Wednesday, April 14, 2021

فصلی از کتاب جمیل حسنلی: 3. اختلاف بین مرکز کردهای مهاجر و سیاسی مسکو و باکو


 مقدمه:

نوشته  زیر با عنوان " اختلاف بین کردهای سیاسی مهاجر مسکو و باکو " فصلی از کتاب جدید جمیل حسنلی تحت عنوان " لیبرالیزم، اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان، حاکمیت، روشنفکران و خلق (1959-1969) " می باشد که در سال 2018 به زبان ترکی آذری چاپ و منتشر شده است. جمیل حسنلی هم تاریخ­نگار و هم سیاستمداری مخالف با رهبری کنونی جمهوری آذربایجان است. در این نوشته حسنلی با اتکا به اسناد آرشیوهای روسیه، آذربایجان و خاطرات اولیای امور، پرتو جدیدی  بر مناسبات کردهایی می افکند که بعد از سقوط جمهوری کردستان در شوروی زیسته و به مبارزه پرداخته ­اند.

تا کنون در ارتباط با این مقطع از تاریخ معاصر کردستان نه تنها هیچ پژوهشی عینی صورت نگرفته است، بلکه بر مبنای شایعات بی اساس، یکی از طرفین این داستان نیز بطور ناجوانمردانه متهم شده است. این نوشته ی حسنلی پرتو جدیدی را بر این بعد افکنده و امکان داوری را برای خواننده مهیا می­نماید. به رغم رخ دادن چند اشتباه فاحش در این نوشته، که نشات گرفته از بیدقتی در منابع و نه نویسنده بوده است، این اشتباهات به هیچ روی از اهمیت تبیین­های این بخش از کتاب حسنلی نمی­کاهند.

این نوشته در کمال امانت ترجمه و اشتباهات موجود در داده­های تاریخی این ترجمه با# مشخص شده­ اند تا از منابع نویسنده متمایز شوند. اشتباهات در زیرنویس این مقاله مشخص شده ­اند. عکسهای مورد استفاده در این نوشتە را [ ترجمەی کردی]  مترجم به این متن افزوده است. از دوستم اژدر شیخو برای ترجمە ­ی برخی از منابع روسی سپاسگزارم.

حسن قاضی

اکتبر 2018

3. اختلاف بین مرکز کردهای مهاجر و سیاسی مسکو و باکو

جمیل حسنلی

ترجمه از ترکی آذری بە کردی و حاشیە نویسی: حسن قاضی

ترجمە از کردی بە فارسی: شیلان

در سومین کنفرانس کمیته مرکزی فرقەی دمکرات آذربایجان خصومت­هایی بین دمکرات­های آذربایجان و حزب دمکرات کرد# KDPایجاد شد. رحیم قاضی ریاست کردهای دمکرات، در 6 مارس سال 1960 در ارتباط با کنفرانس و رفتارهای غلام یحیی دانشیان و نیز توهین­های وی به خود و کردها در این کنفرانس، شکوائیەای 9 صفحەای را برای کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان ارسال نمود. در این نامه آمده بود: در کنفرانس برخی از دوستانی که سخنرانی کردند، نه فقط نسبت به من، بلکه نسبت به برادر کشته شدە­ام و در مجموع به حیثیت خلق کرد توهین نمودند. چنین رفتاری نشان دهنده­ ی ماهیت ناسیونالیستی بوده و به هیچ نحوی از انحا با هدف ما در راستای ایجاد حزب واحد و شعار روزانه­ی ما برای تحکیم فعالیتهای متحدانه تمامی نیروهای دمکراتیک ایران نمی گنجد. برای نمونه، رفیق اصلان اظهار داشت: آذربایجانی­ها نیازمند حامی نبوده و ما قادر به اداره­ی خودمان هستیم... قاضی کیست؟ در کل، هیچ کس در کردستان این خانواده را نمی شناسد. رفیق چشم آذر گفت: قاضی برآمده از یک خانواده­ ی فئودال است، چنین شخصی چگونه می­تواند شخصی خدمتگزار به شمار رود...؟ رفیق دانشیان که این سخنان را می شنید سخنی نگفته و در ارتباط با آن سکوت کرد. رفیقی که گویا در تلاش برای ایجاد اتحاد میان نیروهای مترقی ایرانی بود نیز سکوت پیشه کرد.(1)

رحیم قاضی در دومین کنفرانس فرقه دمکرات آذربایجان اعتراضاتی را مبنی بر عدم بە کارگیری بهینه کادرهای کرد  ایراد داشته بود؛ منظور رحیم قاضی عدم پذیرش علی گلاویژ، معاون سردبیر روزنامه آذربایجان در مقطع دکتری اقتصاد بود، و نوشته بود که یکی از دانشجویان علم اقتصاد در بخش اقتصاد آکادمی جمهوری سوسیالیست آذربایجان را مجبور به نوشتن مطلبی در ارتباط با هوپ هوپ نامه صابر نموده بودند.(2)

