخلاف نامه رسمی معاونش
مظفر فیروز، فئودال مشهور ذوالفقاری(۲) و دیگران را نه تنها از زنجان دور نکرده، حتی به
او درجه سرهنگی داده ، مسلح نموده به مقابله با ما فرستاده است.
اینها همه نشان می دهند که قوام ـ هنوز مرکب امضایش پای موافقتنامه با ما و زیر
نامه هایش به دکتر جاوید ـ استاندار آذربایجان ـ خشک نشده ـ با بیشرمی آنها را نقض
کرده و نیت پلید خود را علنی ساخته است. روشن است که او در اندیشه اجرای تعهدات
رسمی ای که در باره حل مسالمت آمیز مسئله آذربایجان به نمایندگان شوروی ـ که خود
آنها را واسطه سازش با ما قرار داده ـ نیست. در چنین حالتی تنها یک راه در برابر
خلق آذربایجان باقی می ماند و آن راه، دفاع از آزادی با نیروی سلاح خود و قهرمانی
جوانان خویش است.
خلق ما به خوبی دریافته است که ضامن آزادی او، نه توافق ها، نوشته ها، موافقتنامه
ها و تلگرافها، بلکه فقط نیروی بازو و قدرت سرنیزه اش خواهد بود. خلق ما نمی تواند
قشون و قوای مسلحی را ـ که بدنبال نامه های مسالمت جویانه قوام به دکتر [« جاوید
»] به آذربایجان فرستاده می شوند ـ نبیند. قوام قادر است این کار را هر دقیقه که
بخواهد انجام دهد و هیچ سند و موافقتنامه ای نمی تواند از این حرکت خائنانه او
جلوگیری کند.
ما هشت ماه تمام است که برخلاف احساسات مردم ما، بر خلاف آرزوها و تمایلات اعضا و
فعالان فرقه مان؛ بخاطر پیشرفت امور و حل مسالمت آمیز اختلافات؛ با در نظرداشت
سیاست جهانی دوست بزرگمان اتحاد شوروی و با توجه به میانجیگری دولت شوروی، کوشیده
ایم سیمای قوام را دموکراتیک و مترقی جلوه دهیم و حتی در مواقعی برخلاف فکر و
اعتقاد خویش از او تعریف و تمجید نیز نموده ایم. هدف این بوده است که کار از جانب
ما مختل نشود. حتی زمانی که فدائیان ما امکان تسخیر قزوین، رشت و تهران را نیز
داشتند، ما از نفوذ و احترام خویش استفاده کرده و جلوی آنها را گرفته ایم تا بهانه
بدست او نیفتد. این گذشتهای ما را جهانیان می دانند و شما بهتر از همه می دانید.
ما در اجرای این موافقتنامه، حکومت ملی خود را ملغی کردیم، مجلس ملی مان را به
انجمن ایالتی تبدیل نمودیم، دسته جات فدائی را به سازمان نگهبان مبدل ساختیم؛
آماده سپردن اختیار و فرماندهی قشون ملی مان به آنان شدیم و شروع به تحویل همه
عایدات خود به خزانه آنها یعنی بانک ملی کردیم.(٣) اینهمه به این خاطر بود که
دستاویزی به دست آنها داده نشود. قوام با مشاهده این کوتاه آمدنهای ما هر روز بر
خواستهای خود افزود و سر انجام کار را به آنجا رسانیده است که می خواهد با یک
حمله، بیکباره به آزادی خاتمه دهد. او مسئله نفت را با این قصد پیش کشیده است که
خروج ارتش سرخ را از ایران تامین کند و نهضت ملی آذربایجان را در هم بکوبد. تردیدی
نیست که او این کارها را با دستورات انگلیس و امریکا ـ که به ثروت ایران چشم دوخته
اند ـ انجام می دهد. او خیال می کند که قادر خواهد بود همواره کار خود را با فریب
و دروغ از پیش ببرد. او فکر می کند همانطور که آذربایجانیها را فریفت، می تواند
دولت شوروی را نیز اغفال کند و مسئله نفت را نیز با نیرنگهای گوناگون خاتمه دهد.
ما آذربایجانی ها بسیار خوب می دانیم که انگلیسی ها و امریکایی ها می کوشند مسئله
نفت را بهر قیمتی بسود خود حل کنند. و قوام نوکر آنهاست. اولا همانگونه که می
بینید او حاضر نیست حتی یک نفر آزادیخواه به مجلس راه پیدا کند. این خود اقدامی
مستقیم علیه کشور شوراهاست. مجلسی که از مرتجعین تشکیل شود قطعا راضی به داده شدن امتیاز نفت به کشور شوروی نخواهد بود. قوام نیز
یا به بهانه [مخالفت] مجلس، قول خود را زیر پا خواهد نهاد و یا با استعفا گریبان
خود را رها خواهد کرد. حکومت شوروی نیز نخواهد توانست از وعده های قوام بعنوان یک
سند و یک مدرک رسمی استفاده کند. چنین حوادثی در تاریخ ایران زیاد اتفاق افتاده
است. پس از جنگ جهانی اول وثوق الدوله برادر قوام السلطنه قراردادی با انگلیسی ها
بست. پس از آنکه این قرارداد از طرف شاه و مجلس رد شد، آنها [حتی] نتوانستند پولی
را که به وزرای دولت ـ مثلا نصرت الدوله پدر مظفر فیروزـ داده بودند، پس بگیرند.
بنابرین مسئله نفت مسئله بسیار نسیه ای است که دولت شوروی بدون داشتن طرفدارانی در
مجلس و جامعه موفق به دستیابی به آن نخواهد شد.« حسن نیت» قوام السلطنه نیز نمی
تواند تضمین محکمی بحساب آید. زیرا او در مسئله آذربایجان نشان داد که حسن نیت
چیست.
مسئله نفت هنگامی می تواند بسود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن
باشند. همین نیروها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق العاده ای در حال سرکوب شدن
و از بین رفتن اند. ولی [هنوز] کاملا از بین نرفته اند. نیروی ما در آذربایجان،
نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم.
این امکانات ما می تواند نیروهای آزادیخواه و دموکراتیک دیگر نقاط ایران را تقویت
کند. متاسفانه اگر کار به این منوال پیش رود، نیروی ما نیز بسرعت از دست خواهد
رفت. آن هنگام قوام و دیگر مرتجعین هر چه را که بخواهند ـ بی آنکه مانعی بر سر راه
باشد ـ انجام خواهند داد. در کل باید اعتراف کرد که در سیاست، حساب باز کردن روی
حسن نیت قوام و یا یک کارمند دیگر دولتی کاری [«بیهوده»] است. طرفدار جدی سیاست
شوروی، بخش مترقی و آزادیخواه خلق است و همین نیرو است که باید تقویت و حمایت شود.
بهمین خاطر است که باید نهضت آذربایجان را حفظ کرد و از آن مراقبت نمود.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که در ایران، کشورهای خارجی [« دخیل در »]
سیاست، هرگز نفوذ و نیروی خود را از دست نداده اند. بویژه انگلیسی ها با نیرومند
نگهداشتن [«طرفدار»] های خویش، اعتماد آنها را جلب کرده و در موقع لزوم استفاده
کرده اند. مثلا حادثه قشقائی را در نظر بگیریم. شما خوب می دانید که در آنجا چندین
بار شورشهای بزرگی علیه دولت بپا شد. با اینهمه انگلیسی ها تا امروز امکان ضبط حتی
یک قبضه تفنگ از آنها را [به دولت ایران] نداده اند. آنجا و یا بختیاری [ها] و
دیگر طوایف جنوب همچنان در حکم دژهای انگلیسی ها هستند. آنها [یعنی انگلیس ها] نیز
روز بروز بر این نیروها می افزایند.