ارتباط بین حزب دمکرات کرد ساکن در آذربایجان با رهبری کردها، یعنی ملا مصطفی بارزانی که در مسکو ساکن بود خوب نبود. بارزانی در چند وهله در ارتباط با این مساله که رئیس کردهای دمکرات در باکو، رحیم سیف قاضی، ابزاری در در دست حاکمیت آذربایجان است، شکایاتی را به رهبری شوروی ابراز داشته بود. مصطفی سلماسی# از خویشان ملا مصطفی که در مسکو مشغول به تحصیل بود، در سال 1955 نامە ای برای کردهای مهاجر ساکن در باکو و از جمله حسن حسامی و رحمان گرمیانی نوشته بود و در این نامه آنها را تشویق به جمع آوری امضا علیه رحیم قاضی کرده و خواستار  ارسال آن نامه به مسکو شده بود. این نامه بدینگونه نوشته شده بود؛ باید در نظر گرفت که امروز هدف بزرگی را پیش رو داریم؛ آن­هم از بنیان برافکندن رحیم و گلاویژ است که در باکو ریشه ای عمیق دوانیدە اند ، اما مشهود است که رحیم و علی دیگر از پشتوانه ای برخوردار نبوده و طبق گفته عمویم (منظور ملا مصفی - ج.ح) این دو کسانی هستند که دیگر از اهمیتی برخوردار نیستند. اما لازم است که ما احتیاط پیشه کرده و دشمن را دست کم نگیریم، زیرا تنها زمانی مار مرده است که سر آن زده شود. اکنون برای دست یابی به موفقیت هر چه بیشتر لازم است تلاش شود که در یک جبهه به مقابله دست زده و به هیچ نحوی اجازه ندهیم که دشمنانمان متحد شده یا جبهه مقابله دیگری را در مخالفت با ما ایجاد کنند. برای نمونه خودتان تصور نمایید که اگر به جای سه امضا، این تذکره ممهور به پنج امضا می­بود پانصد برابر از ارزش بیشتری داشت و از قدرت بیشتری برخودار می بود... در این راستا من نیز شما را کمک کرده و خصوصا نامه ای ساختگی  برایتان ارسال می کنم که در این رابطه بدرد خواهد خورد.(3)

در حقیقت ملا مصطفی خود نیز مایل به چنین کاری بود و به بخاطر آنکە بعنوان تنها نماینده  کردهای مهاجر در اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخته شود و نیز در راستای تحت تاثیر قرار دادن حزب دمکرات کرد در آذربایجان، به هر اقدامی دست می زد. وی از سال 1954، زمانی که در مدرسه عالی حزب که در مجاروت کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی قرار داشت، به عنوان مستمع شرکت می­کرد، از رهبری حزب کمونیست شوروی درخواست دیدار نموده بود و در 13 دسامبر همان سال یکی از مسئولان کمیته ارتباطات خارجی به نام ف. و ولوشین با وی دیدار کرده بود. در هنگام این دیدار بارزانی با تاکید از وی خواهش کرده بود که اطلاعات خود را در ارتباط با رحیم قاضی- که در آن زمان به عنوان معاون صدر فرقه دمکرات آدربایجان منصوب شده بود- به رفقای شوروی برساند. ملا مصطفی گفته بودکه بعد از تصدی این مسند از سوی رحیم قاضی، از کردهای مهاجر باکو؛ سلماسی، رحمان گرمیانی، عزیر شمزینی و حسن حسامی نامه ای را دریافت داشته است. این افراد تاکید دارند که بعد از آنکه ایران رژیمهای دمکراتیک آذربایجان و کردستان را در هم شکسته و این خبر در سال 1947 به باکو می رسد، در همانزمان این رفقای کرد که در دانشکده افسری مشغول به تحصیل بودند، رحیم قاضی رفقایش را جمع کرده و به آنها گفته است: مرگ بر شوروی، زنده باد قوام السلطنه. طبق اطلاعات آن­ها، وی همان روز به کنسولگری ایران در باکو مراجعه و برای بازگشت به ایران درخواست ویزا کرده و دوستانش را نیز نسبت به این مساله تشویق کرده است.

ولوشین در گزارش خود به بخش ارتباطات خارجی کمتیه مرکزی در ارتباط با دیدار با بارزانی می­نویسد: کردهایی که این نامه را برای بارزانی نوشته و همزمان بارزانی نیز بر این باور است که برگزیدن رحیم قاضی به این مقام بدین دلیل است که کمیته مرکزی حزب کمونیست چهره واقعی این شخص را به خوبی نمی شناسد. بارزانی بر این باور بود که میرزا ابراهیموف، صدر شورای عالی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، راه را برای برگزیدن رحیم قاضی به این مقام هموار ساخته بود. بر اساس اطلاعات ملا مصطفی، عموی رحیم قاضی، یعنی محمد قاضی#  در سالهای 1947-1946 هدایای بسیار گران قیمتی را به میرزا ابراهیموف داده است.(4) یک روز بعد، محتوای سخنان ف. ولوشین با ملا مصطفی از سوی معاون مدیریت بخش ارتباطات خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی، وینوگرادف، به دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، امام مصطفایف ارسال شد؛ و به منظور بررسی و استفسار از مساله دادن هدیه گرانقیمت به میرزا ابراهیموف نیز از مسکو کمیسیونی به باکو اعزام شد. اما تحقیقات، شبهات بارزانی را تایید نکرده بود. (5)

سرچشمه مخالفت و نوع ارتباط ملا مصطفی بارزانی با رهبری آذربایجان و این شمار قلیل از کردهای مهاجری که در آذربایجان شوروی می زیستند، در مسکو بود. ارگانهای ویژه اطلاعاتی شوروی از همان سال 1941 به فعالیت در میان کردهای خاورمیانه دست زده بودند.(6) بعد از شکست حکومت ملی در دسامبر 1946، مدت کوتاهی بعد از ورود آذربایجانیهای دمکرات به اتحاد جماهیر شوروی در 17-18 ژوئن سال 1947، تحت رهبری بارزانی، 499 سواره کرد# در منطقه جلفا وارد آذربایجان شوروی شدند. هر چند این دسته 15 سال قبل نیز از عراق وارد ایران شده و زندگی عشیره ای داشتند، از طریق راهزنی # زندگی می کردند. بارزانی به مجرد ورود به اتحاد جماهیر شوروی مسئولان امور را مطلع نمود که مایل است علیه ایران مبارزه مسلحانه را پیگیری نماید.(7) اما گروه بارزانی به محض رسیدن به نخجوان خلع سلاح شدند و 303 قبضه تفنگ، 5 [تفنگ اتوماتیک] 55 تپانچه، 54 عدد نارنجک، 13 دوربین و 13 هزار فشنگ از این گروه تحویل گرفته شد و بر مبنای دستورالعمل وزارت کشور اتحاد جماهیر شوروی، فرماندهی نیروهای مرزی آذربایجان، ژنرال مالیشیف ملا مصطفی بوی اعلام نمود که آماده است تمامی دستورالعملهای حکومت اتحاد شوروی را علیه رژیم ارتجاعی ایران اجرا نماید.(8)

یک هفته بعد از ورود گروه بارزانی  به آذربایجان شوروی و هنگام عزیمت آنها به سوی منطقه جلفا،  باقر زاده، کمیسر مرزی ایران با ارسال نامه ای به مدیریت مرزی اتحاد جماهیر شوروی در نخجوان اطلاع داد که این گروه 20 روز قبل از خاک ترکیه وارد ایران شده و به تاراج دست زده و درخواست نمود قریب به 400 نفر از این سواره های کرد را به ایران عودت دهند.(9) اما طبق دستور العمل رهبری اتحاد جماهر شوروی، مدیریت مرزی نخجوان از عودت کردها به ایران سر باز زد. بارزانی از حکومت شوروی درخواست کرد تا اجازه داده شود دسته وی به مدت چند ماه در شوروی پناه گرفته، آموزش دیده و سپس اجازه بازگشت مجدد آنها به ایران داده شود. بدین منظور نیز میر جعفر باقروف به مسکو پیشنهاد کرده بود که گروه بارزانی در یکی از کمپهای مجاور دریای خزر اسکان داده شوند و در آنجا آموزش نظامی ببینند. اما طبق اطلاعات موجود در نزد ارگانهای اطلاعاتی شوروی و تحلیل آنها، به این نتیجه دست یافتند که هدف بارزانی در وهله نخست، تاسیس یک دولت طایفه ای- فئودالی است.(10)

طبق دستور  ویکتور ناباکوموف، وزیر امنیت دولت اتحاد جماهیر شوروی، این گروه از ساکنان محلی نخجوان جدا شده و بعد از اسکان آنها در نخجوان، بارزانی پیشنهاد نمود که در منطقه نوراشن، واقع در شمال این ایالت و در جوار مرزهای ارمنستان-ترکیه یک مدیریت خودمختاری برای کردها ایجاد شود.(11) میرجعفر باقروف با درک نیت بارزانی و بر خلاف دستورات ارگانهای اتحاد جماهیر شوروی،مساله انتقال گروههای مسلح کرد از مرزهای ایران را از دستور خارج کرد.

از سال 1947، ژنرال پاول سوداپولاتف در مسند ریاست اداره ضد جاسوسی وزارت امنیت دولت ماتیف را در مقام معاون مدیریت اداره تلگراف اتحاد جماهیر شوروی مسئول همراهی با دسته های نظامی کردها که وارد خاک اتحاد جماهیر شوروی شده بودند، نموده بود وی از سوی ناباکوموف مامور گفت­وگو با بارزانی و وعده اعطای پناهندگی و اسکان آنها در ازبکستان شده بود.در همان زمان به نام رهبری شوروی به بارزانی اطلاع داده شد که وی و برخی از افسران وی در آکادمی نظامی و دیگر آکادمیهای جمهوری سوسیالیستی شوروی باید به طور ویژه آموزش داده شوند.(13).