شما خود خوب می دانید که توده را همیشه نمیتوان بپا خیزاند. و [نهضت] را همیشه
نمیتوان بوجود آورد. زمینه برای نهضت عظیم توده ای همه وقت فراهم نمی گردد. در
نتیجه علتهای بسیار و فداکاریهای عظیم، یک نیروهای ترقیخواه اجتماعی در ایران و یک
نهضت بزرگ در آذربایجان شکل گرفته است. این نهضت حامی مستقیم دولت شوروی و پشتیبان
سیاست شوروی در ایران است. این نیرو سلاح برنده ای برای سیاست شوروی است که از
طریق آن اتحاد شوروی نیز مانند خلقهای ایران قادر به انجام کارهای بزرگ خواهند
گشت. این نیرو نیرویی است که آماده فداکاریهای عظیم در راه منافع عمومی [مردم و
جامعه] است و اگر از دست داده شود، به این زودی قدرت جدیدی نخواهد توانست بوجود
آید.
ما نمی دانیم که چرا خلقهای ستمدیده یونان و اندونزی و یا نقاط دیگر می توانند
مسلحانه در راه آزادی خویش مبارزه کنند، ولی ما باید با دست خود، خود را تسلیم
جلادان کنیم. این نه فقط حرف ما، بلکه گفته آشکار مردم ما و اعضای برجسته فرقه
ماست. فرقه ما و خلق ما بما می گویند که با اینهمه دلایل و مدارکی که در در دست
داریم، دیگر نمی توانیم حرف و نوشته را باور کنیم و به قوام السلطنه و دیگران
اعتماد نماییم. قوام می رود و دیگری بجای او می آید. اگر ما با نیروی مسلح خود
ارتجاع را در هم نکوبیم، سیاست هرگز به سود ما نخواهد چرخید. هیچ تضمینی برای ما
وجود ندارد و ما نمی توانیم خود را گول بزنیم. امکان امروزی را نباید از دست داد.
ما اگر چنین کنیم تاریخ همواره ما را مذمت خواهد کرد. در جهان هیچ ملتی خود بدست
خویش قدرت خود را نابود نکرده است. ما نیز نباید چنین کنیم.
حمله خائنانه نیروی اعزامی قوام به ما، هیجان شدیدی در میان مردم ما بوجود آورده
است.مردم گروه گروه به فرقه مراجعه می کنند و برای دفاع از آزادی سلاح می خواهند.
این نیز بیانگر جدی روحیه مردم ماست. روحیه چند فئودال و یا چند عنصر ارتجاعی دیگر
مانند امیرنصرت اسکندری، جمال امامی، سرلشکر مقدم و ذوالفقاریها ، نمی تواند
بیانگر روحیه خلق باشد. روحیه آنها ـ که آقایی و زمینهایشان را از دست داده اند ـ
روشن است که چگونه می تواند باشد. ولی توده های شهری و روستایی که آزادی و زمین
بدست آورده اند، آماده هرگونه فداکاری در راه دست آوردهایشان هستند. اگر ما امروز
امکان دهیم که آزادی آنان از بین برود، دیگر بپا خیزاندن آنان ممکن نخواهد گشت.
آنها دیگر به کسی اعتماد نخواهند کرد. توده نه فقط از ما، بلکه از همه نیروهایی که
با شعار آزادی بمیدان می آیند نا امید و مایوس خواهد گشت. نیرو و قدرت ما نیز در گرو
اعتماد و ایمان مردم به ماست.
خلق آذربایجان، رهبر آن فرقه دموکرات و سران فرقه دو انتظار از دولت شوروی
دارند:
اولا مادام که مرزهایمان باز هستند و قدرت ملی مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح
داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما
براحتی قادریم این سلاحها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف
از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما
سلاح زیادی نمی خواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست
خالی جلوی دشمن بروند.
ثانیا حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداخته است،
اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان
قیام آزادیخواهان همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز
نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر
سازیم.
اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از تهران کاملا قطع رابطه کنیم و حکومت ملی
خویش را بوجود آوریم.
( [مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد.). سیاست شوروی هر کدام از این دو
راه را که انتخاب کند، ما می توانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.
قوام قبل از آنکه فرماندهی نیروهای مسلح ما را در اختیار بگیرد، سیمای حقیقی خود
را نشان داد. این ، خوشحال کننده است. او اگر این کار را بعد [ از در دست گرفتن
فرماندهی نیروهای مسلح ما] انجام می داد، ما را یکسره نابود می کرد. مردم
آذربایجان از حمله امروز او احساس خوشبختی می کند. او می توانست اینکار را زمانی
انجام دهد که ما فاقد توان دفاعی باشیم. حال آنکه امروز این امکان دفاعی وجود
دارد. اگر از این توان درست استفاده شود ما قادریم به خواسته هایمان دست یابیم.
نه، اگر اندکی تاخیر شود و یا تردید بخود راه دهیم، این امکان از بین خواهد رفت.
چنانکه در بالا گفتیم مردم می ترسند، مایوس می شوند و ارتجاع قوای آزادی را منهدم
و نابود می سازد. این نیز به معنی از دست رفتن نفوذ و قدرتی است که اتحاد شوروی در
نتیجه سالهای طولانی کوشش و زحمت بدست آورده است. در نتیجه ایران بالکل به آغوش
انگلیس و امریکا می افتد، دسپوتیسمی شدیدتر از دوره رضاخان در ایران پیش می آید و
سیاست شوروی بهیچ عنوان امکان حرکت نمی یابد. در چنین دوره و در چنین شرایطی سخن
گفتن از نفت در ایران ........ می شود و دولت شوروی در [موضوع] نفت کاملا می بازد.
در این هیچ تردیدی نیست.
شکست سیاست شوروی در مسئله نفت در ایران، به معنی شکست سیاست ترقیخواهانه در ایران
است. این شکست ضربه بزرگی به جنبشهای دموکراتیک در خاور زمین خواهد زد. زیرا
همانگونه که جنبش آذربایجان تاثیر عظیم و مثبتی بر جای نهاده است، شکست آن نیز تاثیر
منفی عظیمی برجای خواهد نهاد.
ما باز هم تکرار می کنیم: کار از آن گذشته است که با مذاکرات و توافق ها حل شود.
هر اندازه که دولت شوروی برای صلح و مسالمت تلاش می کند، دولتهای انگلیس و امریکا
، دولت ایران را صد چندان به جنگ و خونریزی تحریک می کنند و امکانات این جنگ و
خونریزی را فراهم می نمایند. دریافت مبالغی کلان از امریکا توسط قوام یک افسانه
نیست. سیل اسلحه از انگلستان و سایر کشورهای ارتجاعی بسوی ایران سرازیر شده است.
سلاحهایی که از ....... توسط واگونها بارگیری شده اند، مستقیما در زنجان تخلیه می
شوند و علیه ما مورد استفاده قرار می گیرند. ما از دولت شوروی کمک زیادی نمی
خواهیم. ما می گوییم بهانه به دست سیاست خائنانه ضد شوروی داده نشود، حتی دولت
شوروی می تواند چنین وانمود کند که دیگر بما علاقمند نیز نیست.
اما حالا که دولت تهران نمی خواهد با میانجیگری دولت شوروی مسئله با مسالمت حل
شود، [ما میخواهیم] دولت شوروی هم بما امکان دهد که ما نیز با دولت تهران با همان
روشی که او در پیش گرفته است، رفتار کنیم.
حال که قوام، انگلیسی ها و امریکاییها می گویند مسئله آذربایجان مسئله ای داخلی
است، ما اینرا بفال نیک می گیریم و ما نیز می گوییم چنین است. بگذار هنگامی که به
آذربایجان حمله می کنند، فدائیان آذربایجان سر آنها را به سنگ بکوبند. ما نیز می
گوییم مسئله آذربایجان مسئله ای داخلی است. ما این مسئله داخلی را خودمان حل می
کنیم. کسی حق ندارد در شورای امنیت و یا در یک کشور خارجی علیه اتحاد شوروی هیاهو
بپا کند.
چنانکه در بالا گفتیم اگر کمک اتحاد شوروی مخفیانه انجام گیرد، انگاه در صورت
مراجعه دولت ایران به شورای امنیت، سندی در دست نخواهد داشت.