پاول سوداپلوتوف در خاطرات خود می نویسد: ناباکوف اجازه نداد که محتوای سخنانم با بارزانی و خصوصا رضایت استالین  مبنی آموزش افسران کرد در نهادهای نظامی را به اطلاع رهبری حزب کمونیست آذربایجان، یعنی باقروف برسانم. این مساله به دلیل تلاشهای باقروف برای برهم زدن وضعیت آذربایجان ایران با استفاده از بارزانی نبود. بلکه مسکو براین باور بود که بارزانی می تواند برای از میان برداشتن رژیم انگلوفیل عراق، نقش مهمتری را داشته باشد و غیر از این مورد و بسیار مهمتر؛ از طریق کردها در منطقه خاورمیانه و دریای مدیترانه می توانستیم تولید نفت مناطق نفتی عراق (در موصل)- را که از اهمیتی فراوان برخوردار هستند- و در دراز مدت از دست ائتلاف نظامیان انگلیس-آمریکا خارج سازیم.(14)

بدین منظور وزارت کشور اتحاد جماهیر شوروی در 9 اگوست سال 1948 تصمیم به انتقال دسته بارزانیها به ازبکستان می گیرد. بعد از انتقال این گروه به ازبکستان، بارزانی در اواخر سال 1948 توانست دبیرکل جمهوری ازبکستان، عثمان یوسپف را ملاقات و بارزانی در این دیدار مجموعه مطالبات خود را با وی در میان گذاشت. بارزانی درخواست نمود که 5 نفر از افسران وی را  در دانشگاه حزب در تاشکند پذیرفته و بقیه پیشمرگان و افسران وی نیز در رشته های خلبانی، رانندگی تانک و امور جاسوسی امکان آموزش را یافته و زمینه دیدار وی با استالین نیز مهیا شود. بارزانی به یوسپف اطلاع داد که اگر امکان ملاقات وی با استالین مهیا نشود خودکشی خواهد نمود.

در سال 1949 به منظور آموزش دسته های نظامی بارزانی از صندوق مالی محرمانه، رقمی بالغ بر  6462667 منات هزینه شده بود. بعد از این مطالبات بارزانی، وزیر امور داخلی اتحاد جماهیر شوروی، سرگئی کرگلوف به استالین پیشنهاد نمود که اسکان کردها در یک کمپ عمومی با یکدیگر مایه تهدید بوده و باید آنها را به دسته های کوچک تقسیم و به مناطق مختلف ازبکستان اعزام شوند. طبق نظر کروگلف از این طریق آنها از یکدیگر گسسته و ارتباط ملا مصطفی با این دسته های کرد تضعیف گشته و بارزانی دیگر نمیتواند هیچگونه درخواستی را ارائه دهد. مولوتوف را نسبت به موافقت با این پیشنهاد کروگلوف متقاعد کرده بودند.(15)

تهدید این اقلیت معدود کرد از سوی بارزانی که فرقه دمکرات آذربایجان آنها را پناه داده بودند و نیز تهدید رهبران محلی آذربایجان که از آنها حمایت می نمودند را باید از این منظر توجیه نمود که مسکو در ارتباط با فرایند بی ثبات کردن خاورمیانه به ملا مصطفی بارزانی اطمینان فراوانی داشت. در سال 1957 دستگاه امنیتی دولت به منظور مقاومت در برابر ایران  در میان سازمانهای ملی کرد و عشایر کرد تمهیداتی را انجام داده بود.(16)

رحیم فرزند ابوالحسن سیف قاضی معاون فرقه دمکرات آذربایجان، در سال 1926 در مهاباد و در یک خانواده ملاک متولد شده است. پدر ابوالحسن از عشیره دهبوکری# و قاضی شهر مهاباد  یکی از ملاکان متنفذ در میان مردم بود. مادر رحیم قاضی به نام وجیهه سیف قاضی آذربایجانی بود، رحیم از ابتدا به مدت 3 سال در مهاباد به تحصیل پرداخته و بین سالهای 1941-1935 تحصیلات متوسطه خود را ادامه داده بود. در سال 1941 بعد از ورود ارتش شوروی به ایران، رحیم قاضی به عضویت حزب ژ.ک# در آمد که عموزادە اش قاضی محمد در سال 1945 آن را تاسیس کرده بود. در سال 1945 و با تاسیس حزب دمکرات کردستان از سوی قاضی محمد، صدر قاضی و برادر بزرگ رحیم قاضی، محمد حسین قاضی، رحیم قاضی در این حزب به عضویت درآمد. در اوایل سالهای 1946 و با تاسیس حکومت ملی کردستان، رحیم قاضی در ارتش ملی به خدمت پرداخت و در آوریل سال 1946 به منظور تحصیل به مدرسه نظامی باکو اعزام گردید.(17)

بعد از تاسیس جمهوری مهاباد، رهبران کرد از طرق گوناگون در رضائیه (اورمیه) خوی، شاپور و میاندواب در میان مردم آذربایجان دست به تبلیغات می­زدند و از آنها دعوت می کردند با جمهوری کردی همراهی کرده و کانون تبلیغات آنها مبتنی بر این نکته بود که اگر آذربایجانیهای این شهرها با کردها همراهی نمایند، از پرداخت مالیات و خدمت نظامی معاف خواهند شد. شماری از روسای کردها- عمرخان، نوری بگ، قویتاس بگ و...- از به رسمیت شناختن حکومت ملی آذربایجان ایران ابا ورزیده و متعاقب عقب نشینی ارتش سرخ علنا اعلام نمودند که از طریق اسلحه، اورمیه، خوی، شاپور و ماکو را بر منطقه خودمختار کردی خواهند افزود. بدین منظور آنها در آوریل سال 1946 به محاصره این شهرها اقدام کرده و صرفا با تصمیم حکومت ملی آذربایجان و بعد از دخالت ارتش

شوروی، گروههای مسلح کرد به مرزهای مهاباد عقب نشسته بودند.(18)

متعاقب فروپاشی جمهوری کرد در مهاباد، رحیم قاضی در باکو ماندگار شده و نخست در دانشگاه دولتی آذربایجان در دانشکده تاریخ به تحصیل مشغول می شود. بعد از آن نیز به مدرسه حزبی می رود. در سال 1951 به عنوان دانشجوی دوره دکتری تاریخ از رساله خود تحت عنوان حزب دمکرات کردستان، رهبر و سازماندهنده جنبش رهاییبخش ملی کردستان ایران (1946-1945) دفاع می کند. بین سالهای 1953-1947،  رحیم قاضی به عنوان سردبیر روزنامه کردستان به فعالیت مشغول می­شود. بعد از شکست جمهوری مهاباد، در سال 1947، رئیس این جمهوری، قاضی محمد، برادران# رحیم قاضی عضو مجلس شورای ملی ایران در مهاباد اعدام شدند. پیش از این رویداد حکومت ایران تلاش نموده بود از طریق کنسولگری خود، رحیم قاضی را به تهران عودت دهد. قوام السلطنه، بعنوان نخست وزیر، شخصا وی را دعوت کرده بود، اما کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان بازگشت وی به ایران را به مصلحت ندانسته بود. عبدالله  برادر کوچک وی، همسرش کوهر تاج و فرزندش حسن و خواهرش در ایران اقامت داشتند. از سال 1948 ارتباط وی با اعضای خانواده اش قطع شده بود.(19)

رحیم سیف قاضی مدت زمانی طولانی را در بخش کردی فرقه دمکرات آذربایجان سپری می کند. بعد از آن نیز رهبری حزب دمکرات کردستان را بر عهده داشت. بعد از کنار گذاشتن میرجعفر باقروف از رهبری جمهوری، غلام یحیی در تلاشهای خود علیه گارد قدیمی کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان از خدمات رحیم قاضی بهره مند میشد. برای نمونه؛ در اجتماع کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان که در 18 ژوییه سال 1954 در حوزه طب برگزار شد، رحیم قاضی عضو کمیته اجرایی کمیته مرکزی، زین العابدین قیامی را که ریاست دادگاه عالی حکومت ملی را در اختیار داشت، تحت عنوان دیوانه نام برد؛  به همین دلیل  قیامی در 22 ژویییه از عضویت در فرقه دمکرات استعفا و شکوائیه ای 19 صفحه ای را مبنی بر اعتراض به کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان نوشته بود.(20) وی در این نامه می نویسد: من آنزمانی که در ایران در صف مقدم مبارزه قرار داشتم پدر# این رحیم قاضی که اکنون من را دیوانه خطاب می کند، هیچگاه این شعر مشهور را در ارتباط با شجاعت، مردانگی، عقل و دیانت من نمی نوشت، چه می توان کرد که هیچ یک از خصایل این پدر، در این شخص[رحیم قاضی]موجود نیست.(21)

در نشست کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان، رحیم قاضی در ارتباط با وزیر ارتش ملی حکومت ملی آذربایجان، جعفر کاویان نیز سخنان نسنجیده ای را بیان داشته و تصمیم مخفیانه نشست حوزه 2 طب [نام یکی از حوزە های حزبی] را فاش کرده بود. در این باره کاویان به امام مصطفایف (دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان) می نویسد: با احترام به استحضار می رساند که روز گذشته، 18 ژوییه در حوزه شماره 2 فرقه دمکرات آذربایجان، رحیم قاضی برخی از تصمیمات مخفیانه این روز را در حضور یک جمع 30-40 نفره فاش کرده و شخص بنده را به عنوان یک خائن قلمداد کرده است و چندین بار این مساله را تکرار کرده است. دخترم نیز که خود عضو این حوزه است آن را شنیده است، اما واکنشی در رابطه با آن به آن نشان نداده است. همانطور که شما نیز اطلاع دارید، حکومت ایران من را خائن قلمداد و به طور غیابی من را به اعدام محکوم کرده است. به همین دلیل خواهشمندم که در ارتباط با وضعیت من استفسار کرده و اگر من را خائن به کشور شوروی می داند، بگذارید به سزای خود برسم.(22)