در خاتمه بار دیگر تکرار می کنیم. دیگر توافقات و مذاکرات سودی نخواهند بخشید. چشم
امید همه خلق ، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شماست] و نجات را در [کمک آن] می
بینند. آنچه شما باید بکنید تنها دادن مقدار کمی سلاح [ به ماست].
اکنون دهها هزار دهقان فقط سلاح میخواهند. اگر شما این کمک را بما بکنید هم آزادی
مردم ایران و هم سیاست شوروی از خطر خواهد رست. وگرنه خطر بسیار نزدیک و بسیار
عظیم است.
مجددا تاکید می کنیم. امکان دارد قوام حمله را برای مدت کوتاهی متوقف سازد، نباید
فریب این کار را خورد. اینکار مانووری بیش نخواهد بود. ما ذره ای تردید نداریم که
او خود را قاطعانه برای نابودی نهضت آذربایجان آماده می کند و [بنابرین] راه دیگری
برای ما نمانده است.
خطر بلاتکلیفی و وضعیت مبهم بیشتر از حمله است. این وضع ما را به تدریج خواهد
فرسود، [تضعیف] خواهد نمود و نابود خواهد کرد.
بی صبرانه در انتظار کمک مختصر شما هستیم.
با احترام صمیمانه: پیشه وری - پادگان - شبستری - دکتر جاوید - غلام دانشیان
_____________________________________
توضیحات مترجم:
۱- - هیئت نمایندگی آذربایجان و
کردستان به سرپرستی پیشه وری روز هشتم اردیبهشت ۱٣۲۵ برای مذاکره با دولت از
تبریز عازم تهران شد و با استقبال عظیم کارگران و آزادیخواهان تهران وارد پایتخت
شد. مذاکرات شکست خورد و هیئت به تبریز بازگشت. س.م
۲- - منظور سلطان محمود خان
ذوالفقاری زمیندار خونخوار زنجان و بزرگترین برادر ذوالفقاری هاست. اینان که نسل
در نسل حکومت یا نیابت حکومت زنجان را داشتند، بدشمنی با آزادیخواهان شهره بودند.
سرکوب مشروطه خواهان زنجان، همکاری در سرکوب جنگل، نهضت آذربایجان و نهضت ملی
برهبری مصدق صفحاتی از کارنامه این خاندان آزادی کش است. در خاطرات جهانشاهلو به
اقدامات آنان علیه دهقانان و نهضت اشاره شده است. ذولفقاری ها دارای ارتشی خصوصی
بودند که قبل از نهضت آذربایجان در سرکوب دهقانان شهرتی بهم زده بود و در کشتار
سال ۲۵ در آذربایجان در کنار ارتش
و گاهی پیشاپیش آنان بود. س. م
٣- اشاره ایست به مفاد موافقتنامه آذربایجان با تهران. علاقمندان می توانند بذتی
اطلاع بیشتر درباره مواد موافقتنامه به «پذشته چراغ راه آینده است» پژوهش جامی .
چاپ دوم. تهران. صص ٣۹۴- ۴۰۰ مراجعه کنند.
منبع: سایت آذربایجان
www.azer-online.com
****ساخکردنهوهی
تاریخی گیرانێک****
سهبارهت به مێژووی کۆماری کوردستان له ساڵانی پێشوو دا هێندێک بابهتم له
گۆواری 'گزینگ' دا بڵاو کردبووهوه. تێدهکۆشم لهمهو دوا ئهو بابهتانه وهک
خۆیان بۆ ئاگاداری خوێنهرهوهی 'ڕوانگه' دیسان لێرهدا بڵاو بکهمهوه. دیاره
هێندێک لهو بابهتانه پێویستییان به پێداچوونهوه ههیه و ئهوانهش ههڵدهگرم
بۆ دهرفهتێکی دیکه.
کۆمار ناسی
ساخکردنهوهی تاریخی گیرانێک
حهسهن قازی
گزینگ _ ژمارهی 16، هاوینی 1977 ( 1376ی ههتاوی)
له بهر نهبوونی دهرهتانی ئازاد بۆ نووسینی مێژووی سیاسی له بهشێکی وڵات، له
بهر به هێند نهگرتنی ڕابردوو وهکوو ڕێنوێن و مهشغهڵی ڕێگهی ئێستا و لهمهودوای
ژیانی سیاسی نهتهوهی کورد و ئهو ڕاستییهی که له نێو کورداندا زۆربهی ئهوانهی
له سهر مێژووی سیاسییان نووسیوه دوێنێیان به پێوانهی ئهمڕۆ پێواوه، یان له
باری سهرنجی ڕۆژی ڕێکخراوهیهکی سیاسی و یان سۆز و بهرژهوهندییهکی تایبهتییهوه
بۆی چوون؛ و نهمانی سهنهد و بهڵگه و زۆر هۆکاری دیکه، هێشتاش زۆر لایهنی
مێژووی کۆماری کوردستان ڕوون نییه. نازانین باری ئهو شارانهی له ژێر دهستهڵاتی
کۆمار دابوون و کۆمهڵگهی دهوروبهریان چۆن بووه، نازانین داوودهزگا کارگێڕییهکان
چۆن ههڵسووڕاون، به کورتی و به کوردی ههتا زیادتر له سهر مێژووی کۆمار
بکۆڵینهوه ههر کهمه، بهڵام مهرج ئهوهیه ئهوهی دهنووسرێ به بهڵگه
پشت ئهستوور بێ.
ئهمن بهش به حاڵی خۆم تێدهکۆشم لهمهودوا به کهلک وهرگرتن لهو سهرچاوانهی
دهستم وێیان ڕادهگا و له بهر یهک ڕانان و بهرواردی زانیارییهکانیان و،
زانیاریی تری له ڕهوتی کار دا دهست دهکهون له ڕوونکردنهوه و نووسینهوهی
بابهته جۆربهجۆرهکانی لهمهڕ کۆمار دا بهشداری بکهم. هیوادارم کهسانی دیش
لهوبارهیهوه تێبکۆشن و ڕانهمێنن.
یهک لهو ڕووداوانهی زهمانی کۆمار که هێندێک ڵێڵه وتا ئێستا به تهواوی ڕوون
نهبووهتهوه مهسهلهی جلۆنایهتی و هۆی گیرانی قاسمی قادریی قازی، عهبدولرهحمانی
زهبیحی و دڵشادی ڕهسووڵی – سێ کهس له ههڵسووڕێنهرانی کۆمهڵهی ژێکاف به دهستی
ژاندارمهی حکوومهتی ئێران له نزیک ورمێ یه.
تا ئهو جێگهی ئهمن بزانم سهرچاوهیهک که بهدوورو درێژی لهو ڕووداوه دوابێ
سهرلهشکر ئهحمهدی زهنگهنهیه1. برای بهڕێز عهلی کهریمی له نووسراوهیهکدا
2، ههڵه بوونی ئهو تاریخهی وا له لایهن زهنگهنهوه باس کراوه دهستنیشان
کردووه، بهڵام وهکی دی ههر به پێی بۆچوون و گریمانه ڕیزه ئاکامێکی دهرخستووه
که زۆریان پێویستییان به لێدوان و لێکۆڵینهوهی زیادتر ههیه. ئهمن لهم
نووسراوهیه دا حهول دهدهم هێندێک تیشک بخهمه سهر یهک لهو رووداوانه
واته تاریخی گیرانی قادریی قازی، زهبیحی و ڕهسووڵی.