رهبری حزب دمکرات کرد که در آذربایجان مستقر شده بود، جهت نشان دادن مقاومت خود در مقابل مشکلاتی که بارزانی فرا روی آن ایجاد کرده بود، فعالیتهای خود را  در راستای ایجاد رابطه مستقیم با مسکو گسترش می داد. در این میان رحیم قاضی، علی گلاویژ، قادر محمود محمودزاده، عبدالله رزم آور، سلطان اوطمیشی و کریم ایوبی با نوشتن نامه ای به کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان اظهار داشتند که: ما کردها که از سال 1946 به اتحاد جماهیر شورووی آمده ایم، از ابتدا وظیفه ای را برای خود تعریف کرده ایم و این وظیفه نیز عبارت از آموزش [به سبک] شوروی، تسلیح خود به ایدە ی مارکسیسم-لنینیسم و در اواخر نیمه قرن، گسترش سریع مبارزه برای آزادی ملی و استقلال خودمان و خدمت به خلق کرد بوده است.(23) آنها در نامه اشان می نویسند که در نوامبر سال 1947 تا اگوست سال 1953 از یک فرستندەی رادیوئی مخفی و تحت عنوان حزب دمکرات کردستان در میان خلق کرد به تبلیغات دست زده و واکنشهای نسبت به آن هم از سوی ارتجاع ایران و هم ارتجاع عراق، اهمیت این تبلیغات را نشان می دهد. اما از نظر آنان توقف این برنامه رادیویی مهاجران کرد که در باکو ساکن هستند، آنها را از خدمت به خلقشان بی بهره ساخته است. آنها در برهه های بسیاری پیشنهاداتشان را به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی ارسال کرده و درخواست می نمودند که آنها را برای به حرکت واداشتن خلق 9 میلیونی کرد و انتشار مطالب به زبان کردی در کردستان حمایت نمایند. درخواست کردند از رادیوهایی که در مسکو و باکو به زبانهای فارسی، ترکی و عربی برنامه پخش می کنند در رابطه با خلق کرد و تاریخ مبارزاتی آنها مطالب بیشتری را منتشر نمایند؛  و در بخشهای فرعی رادیوی مسکو یا رادیوی باکو بخش زبان کردی نیز تاسیس شود؛ به منظور مبارزه مخفیانه، کردهای مهاجر به کردستان اعزام شوند، آثار کلاسیک مارکسیست- لنینیستی به زبان کردی منتشر شده و شرایط و زمینه ارسال آنها به کردستان نیز مهیا شود. با توجه به رویدادهایی ماههای اخیر در کردستان و در مرزهای سوریه و ترکیه، جهت فعالیت در میان کردهایی که با این رویدادها ارتباط داشته اند، اجازه اعزام کردهای مهاجر به سوریه داده شود.(24)

در این نامه آنها شکایت کرده اند که ما در اتحاد جماهیر شوروی آموزش دیده و با تئوری مارکسیسم- لنینیسم مجهز شده اما در مقطع کنونی به تمامی از مدار مبارزه به حاشیه رانده شده و در عمل قادر به انجام هیچ خدمتی به خلقمان نیستیم. از سال 1947 که روزنامه کوردستان را مدیریت کرده و اکنون که در آن به فعالیت مشغول نیستیم، در کردستان به دست مخاطبان خود نمی رسد. طبق شنیده ها، در این اواخر برای نمایندگان حزب توده ایران و نیز فرقه دمکرات آذربایجان در اتحاد جماهیر شوروی، در راستای جهت دادن به مبارزه خلقهای ایران از طریق رادیو در کشورهای سوسیالیستی امکان تبلیغات مهیا شده است. در ایران نزدیک به 3 میلیون کرد زندگی می کنند، حزب دمکرات کردستان رهبری مبارزه خلق کرد را بر عهده دارد. به منظور گسترش مبارزه علیه امپریالیسم و وارد کردن این تبلیغات به مقطعی جدید نباید خلق کرد و حزب دمکرات کردستان از یاد برده شوند. خصوصا از این منظر که در ایران مبارزه خلق کرد نقشی مهم را ایفا می کند. بیش از این، تحت عنوان فرقه دمکرات آذربایجان و حزب دمکرات کردستان بیش از 6 سال است که از طریق رادیو و متفقا تبلیغات فراوانی را در این راستا انجام داده ایم.(25) آنها به منظور رسیدن این نامه به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و بحث در این رابطه درخواست نمودند که دو نفر از اعضای آنان به مسکو اعزام شوند.(26)

بعد از آنکه از سال 1953 انتشار برنامه ها به زبان کردی متوقف شد، رحیم قاضی به منظور گسترش تبلیغات در میان کردها و راه اندازی مجدد برنامه های رادیویی مجموعه پیشنهاداتی را به کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان ارائه کرد. در ژانویه سال 1954، دبیرکل کمیته مرکزی، میر تیمور یعقوب اوف، طی نامه ای به دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی می نویسد: پیشنهادات رحیم قاضی، از اهالی کردستان ایران و عضو کمیته رهبری فرقه دمکرات آذربایجان را در رابطه با اتخاذ گامهایی جهت بهتر نمودن وضعیت تبلیغات در کردستان برایتان ارسال می نمایم. کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان وجود برنامه به زبان کردی و پخش منظم آن را در یکی از ایستگاههای شوروی برای ساکنان کرد در ایران، ترکیه و عراق و پذیرش پیشنهادات رحیم سیف قاضی را در این باره مناسب ارزیابی می کند.(27)

اما مسکو این پیشنهادات را مناسب ارزیابی نکرد. ویتوگرادف، معاون مدیریت شاخه ارتباطات خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی طبق پیشنهادات سوسولف در 18 مه 1954 طی تماسی تلفنی با امام مصطفایف، دبیرکل جدید کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان اعلام داشته بود که: نامه شما در ارتباط با پخش برنامه به زبان کردی در یکی از ایستگاههای رادیویی جمهوریهای سوسیالیست شوروی مورد ملاحظه قرار گرفته است. از آنجا که پیش از این برنامه پخش می شد و نسبت به توقف آن اقدام نموده ایم، پیشنهاد می شود در برنامه هایی که روزانه در مسکو و باکو به زبانهای ترکی، فارسی و عربی پخش می شوند، وضعیت زندگی کردهای ساکن در قفقاز را مورد بررسی قرار دهند. بعد از این گفتگوی تلفنی امام مصطفایف دبیرکل کمیته مرکزی، ویتالی صمداف مسئول مسائل ایدئولوژیک را مامور نمود تا این مساله را بە کمیته رادیو ابلاغ کرده و با این مساله موافقت شود.(28)

رحیم قاضی رئیس حزب دمکرات کرد به منظور نشان دادن این مساله که کردهای ساکن در عراق و ایران با وی در ارتباط هستند و به منظور گسترش مبارزه از اعتمادی وافر به وی برخوردارند،  از طریق دبیرکل امور ایدئولوژیک کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، ناظم حاجیف نامه ای به کمیته مرکزی حزب کمونیست ارسال می نماید. قاضی در این نامه نوشته است که در 20 مارس 1960 نامه یکی از رهبران حزب دمکرات کردستان، احمد توفیق؛ (عبدالله اسحاقی) را کە اکنون در کردستان زندگی می کند، دریافت داشته است. قاضی در این نامه می نویسد احمد توفیق به دلیل ظلم و ستمی که دستگاه حاکمیت ایران علیه کردهای دمکرات اعمال می کند، سال گذشته از ایران عازم عراق شده و از طریق من درخواست کرده است که به عنوان حزب دمکرات کردستان شما را ملاقات نموده و در این باره می گوید: آنها بسیار مایل هستند که نمایندگان حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را ملاقات نمایند. او می نویسد: پدر ما و برادر ما، زیاد و نیز بسیار زیاد مایل به دیدار با پدر دیگر هستند. همه آرزومندیم و این درخواست را داریم که این ملاقات زود انجام شود، زیرا مسائل فراوانی در میان هستند که بدون مشاورە با پدر دیگر قابل حل و فصل نیستند. خواهشمندیم این درخواست ما را بە پدر دیگر اعلام نمایید. من و یکی دیگر از رفقا خودمان را برای این دیدار آماده کرده و بی صبرانه منتظر تلاشهای شما برای صورت گرفتن این دیدار هستیم.

رحیم قاضی می افزاید که اگر مساله بین حزب توده ایران و فرقه دمکرات آذربایجان برای ایجاد یک حزب متحد مارکسیستی حل و اجرایی شود، لازم است که حزب دمکرات کردستان نیز در این روند قرار گیرد. اما او اضافه می نماید که در این رابطه در میان کردها دو نظر وجود دارد؛ برخی از رهبران کرد براین باورند که باید یک حزب متحد برای کردستان، با مشارکت کردهای ایران، عراق و ترکیه تاسیس شود اما حزب دمکرات کرد که وی رهبری آن را بر عهده دارد، طرفدار تاسیس یک حزب متحد مارکسیستی برای ایران است. رحیم قاضی در پایان نامه اش می نویسد که ما براین باوریم که اگر رهبران حزب دمکرات کردستان موفق به دیدار با نماینده حزب کمونیست شوروی شوند، پیشنهادت شما را شنیده و سخنان شما در ارتباط با تسریع در تاسیس یک حزب متحد برای ایران در مسیر صحیح قرار می گیرد. اگر کمیته مرکزی حزب کمونیست دعوت از نمایندگان حزب دمکرات کردستان را لازم بداند،  چنین امری می تواند  از طریق سفارت شوروی در بغداد انجام شود.(29)

اما شینولیاف از اعضای کمیته روابط خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی از طریق ناظم حاجیف رحیم قاضی را مطلع می نماید که کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در امور داخلی حزب دمکرات کردستان دخالتی نکرده و چنین دیداری انجام نمی شود.(30) بدیهی است دلیل اصلی این مساله نیز به دلیل ارجحیت مناسبات آنها با ملا مصطفی بود.

 

منابع:

1.       نامه رحیم قاضی به کمیته مرکزی حزب کمونیست اذربایجان

1960. 03. 06

//ARPIISSA, f1,s.89, i.2014,v.63

2. نامه حسین نظریان به امام مصطفایف

1957.05.20

//ARPIISSA,f.1,s89,i.203,v.146

3. نامه مصطفی سلماسی به حسن حسامی و رحمان گرمیانی

 1955

//ARPIISSA,f.1,s.40,i.530,v.25

4.       متن سخنان و. ولوشین با مصطفی بارزانی

. 1954.12.18

//ARPIISSA, f.1,s.41,i.133,v.30

5. نامه کاملا محرمانه ای. وینوگرادف به امام مصطفایف

1954.12.18

//APAIISSA, f.1,s.41,i.133,v.31

6.پاول سودوپلاتف؛ پیروزی در جنگ پنهانی در سالهای 1941 تا 1945، مسکو 2018

C.267

7. گزارش سرگی کروگلوف به استالین

1949.02.05 آرشیو دولت فدراسیون روسیه

(RFDAf.R. 9401c, s2,i.234, v.183

8- گزارش ایوان سیروف به استالین، مولوتوف و بریا

1947.06.19 ارشیو درولت فدراسیون روسیه

f.R-9401c,s.2,i.170,v.81-82

9. نامه باقرزاده رئیس منطقه جلفا در مرز ایران به ادارە مرزی شوروی

23.06.1947

//REDA. f.R-9401c,s.2.i.170,v.98

10. گزارش سرگی کروگلوف به استالین

.1949.02.05

//RFDA.f.R-9401c.s.2,i.234.v.183-184

11. نیکولای بوگای، استالین و کرد در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی؛ از مهاجرت تا شهروندی

1940-1950  // مجله علمیولگا، 2013 ،شماره  5 (21 ) ، c.33-34

12. گزارش سرگی کروگلوف به استالین

.1949.02.05

//RFDA.f.R-9401c.s.2,i.234.v. 184

13. پاول سودپلاتف، اطلاعات و کرملین، یاداشتهای شهودی که مایل به افشای اسامی خود نبوده اند.