ئهگهرچی لێره دا مهبهست دیاریکردنی تاریخی گیرانهکهیه، بهڵام بۆ ئاگاداری
خوێنهرهوه لهپێشدا باسهکهی سهرلهشکر زهنگهنه له کتێبهکهیهوه ڕادهگوێزمه
ئێره. له سهر ئهو ڕووداوه زهنگهنه دهنووسێ :
" له سهرهتای آبان ماه 1324 ( نۆڤامبری 1945 !! – نووسهری ئهم دێڕانه)
به تیپی ڕهزاییه و ههنگه ژاندارمهرییهکهی خهبهر گهیشت که ههیئهتێکی
تهبلیغاتی له لایهن حیزبی کۆمهڵهی مەهاباد و قازی محهمهدهوه بهرهو ڕهزاییه
دێن تا لهوێ له گهڵ سهرۆک عهشیرهتهکانی ناوچهی ڕهزاییه دیدار و گفتوگۆ
بکهن و ئهوانیش وهک خۆیان بۆ نافهرمانی هان بدهن. دهگوترا کهئهو ههیئهته
هێندێک سهنهد و بهڵگهی پێیه و بڕیار وایه بچنه ماڵی زێڕۆبهگی بههادوڕی
(له کورده تێکدهرهکانی عێراقی) له کۆکیا و کۆبوونهوهی دیدار و وتووێژ له
گهڵ سهرۆکه کوردهکانی ڕهزاییه له ماڵی وی بکرێ. بۆ وهدهستهێنانی ئهو سهنهد
و بهڵگانه بهر لهوهی ههیئهتهکه بگاته جێ، له کۆکیا [ ناوی گوندێکه له
محاڵی باڵانیش که زێڕۆ بههادوڕی لهوێ دهژیا]، ژمارهیهک ژاندارم له مێشهڵانی
خوارووی باڵانیش له سهر ڕێگای مهاباد تاقهت کران تا ههرکه چاویان به ههیئهتهکه
کهوت بیانگرن.ههر که ئهو ئوتومبیلهی ههیئهتهکهی تێدا بوو وهدیار کهوت
ئهو ژاندارمانهی لهوێ کهمینیان دانابوو فهرمانی ڕاوهستانیان پێدا، بهڵام
شۆفێرهکه گوێی نهدایه و له سهر لێخوڕین بهردهوام بوو و له نێو ئوتومبیلهکهوه
دهستیان کرد به تهقه له مهئموورهکان. به بهرزبوونهوهی دهنگی تهقهخۆڕاگری
ژاندارمهکان توندوتیژتر بوو. ئوتومبیلهکه گهمارۆ درا و سهرنشینهکانی تهسلیم
بوون. ئهوانه جگه لهو دوو چهکدارهی تهقهیان کردبوو بریتی بوون له سێ کهس
له ئاژیتاتۆرهکانی حیزبی کۆمهڵهی مهاباد: عهبدولرهحمانی زهبیحی و دڵشادی ڕهسووڵی
و قاسمی قادری. ( عهبدولرهحمانی زهبیحی و دڵشادی ڕهسووڵی که ههڵاتوون ئێستا
له عێراقن!) له ئوتومبیلهکه و چهمهدانهکانیاندا ههشت نامه دۆزرانهوه که
دهبوو له لایهن قازی محهمهدهوه بۆ میر جهعفهر باقرۆف ڕهئیس جمهووری ئازهربایجانی
شووڕهوی به ڕێگهی کونسوولی شووڕهوی له ڕهزاییه بنێردرێن. نامهکان به
زمانی کوردی بوون. له یهكێک له نامهکاندا که به فارسی وهرگێڕدرا قازی محهمهد
ئاماژهی کردبوو به سهفهری خۆی بۆ باکۆ و دیتنی سهرانی شووڕهوی و وتووێژی
دۆستانهی خۆی له گهڵ ئهوان باس کردبوو و داخی دهربڕیبوو که هیچکام لهو بهڵێنانهی
پێیدرابوون جێبهجێ نهکراون. نێوهرۆکی نامهکانی دی بریتی بوون له داوا کردنی
چهک و تهقهمهنی بۆ ڕاپهڕینی کوردان له دژی حکوومهتی نێوهندی ئێران، تهواو
کردنی داو ودهزگای وێستگهی ڕادیۆیی، ناردنی کاغهز بۆ ڕۆژنامه و تهبلیغات،
دانانی چاپخانه و هتد....
گیراوهکان قۆڵبهست (تحت الحفظ) ناردرانه رهزاییه و ئهو خهبهره گورج
ناردرا بۆ ستادی ئهڕتهش و داوا کرا دهستبهجێ وهسیلهی گواستنهوه بنێردرێ بۆ
بهندهری شهڕهفخانه تا بێ ئیستگرتن له تهورێز بنێردرێنه مهرکهز(تاران). (
دیاره ئهگهر له ناردنی ئهوان تهنهخی کرابا و شوورهوییهکان ئاگادار بووبان
بێشک خۆیان تێههڵدهقوتاند و نهیاندههێشت ئهوان بنێردرێنه تاران ) دهستبهجێ
گیراوهکانم نارده بهندهری گولمانخانه و لهوێوه به کهشتی ناردمنه شهڕهفخانه
و لهوێ به وهسیلهیهک که له لایهن ستادی ئهڕتهش ئاماده کرابوو گیراوهکان
برانه تاران و درانه دهست ستادی ئهڕتهش. سهنهد وبهڵگهکانیشم به
ئیستیوارێکدا که خۆی گۆڕیبوو و جلکی شوانانی دهبهر کردبوو له ڕێگهی مەهابادهوه
نارده تاران و دوای 48 سهعات گهیشتنه دهست ستادی ئهڕتهش. ئهو سهنهد و بهڵگانه
دواتر له ئهنجومهنی ئاسایشتی کۆڕی نهتهوه یهکگرتووهکاندا به کهڵکی [سکاڵای]
ئێران سوودیان لێ وهرگیرا. له تاران له سهرههنگ حهبیبوڵای دهیههمی ئهفسهری
ڕوکنی دووی ستادی ئهڕتهشم بیست که گوتی:
" ههر که سهنهد و بهڵگهکان گهیشتن دهستبهجێ ههڵسهنگێندران و ناردران
بۆ ئاغای تهقی زاده سهفیری ئێران له ئینگلیستان تا لهوێوه بنێردرێن بۆ
حوسێنی عهلا سهفیری ئێران له ئامریکا تا له ئهنجومهنی ئاسایشتی کۆڕی نهتهوه
یهکگرتووهکان کهلکی لێ وهربگرێ."
لهبهر ئهوهی کۆپی ئهو سهنهد و بهڵگانه کاتی گیرانی ڕهزاییه له
نێوچووبوون من حهولم دا له ستادی ئهڕتهش یان وهزاڕهتی دهرهوه پێشینهیان
بدۆزمهوه تا لهم بیرهوهرییانهمدا بیانهێنم. بهداخهوه سهرنهکهوتم."
ههڵبهت له سهر ئهو قسانهی زهنگهنه لێر و لهوێ شت نووسراوه 3
لێره دا مهبهست ڕوونکردنهوهی تاریخی ڕووداوهکهیه که بههیچجور وهک ئهو
دهڵێ ناکرێ " آبان ماه 1324" بێ. له گۆواری 'هاواری کورد' دا ( ژماره
1، ڕهزبهری 1324ی شهمسی، ئۆکتۆبری 1945) که بهر له ڕاگهیاندنی کۆمار له مەهاباد
چاپ و بڵاو کراوهتهوه له وتارێکدا به زمانی فارسی بهقهڵهمی م.ح. ( که
وێدهچێ سهیید محهمهدی حهمیدی بێ) به نێوی " نویسندهگان فارسی
بخوانند" بهم شێوهیه باسی ڕووداوهکه کراوه: " سه نفر از اهل
مهاباد که چند ماه قبل برای امورات شخصی به رضائیه میرفتهاند ژاندارمهای
" بالانش" هر سه را دستگیر و یکسره به تهران فرستاده و اکنون در قصر
قاجار بسر میبرند و تاکنون از آنها سوالی نشده معلوم نیست به چه گناهی زندانی
شدهاند (هاواری کورد، ژمارهی 1، ڕهزبهری 1324، لاپهڕهی 22)- سێ کهس له خهڵکی
مهاباد که چهند مانگ لهمهوبهر بۆ کاروباری شهخسی دهچوونه ڕهزاییه
ژاندارمهکانی [بالانیش] ههرسێکیان گرتن و یهکسهر ناردیانن بۆ تاران و ئێستا له
قهسری قاجارن و ههتا ئێستا چ پرسیارێکیان لێ نهکراوه و مهعلووم نییه به چ
گوناهێک گیراون... –
لهوه ڕا دهردهکهوێ که زهبیحی و ئاواڵانی بهر له " آبان ماه
1324" گیراون. کۆ کراوهی سهنهد و بهڵگه لهمهڕ پێوهندییه دیپڵۆماتییهکانی
ئامریکا ٤ ، تاریخی ئهو گیرانه به وردی باس دهکا و به بهراورد کردنی ئهو
تاریخهی لهو تێلگرامهی سهفیری ئامریکا له تاران بۆ وهزاڕهتی کاروباری دهرهوهی
ئامریکای ناردووه لهگهڵ خهبهری بهربوونی زیندانییه کوردهکان له ڕۆژنامهی
کوردستاندا،( کوردستان، بڵاوکهرهوهی بیری حیزبی دێمۆکڕاتی کوردستان، ژمارهی
14، ساڵی ییکهم، چوارشهمۆ 24ی ڕێبهندانی 1324ی ههتاوی (13ی فێڤرییهی 1946ی
زایینی) هۆ و تاریخی ئهو گیرانه ساخ دهبێتهوه.
ئهو سهنهدهی پێوهندییه دیپڵۆماتییهکانی ئامریکا وا له سهرهوه ئاماژهی
پێکرا ئاوایه:
" له تێلێگرامی ژماره 649 ، به تاریخی 24ی ئووتی 1945، سهعات 2ی پاش نیوهڕۆ
سهفیر ڕادهگهیێنێ : له 14ی ئووتی 1945 [24ی گهلاوێژی 1324ی ههتاوی – تێبینی
نووسهری ئهم باسه] ژاندارمهکانی ئێرانی که ژمارهیان زۆرتر بووه ههیئهتێکی
5 کهسی کوردیان گرتووه و کاغهز و سهنهدێکی زۆریان لێ وهدهست هێناون و لهوانه
نهخشهی ئهو کوردستانه سهربهخۆیهی که هێنراوهته گۆڕێ و خاکی تورکیا،
ئێران و عێراق وهبهر دهگرێ. سهفیر ههر وهها ڕایگهیاندووه: " ئێرانییهکان
به توندی باوهریان وایه که ئهو بهرنامهیه ههمووی له بن سهری ڕووسهکان
دایه و ئهوان بهڕێوهی دهبهن و ئهو ڕووداوه زۆر به هێند دهگرن."
"
له ژمارهی 14ی کوردستان که له سهرهوه ئاماژهی پێکرا خهبهری بهربوونی
تێکۆشهران ئاوا باسکراوه: " مزگێنی؟! وهڵام گهیشتووه که سی آزادیخوای
ایمه :" عبدالرحمان ذبیحی و دلشاد و قاسمی قادری که ههشت مانگ لهمهوبهر
له لایهن کاربهدهستانی فاشیست مابی ایرانی به ناحهق بهدیل گیران و یهکسهر
بردنیانه تاران له حمدی خودا دهگهل آزادی ایمه ئهوانیش آزاد کراون و ئهم
رۆژانه خزم و برایان بهوان شاد دهبن."
دیسان له ژمارهی 17ی کوردستان دا، چوارشهمۆ 1ی ڕهشهمهی 1324ی ههتاوی ( 20ی
فێڤرییهی 1946ی زایینی) ئهو خهبهره ئاوا هاتووه: " دیسان مزگێنی!! له
ژماره 14 دا وهلامی آزاد بوونی برا گیراوهکانمان به عرض خویندهوارانی خوشهویست
گیاند له دوای بلاوبوونهوه بری قسه پهیدا بو و ایمهی ناهومید و بهلکو له
نوسینی ئهو مزگینییهش پهشیمانیمان کیشا بهلا خودای بهرز دلی ایمهی نهشکاند
و مزگینییهکهی به راست گیراین که سوپاس بو خودا ههر سیکیان چهند روژه گهیشتونهته
تهوریز و پیشوای خوشهویست یهکی دو ههزار تمهنی خهلات کردون."
دیسان به پێی نووسینی ڕۆژنامهی کوردستان ( ژماره 18، دووشهمۆ 6ی ڕهشهمهی
1324ی ههتاوی = 25ی فێڤرییهی 1946) زهبیحی و ئاواڵهکانی شهوی 3- 12 – 24 (
22ی فێڤرییهی 1946ی زایینی – تێبینی نووسهری ئهم باسه) واردی ماله خویان [
مهاباد] بون"، که وابوو، ئهوان له تاریخی 14ی ئووتی 1945 (24ی گهلاوێژی
1324ی ههتاوی) تا 15 یان 16ی فێڤرییهی 1946 ( به لهبهرچاوگرتنی نووسینی
کوردستان، ژمارهی 17: " چهن روژێکه گهیشتوونه تهوریز" 25 یان 26ی
ڕێبهندانی 1324ی ههتاوی له زیندانی عهجهمان دا بوون. واته ئهم مانگانهی
خوارهوه:
حهوتووی کۆتایی گهلاوێژی 24- خهرمانانی 24- ڕهزبهری 24- خهزهڵوهری 24- سهرماوهزی
24 – بهفرانباری 24، کۆتایی ڕێبهندانی 24 ( 14ی ئووتی 45، سێپتامبری 45،
ئۆکتۆبری 45، نۆڤامبری 45، دیسامبری 45، ژانڤییهی 46، نیوهی دووهمی فێڤرییهی
46).
سهبارهت به گیرانی زهبیحی، قادری و ڕهسووڵی وهک باس کرابه ڕاگوزاری و له
گۆتره شت نووسراوه.د.عهبدوڵای مهردووخ له نووسراوهکهیدا ٥ دهنووسێ :
" عهبدولڕهحمانی زهبیحی (سکرتێری ژ.ک.) و دڵشاد ڕهسووڵی و قاسمی قادری[ی]
قازی سێ ئهندام و بهرپرسی ماندوویی نهناس به دوای کارێکدا ناردران که ئهرکی
ئهوان نهبوو." د.مهردووخ ناڵێ ئهو کاره چ بووه، بۆ ئهرکی ئهوان نهبووه؟
و به فهرمانی چ کهسێک چوون بۆ جێبهجێکردنی؟ کاک محهمهدی شاپهسندی له
نووسینێکدا٦ ، بێ ئهوهی له باسی گیرانی زهبیحی و ئهوان به دوور و درێژی بدوێ
دهنووسێ: " به پێچهوانهی نووسینی سهرلهشکر زهنگهنه، زهبیحی و
هاوڕێکانی کاتی گهڕانهوه له [کۆنفڕانسی] پهیمانی سێ سنوور گیران"، ئهو
ههر لهو نووسراوهیهیدا دهڵێ: " سهیر نییه ئهگهر دوای پهنجا ساڵ له
بیرم نهمابێ گۆڤاری (نیشتمان) چهند ژمارهی لێ دهرچووبوو. تا بهینێک لهمهوپێش
وامدهزانی له (9) ژماره زیاتره. دوای (9،8،7) نیازمان بوو [نیشتمان] له [ مههاباد]
چاپ بکهین. مهکینهیهکی نیو فولسکاپ و هێندێک حهرفمان دهست کهوت و گوێستمانهوه
بۆ مههاباد پێش ئهوهی دهست بکهین به چاپی ژمارهیهکی نوێ زهبیحی به سهر
دا گیرا." به داخهوه کاک محهمهد باسی تاریخی چاپکرانی ئاخر ژمارهکانی
نیشتمان (9،8،7 به سهریهکهوه) ناکا. ژمارهی 9،8،7ی نیشتمان 8 بۆ خاکهلێوه،
بانهمهڕ،جۆزهردانی 1323ی ههتاوی چاپکراوه. ئهو تاریخه تا گهلاوێژی 1324
واته به دیل گیرانی زهبیحی و ئهوان له نزیک ڕهزاییه نزیکهی 14 مانگ پاش
چاپ بوونی ئاخر ژمارهکانی نیشتمانه، و به ساخکردنهوهی تاریخهکان دهردهکهوێ
لهو ناوه دا واته له جۆزهردانی 1323ی ههتاوی ( ژووهنی 1944) تا گهلاوێژی
1324 ( ئووتی 1945) – کاتی گیرانی زهبیحی و ئاواڵانی – ئهوان ئازاد بوون و له
کۆمهڵه دا کاریان کردووه، جا بۆیه ناکرێ دهستبهجێ به دوای چاپکرانی ئاخر
ژمارهکانی نیشتمان دا گیرابن.
به پێی ڕۆژئهژمێری تایبهتی کۆمهڵهی ژ.ك. 16ی ڕهشهمهی 1323ی ههتاوی ( 7ی
مارسی 1945) " ڕۆژی بنیادی چاپخانهی ژ.ک. له مهاباده" کاک محهمهدی
شاپهسندی له درێژهی ئهو نووسراوهیهیدا باسمان کرد دهنووسێ:
" پێم خۆش نهبوو چاپخانهکه بێ ئیش بمێنێتهوه، به دهرفهتم زانی
گۆڤارێک به ناوی (ئاوات) چاپ و بڵاو بکهمهوه، ناوهرۆکی ئاوات بریتی بوو له
پارچه پهخشانێکی ڕهمزی به ناوی ( برای دوورم ) سهبارهت به گیرانی زهبیحی،
زنێکی نیقابدار ( تهرجومه)، موحاکهمهی هیتلهر [ هیتلێر]له جهههننهم دا و
چهند پارچه شێعر.. پاش بڵاو کردنهوهی ئاوات؛ (موحهمهدی یاهوو) وهڵامی بۆ
هێنام که لێژنهی ناوهندی ژ.ك. و زیاتر له ههمووان ( حاجی مصطفی داودی) لێم
ناڕازین جونکوو پێویست بوو بۆ دهرکردنی ئاوات ئیمتیاز وهربگرم و پرسیان پێبکهم.
پێم ووت ڕاسته من ئهو کارهم بۆ هاتنهوهی زهبیحی دانابوو، بهڵام دهمویست
توانای خۆم بۆ ئهم ئیشه تاقی بکهمهوه... پاش دوو ههفته پێیان ڕاگهیاندم
پێویسته واز له دهرکردنی ئاوات بێنم چونکوو چاپخانهی گهورهمان بۆ هاتووه
پێویسته خۆمان ئاماده بکهین..."
بهم پێیه حهولی کاک محهمهد بۆ ئاماده کردن و بڵاوکردنهوهی ' ئاوات' دهبێ
لهئاخر و ئۆخری گهلاوێژی 1324ی ههتاوی ( ئووتی 1945) دا بووبێ. وهک
"هاواری کورد" که ژمارهی 1ی له ڕەزبهری 1324ی ههتاوی دا بڵاو بووهتهوه
و وهک ئاماژهمان پێکرد باسی گیرانی زهبیحی و ئاواڵهکانی تێدایه.
دوای چاپ بوونی ئاخر ژمارهکانی نیشتمان هێندێک سهنهد ههن دهیسهلمێنن که عهبدولرهحمانی
زهبیحی له سەر چالاکییەکانی لە ژێکاف و دوای ئازاد بوونی به ناوی حدک و کۆمار بهردهوام
بووه.
بۆ نموونه له گهڵ کۆنسوولگهری شووڕهوی و بریتانیا له تهورێز پێوهندی
گرتووه. لهو نامهیهدا که وهکوو
" گهڕێنهندهی چاپهکانی کۆمهڵهی ژێکاف" به ڕێگهی کۆنسوولی شووڕهوی
له تهورێز بۆ مۆڵۆتۆف وهزیری کاروباری دهرهوهی شووڕهوی ناردووه ٨، ئهوه
جوان دهردهکهوێ. ههر لهو نووسراویهی کاک محهمهدی شاپهسندی ش دا ئهو مهبهسته
تهئیید دهکرێ. ئهودهنووسێ: " دوای سهفهری یهکهمی باکۆ (مهبهست سهفهری
گهوره پیاوانی کورد بۆ باکۆ له مانگی نۆڤامبری 1941 بهر له دامهزرانی کۆمهڵهی
ژێکاف یان زیندوو بوونهوهی ههڵسووڕانی سیاسی ڕێکخراو له موکریان له 25ی گهلاوێژی
1321ی ههتاوی = 16ی ئووتی 1942 یه. تێبینی نووسهری ئهم باسه)که زهبیحی بۆ
چاپکردنی نیشتمان و قاسم ئاغای ئێلخانی زاده بۆ ڕاوێژکاری له تهورێز بوون،
ئاگادارم دوو یادداشتی زۆر گرنگ به زمانی ئازهری سهبارهت به بارودۆخی ئهوسای
کوردستانی ئێران به تایبهتی و کوردستانی گهوره به گشتی و داواکارریهکانی گهلی
کورد له ئێران به هۆی حهسهن ئۆڤ کۆنسوولی سۆڤێت له تهورێز بۆ وهزاڕهتی دهرهوهی
سۆڤێت ناردراوه..."
به پێی ئهو پهیوهستهی له گهڵ نامهی باسکراو دا ناردراوه (بڕوانه پهراوێزی
٨) تاریخی ناردرانی 7ی بهفرانباری 1323ی ههتاوی ( 28ی دیسامبری 1944) واته
نزیکهی 7 مانگ دوای چاپ بوونی ئاخر ژمارهکانی نیشتمان (9،8،7) ه که وابوو ئهو
سهردانهی تهورێز له لایهن زهبیحی یهوه ناکرێ به مهبهستی چاپکرانی
'نیشتمان' بووبێ، چونکوو ئهو دهم ئیتر چاپ کرانی ڕاگیرابوو.
وێنهیهکی تێکڕایی که جگه له عهبدولرهحمانی زهبیحی و قاسمی ئێلخانی زاده،
وههابی بلووریان، نهجمهدینی تهوحیدی، عهبدولڕهحمانی ئیمامی، سماییل خانی فهڕووخی
و مهحموودی وهلیزادهی تێدایه و له تهورێز گیراوه، قسهی کاک محهمهد بۆ
بوونی زهبیحی و قاسم ئاغا له تهورێز لهو کاته دا دادهگرێتهوه.
ئهم وێنهیه له کتێبی : 'ژیان و بهسهرهاتی عهبدولرهحمانی زهبیحی' نووسینی
عهلی کهریمی وهرگیراوه، ئهویش له کتێبی کۆماری کوردی سهیید محهمهدی سهمهدی
وهرگرتووه
ئیگلتن ی کوڕ له کتێبهکهیدا ٩، نموونهیهکی دیکه له ههڵسووڕانه
دیپڵۆماتییهکانی زهبیحی باس دهکا و دهنووسێ: " له ئاخر و ئۆخری دیسامبر
دا [ به لهبهڕچاوگرتنی دهقی باسهکهی لهو شوێنه دا مهبهستی دیسامبری 1945
ه، که دیاره ئهو تاریخه ڕاست نییه چونکوو ئهو دهمی زهبیحی له تاران له
زیندان دا بووه- تێبینی نووسهری ئهم باسه] قازی محهمهد ئیختیاری دا به عهبدولڕهحمانی
زهبیحی و عهلی ڕیحانی بۆ پێوهندی له گهڵ کۆنسوولی بریتانیا له تهورێز سهبارهت
به ئیمکانی دامهزراندنی جۆره پێوهندییهکی ڕهسمی له نێوان کوردستانێکی
ئۆتۆنۆمی ئاینده و شانشینی یهکگرتوو (بریتانیا) و هێزه ڕۆژئاواییهکانی دیکه.وهڵامی
کۆنسوول له ڕوانگهی کوردانهوه لێڵ بوو و به دڵ نهبوو."
ئهو پێوهندییهی ئیگلتن باسی دهکا دهبێ بهر له ئووتی 1945 یان دوای بهربوونی
زهبیحی و ئاواڵانی له زیندانی تاران و هاتنهوهیان بۆ سابڵاغ له فێڤرییهی
1946 دا کرابێ. تهنانهت زهبیحی لهو " سپاس و معذرت " ه تهی که له
کوردستانی ژماره 18 (4ی ڕهشهمهی 1324ی ههتاوی) دا بڵاوی کردووهتهوه دهنووسێ
: " ... عدهیهک له برایان که به تهشریف هینانی خویان مفتخریان کردبوم
لهبهر ماموریتیک که پیم رجوع کرا نهم توانی بچمهوه خزمتیان". ئهوهش
دهیسهلمێنێ که ئهو دهستبهجێ دوای هاتنه دهر له زیندان له کار و ههڵسووڕانهکانی
حدک و کۆمار دا بهشدار بووه.
مهبهست له هێنانهوهی نموونهی زهبیحی جهخت کردنهوهی ئهو ڕاستییهیه که
سهرهڕای ئاڵوگۆڕپێکهاتن له تهبیعهت و قهوارهی کۆمهڵهی ژێکاف دا و بوونی
به حیزبی دێمۆکڕاتی کوردستان زۆربهی نزیک به تهواوی دامهزرێنهران و به
تایبهتی ههڵسووڕێنهرانی ئهو کۆمهڵهیه له کاروبار و ههڵسووڕانهکانی حیزب
و کۆمار دا – که سنوورێکی ئهوتۆیان له نێواندا نهبووه - بهشدار بوون و
هێندێکیان له داو ودهزگاکانی کۆمار دا له کاربهدهستانی ههره پایهبهرز
بوون.
وا دیاره هێندێک له قسه و بۆچوونهکانی دواتر ( بۆ نموونه چهند بڕگهیهک له
نووسراوهکهی بهڕێز دوکتور عهزیزی شهمزینی له تێزی دوکتورییهکهیدا) ههڵسهنگاندنی
ڕۆژ بن تا ئهوهی که له زهمانی دهستپێکردنی کاری حیزب و سهردهمی کۆمار دا
هاتبنه گۆڕێ.
ئهگهرچی له ئۆرگانهکانی حیزب و کۆمار دا ( ئهو بهڵگانهی وا من دیتوومن)-
جگه له کورته ئاماژهکهی (هاواری کورد) نهبێ – گیرانی زهبیحی، قادریی قازی و
ڕهسووڵی به ووردی و به ڕوونی باس نهکراوه، بهڵام بهربوونیان له زیندان
بووهته ههوێنی شێعری شاعیران و یارمهتی ماڵییان بۆ کۆ کراوهتهوه. بۆ
ئاگاداری خوێنهرهوه گشت ئهو باسانهی پێوهندی بهو ڕووداوهوه ههیه ڕادهگوێزینه
ئێره.
کوردستان، ژماره 15 ، شهممۆ 27ی ڕێبهندانی 1324 – 16ی فێڤرییهی 1946
"ئهو آغایانهی اعانهیان بو محبوسین ری نیشتمان نقد پرداخت کردوه.
ڕهدیف نیو و شهرت مبلغ به ریال
1- جناب حاجی بابهشیخ 10000
2- رحیم آغای سیف قاصی 4000
3- احمد آغای ایلخانی زاده 3000
4- حاجی کاکه رحمن ایلخانی زاده 3000
5- ابراهیم آغای ایلخانی زاده 3000
6- سید محمدامین هیمن شاعرملی 500
7- عبدالرحمن ههژار شاعر ملی 500
8- ابراهیم آغای قارهمانی 3000
9- حسن آغای دهبوکری 1500
10- حاجی کریم پنجوی 500
11- رحمن ولی زاده 500
12- حمید بلوریان 500
13- ملا عبدالله مفتی زاده 100
14- حاجی عبدالخالق حسن زاده 200
15- حاجی فتح الله ناصری 150
16- سعید ولی زاده 200
17- حاجی محمد صوفی زاده 200
18- رحمن عطاری 100
19- عبدالکریم بلوریان 100
20- عزیز صدیقی 500
ماوه له لاپهرهی 4، "( لاپهرهی 4 پاشماوهی ئهو لیستهیهی تێدا نییه.
تێبینی نووسهر).
له ژمارهی 16ی کوردستان دا ، 29ی ڕێبهندانی 1324 = 18ی فێڤرییهی 1946 ،
پاشماوهی ئهو لیستهیه کهگهیشتووهته 57 نهفهر و بهسهریهکهوه 39610
ڕیاڵیان یارمهتی داوه نووسراوه و ههر وهها لیستهی نێوی 19 کهسیش بڵاو کراوهتهوه
که بهڵێنی یارمهتییان داوه. ئهو نێوانه له ژێر سهردێڕی : ( ئهو آغایانهی
اعانهیان بو مهحبوسینی ری نیشتمان تعهد کردووه) بڵاو کراونهتهوه.
له ژمارهی 18ی کوردستان دا شهممۆ 4ی ڕهشهمهی 1324= 23ی فێڤرییهی 1946 دا زهبیحی
بهم شێوهیه سپاسی خهڵکی کردووه بۆ بهخێر هێنانهوهیان: " سوپاس و
معذرت! عدهیهک له برایان که به تشریف هینانی خویان مفتخریان کردبوم له بهر
ماموریتیک که پیم رجوع کرا نهم توانی بچمهوه خذمتیان و حضورا سوپاسی بی پایانی
خوم پێشکهش بکهم؛ به هوی ئهم چهند وشهیه داوای لی بوردن دهکهم. ایتر بژی
کوردستانی آزاد !
عبدالرحمن ذبیحی ".
له ژمارهی 19ی کوردستان دا، دووشهممۆ 6ی ڕهشهمهی 1324 = 25ی فێڤرییهی 1946،
دڵشادی ڕهسووڵی ئاوا سپاسی بهسهرکردنهوه و پێوههاتنی خهڵکی کردووه: "
سۆپاس ! ئهو هویهی به ههل دهزانم که سوپاسی بی پایانی خوم پیشکهش بهو گهوره
و برا خوشهویستانهم بکهم که له گهرانهوهی من دا ئهمنیان سهربلند کردوه
و به تشریف هینانیان شادی منیان گهیانده رادییکی زور گهوره داوام ئهوهیه
به پشتیوانی خودا و له ژیر سایهی بهیداغی کوردستانا به منتهای آرهزو بگهین
. دلشاد رهسولی."
ئهم وێنهیهی دڵشادی ڕهسووڵی له نوسخه دیسان چاپکراوهکانی ڕۆژنامهی
کوردستان، پڕۆژهی هاوبهشی دهزگای ئاراس و بنکهی ژین وهرگیراوه
ههر لهو ژمارهیه دا له ژێر ستوونی ( اخبار نیو خومان دا) ئاوا باسی هاتنهوهی
گیراوهکان کراوه :" ..... 2- برایان عبدالرحمن ذبیحی و دلشاد که له پیشدا
وهلامی آزاد بونی ئهوانمان دابو به شانازیکی زور شهوی 1324.12.3 واردی ماله
خویان بون و چاوی برا و آزادیخوایهکان و کهسوکاریان پی رون بو. برا قاسمی قادری
له بهر ضعف مزاج
ئهم وێنهیهی قاسمی قادریی قازی که بهئهگهری زۆر له دوای بهربوونی له
زیندانی عهجهمان له نهخۆشخانهی شووڕهوی له تهورێز گیراوه بۆ یهکهم جار
له کتێبی :" سێبهری ئازادی" نووسینی کهماڵ عهبدووڵاهی دا بڵاو بووهتهوه
و به سپاسهوه لهو کتێبه وهرگیراوه
چەند ڕۆژێک لە یمارستانی شورهوی له تهوریز دهمینیتهوه ئهم روژانه به
هومیدی خودا دهگهریتهوه له خودا دهخوازین برا و کهسوکاری ئهم خوشهویستانه
ههمیشه به یهکتر شاد و دلخوش بن . "
له ژمارهی 26ی ڕۆژنامهی کوردستان دا، دووشوممۆ 27ی ڕهشهمهی 1324= 18ی مارسی
1946 ئهو شێعرهی 'ههژار' به بۆنهی بهربوون و هاتنهوهی زهبیحی و دڵشاد و
قادری بڵاو کراوهتهوه:
" بو هاتنهوهی ذبیحی و دلشاد (و قادری) ههژار
فریشتهی خوشی سهرچاوهی سروور
بابی ههژاران ئهی ...........................*
*( ئهم شوێنه نوخته چنانه به پێی وهزنی شێعرهکه دهبێ دوو ووشهی "
رهئیس جمهوور" بێ که جێی خاڵی یه- تێبینی نووسهری ئهم باسه)
نازانم تو چی له چی خولقاوی
گیانی شیرینی و بینایی چاوی
روشن فکریشم سهرم سور ماوه
ماکهی خولقانت کام گل و آوه
نا، نا تیگهییم وهختی کردگار
بهزهیی داهات به کوردی ههژار
ایرادهی فهرمو کورد نهبریتهوه
توشی خوشی بی ببوژیتهوه
له خاکی سهری کوردی خاک بهسهر
له آوی چاوی لاوی دهربهدهر
تیکهلی کردن توی هینا بهرههم
بویه ههر روحمی بومان ههمو دهم
چاکهی تو بو مه گهیوهته پایهک
صهد زمان بیلی له کیوه کایهک
میللهت رزیبو به زیندان و بهند
رزگارت کرد و مهدرهکت بو سهند
بهری کهوشی تو بالی هومایه
شاهیدن بو من ئهو سی برایه
زور جزیات کیشا تا دهرچون له بهند
به دیداری وان ایمهت کرد خورسهند
بیژهن که توم دی بروات ببی پیم
جیژنی استقلال تازه بووه لیم
"دلشاد" ههر شاد بی وهک شادت کردم
له زیندانی خهم ئازادت کردم
پیاوی آزا و ژیر بهخیر بیتهوه
دوامین گریی دل بهو دهکریتهوه
ایوه خوتان نا له پیناو میللهت
بو ایمه دیتو نزار و ذیللهت
پیتان دل خوشه دایکی نیشتمان
رو سورن له راست ناموسو ویجدان
کوتایو نهکرد بو سهربهرزی گهل
بهلان رووی رهش بی لیی قراندن قهل
قرهی قهل ایوهی خسته زیندانی
ئهوهش انتقام دهردی دهزانی
یا خوا ههر بژی پیشوای عهزیز
سهرۆکی گهوره سهربهرز و بهریز
شاده کورد ههتا پیشهوا ههیه
خودا شادمان کهی تا دنیا ههیه
بژی هوردوی سور به فهتح و ظهفهر
وهک بۆ ههژاران خوی کرده لهمپهر "
هیوادارم ئهم نووسراوهیه تیشک باوێژێته سهر یهک له ڕووداوهکانی سهروبهندی
کۆماری کوردستان
حهسهن قازی 24ی مارسی 1997
پهراوێزهکان
1- بڕوانه کتێبی سهرلهشکر ئهحمهدی زهنگهنه: " خاطراتی از ماموریت های
من در آذربایجان ( از شهریور 1320 تا دی ماه 1325)، انتشارات شرق، چاپ دوم 2535 =
1355 ی ههتاوی،( به زمانی فارسی) ل. 59، 60، 61
2- بڕوانه: عهلی کهریمی، " ههڵهی مێژوویی یان ..." گۆڤاری گزینگ،
ژماره 14، ژانڤییهی 1997، سوێد، ل. 23 تا 29
3- بۆ وێنه بڕوانه کتێبی : حکوومهتی کوردستان رێبهندانی 1324 – سهرماوهزی
1325. کورد له گهمهی سۆڤێتی دا. نهوشیرهوان مستهفا ئهمین، یوترێخت، هۆلهند،
1993 و نووسراوهکهی د.مهردوخ و عهلی کهریمی و به تایبهتی نووسراوهکهی کاک
محهمهدی شاپهسندی
4- بڕوانه : Foreign Relations of The United States, diplomatic
papers 1945.
volume VIII, The Near East and
Africa.
United States Government
Printing Office.
Washington. 1969. P. 400
5- د. عهبدوڵڵا مهردوخ. کۆمهڵهی " ژیانهوهی کورد" و
" کۆمهڵهی هیوا"، بهشی دووههم، گۆڤاری گزینگ،
ژمارهی 14. ژانڤییهی 1977. سوێد. ل. 32
6- بڕوانه: محهمهدی شاپهسندی: " دهربارهی حکومهتی
کوردستان- کورد له گهمهی سۆڤێتی دا.
ڕۆژنامهی کوردستانی نوێ، ژمارهی 119، یهکشهممه 24-11-1994، ههولێر، خوارووی
کوردستان
7- تاریخی چاپ بوونی ژمارهکانی گۆڤاری نیشتمان ئاوایه:
ژمارهی1، ساڵی یهکهم، پووش پهڕی 1322(ی ههتاوی) جولای (ژووییهی) 1943
ژمارهی2، ساڵی یهکهم،خهزهڵوهری 1322 – نۆڤامبری 1943
ژمارهی3-4، ساڵی یهکهم سهرماوهز و ڕێبهندانی 1322- دیسامبری 1943، ژانڤییهی
1944
ژمارهی 5، ساڵی یهکهم ڕێ بهندانی 1322 – ژانڤییهی 1944، فێڤرییهی 1944
ژمارهی 6، ساڵی یهکهم ڕهشهمهی 1322 – مارسی 1944
ژمارهی 9،8،7 ساڵی یهکهم خاکهلێوه، بانهمهڕ، جۆزهردان 1323 ( بههاری
1323) – ئاوریل، مهی، ژووهنی 1944
بهداخهوه کاتێک مامۆستا جهماڵ نهبهز له ساڵی 1985 دا شهش ژمارهی نیشتمان
ی له تهک پێشهکییهکی درێژ به کوردی و ئاڵمانی بڵاو کردهوه، ئاخر ژمارهکانی
نیشتمان ی له بهر دهستدا نهبوو تا ئهوانیشی لهگهڵ بڵاو بکاتهوه. ئهو
کارهی مامۆستا خزمهتێکی گهورهیه بۆ زیندووکردنهوهی ئهدهبییاتی سیاسی
کوردی
8- پهیوهستی نامهی زهبیحی بۆ وهزیری کاروباری دهرهوهی شووڕهوی
له کتێبی غهنی بلووریان: " ئاڵهکۆک
بهسهرهاتهکانی سیاسی ژیانم"، ستۆکهۆڵم. سوێد. 1977 وهرگیراوه و ئاوایه:
کۆمهڵهی ژ.ک Komeley J.K
ادارهی ناوهندی Idarey nawendy
ژماره 444 Jimare444
بهرواری 7ی بهفرانباری 1323 ، Berwari 28 Desambre 1944
بژی کورد و کوردستانی گوره!
معظم سووهت اتفاقنین گنرال کونسولی _ تبریز شهرینده
احتراملا عرض اولنور بو مکتوبین ضمیمهسنده پارتیامزن طرفندن سووهت اتفاقنین
خارجی ایشلر
کومیسیری جناب مولوتف یولداش عنوانینه یازیلمیش بیر مکتوب تقدیم و اونین مقصد
یتیرمهسینی
خواهش ایدیریک
" ژ – ک " پارتیانین مرکزی ادارهسی طرفندهن
مطبوعات مدیری عبدالرحمن ذبیحی
مۆری ههیئهتی ناوهندی ژ.ک. و ئیمزای زهبیحی
9- The Kurdish Republic of 1946
William Eagleton Jr
Oxford University Press. 1963
ئهگهرچی کتێبهکهی ئیگلتن تائێستا یهک له سهرچاوه ههره باشهکانه له سهر
کۆماری کوردستان، بهڵام چ سهنهد و بهڵگهیهکی نهکردووهته پاڵپشتی بۆچوونهکانی.
ئهو، له یهک دوو جێدانهبێ نێوی سهرچاوهی کوردی و ئهو کوردانهی له گهڵیان
دواوه نههێناوه. ههرچهند له پێشهکی کتێبهکهیدا سهرکۆنهی ئارچیباڵد
ڕوزڤێڵتی کردووه له بهر تاقوجووتکردنی هێندێک له ڕووداوهکان، به داخهوه بۆ
خۆشی له چهند جێ، وهک تاریخی دامهزرانی کۆمهڵهی ژێکاف و ئهو بابهتهی لێرهدا
باسی کرا، ههڵهی کردووه.