M1997 ، 308-309  c.

14. نیکلای بوگای، استالین و کرد در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی؛ از مهاجرت تا شهروندی

. M  1997 ، 310     s.  309

15. گزارش سرگی کروگلف به استالین

.1949.02.5

//RFDA.f.R-9401c.s.2,i.234.v. 184-185    

16. نگاه کنید به: واسیلی متروخین، ک. جی. ب در ایران، دستنوشته

  1988c.84b,
Woodrow Wilson for Scholars

17. رحیم سیف قاضی:زندگینامه

1954.02.24

//ARPIISSA,f.1,s.89,i.185,v.25

18. وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوری، مساله کرد و کردهای ایران

1946.12.23

//RDSSTA,f.17,s.128,i.988, v.239

19. رحیم سیف قاضی:زندگینامه

.1954.02.24

//ARPIISSA,f.1,s.89,i.185,v.26

20. بنگرید به نامه زین العابدین قیامی به کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان

1954.07.24

//ARPIISSA,f.1,s.89,i.180,v.26-44

21. منبع پیشین:

v.38

22. نامه جعفر کاویان به امام مصفایف

1954.07.19

//ARPIISSA,f.1,s.89,i.180,v.109

23. درخواست رهبران حزب دمکرات کردستان از کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان

. 1958.01.06 //ARPIISSA,f.1.s.45,i.158,v.32

24. منبع پیشین:

،v.31-32

25: منبه پیشین:

v.28

26. برای اطلاعات بیشتر در ارتباط با مساله کرد در ایران و جمهوری مهاباد،  نگه کنید به گزارش وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی. 1946.12.23

//RDSSTA,f.17,s.128,i.1988,v.226-242

27. نامه کاملا محرمانه میر تیمور یعقوب اف به میکاییل سوسولوف

1954.01.21

//ARPIISSA, f.1,s.89,i.187,v.150

28. دستورات امام مصطفایف به ویتالی صمداف

1954.05.22

//ARPIISSA,f.1,s.89,i.187,v.153

29. نامه رحیم قاضی به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی

1960.03.21

//ARPIISSA,f1.s.89,i.204,v.52

30. گزارش ناظم حاجیف به کمیته مرکزی حزب کمونیست 1960.03.31

// ARPIISSA, f.1,s.89,i.204,v.52

 

حاشیه نویسی مترجم:

#   در چند جای این فصل از کتاب حسنلی از حزب دمکرات کرد  نام بردە شدە است که این عنوان صحیح نیست. در شرق کردستان هرگز حزبی تحت این عنوان وجود نداشته است.

#  مصطفی سلماسی (شلماشی) هیچ نسبت خویشاوندی با ملا مصطفی بارزانی نداشته است.

# متن اصلی این نامه مصطفی سلماسی پیش از این در وبسایت روانگه منتشر شده است. در متن اصلی این نامه، از ملا مصطفی به عنوان عمو و نه دایی یاد می شود. به همین دلیل در این ترجمه دایی به عمو تبدیل شده است. احتمالا این امر ناشی از ترجمه اشتباه برای حسنلی بوده است.

# قاضی محمد عموزاده رحیم قاضی بوده است نه عموی وی.

# بارزانی ها سواره نظام نبودند؛  بلکه با پای پیاده خود را به آذربایجان شوروی رسانده و طبق گزارش یک منبع تعداد آنها 518 نفر بوده است. نگاه کنید به : شوکت شیخ یزدین، بارزانی از مهاباد به سوی ارس. چاپ دوم، هولیر 2003 در صفحات 541-525 اسامی تمامی  افرادی که به شوروی رفته اند آمده است.

# بارزانیها در سال 1945 به کردستان ایران امدند. برخلاف گزارش باقرزاده،در هیچ منبعی نیامده است که آنها از طریق راهزنی زندگی کرده باشند.

# مشخص است کسانی که زندگی نامه رحیم قاضی را نوشته اند اشتباها نوشته اند که پدر  وی  ابوالحسن از عشیره دهبوکری و قاضی مهاباد بوده است.

# نام درست جمیعت  ژ.ک، جمعیت حیات کرد بوده است که در سال 1942 تاسیس شده است نه در سال 1943 و قاضی محمد از موسسان آن نبوده است، بلکه متعاقبا به عضویت آن  درآمده و سپس رهبریی کومله را به دست گرفته است.

 # در اینجا اسامی قاضی ها دچار اغتشاش شده است. رحیم قاضی عموزاده قاضی محمد و صدر قاضی و برادر کوچک سیف قاضی است.

#  منظوز از ابوالحسن قاضی (سیف القضات) است که با بیشتر شخصیتهای آذربایجان در آنزمان ارتباطات دوستانه ای داشته است.

No comments: